واکاوی نسبت آرای پزشکیان به قومگرایی در گفتوگو با کارشناسان
رای قومی؟
ایران برای همه ایرانیان است؛ از هر قوم و قبیله و با هر اعتقادی. با این حال موفقیت مسعود پزشکیان در برابر سعید جلیلی در چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری نشان داد که برخی افراد وابسته به جناح تندرو این اصل اساسی و مصرح در قانون اساسی کشور را برنمیتابند. آنها برای توجیه عدم توفیق خود در جلب مشارکت و اعتماد مردم آرای پیروز این میدان را مرهون آنچه آرای «قومی و قبیلهای» نامیدهاند، میدانند.
افرادی مانند آن فعال فضای مجازی که در شبکه ایکس نوشته است:«سه استان برابر تعصب قومیتی مسعود پزشکیان را رئیسجمهور کردند. اختلاف رای جلیلی و پزشکیان در آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل: 2 میلیون و 750 هزار اختلاف. رای جلیلی و پزشکیان در کل کشور: 2 میلیون و 846 هزار.»
امیرحسین ثابتی، نماینده اصولگرای مجلس هم در توئیت خود موارد مشابهی را عنوان و اضافه کرد:«یعنی مزیت اصلی و تمامکننده پزشکیان در این انتخابات نه گفتمان یا رویکرد سیاسی او یا حتی بعضی از دوقطبیهای سیاسی، فرهنگی بلکه رای قومیتی او در 4 استان – کردستان، آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل-بوده که باعث شده در یک رقابت بسیار نزدیک، با همان میزان رای بیشتر در استانهای شمال غربی انتخابات را نیز ببرد.»
حتی برخی این قول پزشکیان مبنی بر سهیم کردن نخبگان اقوام و مذاهب در اداره امور مهم و حل مشکلات شاخص کشور را هم معطوف به تمایلات تجزیهطلبانه او دانستند. ارزیابیهای تند و سوگیرانهای که نشان میدهد این افراد ایران را از آن همه ایرانیان نمیدانند و اعتماد به دلیل تشابهات فرهنگی به یک فرد را با قومگرایی نسبت میدهند. اشتباهی که یا از سر ناآگاهی است یا به دلیل قومگرایی خود این افراد؛ کما اینکه با این گفتمان به نظر میرسد در نگاه این افراد تنها قومیتی که اجازه تصمیمگیری و تاثیرگذاری بر سرنوشت کشور را دارد تنها استانهای مربوط به ایران مرکزیاند که عمدتاً هم از قومیت فارس متشکل شدهاند.
جالب آنکه پزشکیان در استانهای غیرآذری مانند سیستان و بلوچستان، بوشهر، چهارمحال و بختیاری، لرستان، گیلان و... هم موفق شده بیشترین رای اعتماد را از مردم بگیرد. مشخص نیست پاسخ تندروها به این آمار چیست؟ آنها که میگویند آرای پزشکیان و جلیلی در تمامی استانها به جز همین چهار استان نزدیک به هم بوده است، باید به این سوال پاسخ دهند که در شرایطی انباشت بیاعتمادی و نارضایتی مردم از نحوه اداره کشور در همه ابعاد و تصمیم آنها برای عدم مشارکت در انتخابات -مانند آنچه در دو سه انتخابات اخیر هم رخ داد- جلب اعتماد حتی یک نفر بیشتر تا آنجا که او را پای صندوقهای رای بکشاند به شدت سخت و البته نیازمند مؤلفهای فراتر از زبان و همشهریبودگی است.
تفاوت آرای دو رقیب انتخاباتی در همه شهرها و استانهای کشور نشان داد که احتمالاً پزشکیان در نگاه رایدهندگان خود دارای این مؤلفه بوده است؛ مؤلفهای که احتمالاً درد مشترک این روزهای بخش بزرگی از جامعه ایرانیست. به هر روی این اظهارات نامعقول و غیرمنطقی که به جای ریشهیابی نارضایتیها از حامیان تندرو جلیلی سعی داشتند موضوع را به تمایل تجزیهطلبی و قومگرایی تقلیل داده و اتهامات امنیتی را متوجه جناح مقابل کنند هم بازتاب گستردهای داشت و هم پاسخهای قابل تأملی دریافت کرد.
محمدرضا مهاجر، فعال توئیتری با اشاره به انتخابات ریاستجمهوری 1396 و برتری آرای روحانی نسبت به رئیسی در سه استان آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل در شبکه ایکس نوشت:«مرحوم رئیسی در مجموع این سه استان تقریباً نصف روحانی رای آورد. لابد حسن روحانی هم تُرک بود.»
البته برخی از مخالفان این نگاه هم افرادی از حامیان جلیلی بودند؛ مانند سیدیاسر جبرائیلی، رئیس سابق مرکز ارزیابی و نظارت راهبردی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام که نوشت:«تحلیل قومیتی از نتیجه انتخابات هم خطا و دور از واقعیت است، هم ممکن است گسلهایی را که احتمال فعال شدنش در جریان انتخابات میرفت، در پساانتخابات فعال کند. دکتر پزشکیان با 16/3 میلیون رای رئیسجمهور شده است، نه 2/7 میلیون!»
سینا کلهر، معاون وزیر ورزش دولت سیزدهم هم در مخالفت با این نگاه در شبکه ایکس نوشت:«تقلیل پیروزی پزشکیان به رای قومیتی یعنی نظام محاسباتی ما آمادگی پذیرش خطاها و اشتباهات انتخاباتی از نامزدها تا کمپین انتخاباتی را ندارد.»
این اظهارات عجیب حتی صدای اعتراض علیرضا زاکانی شهردار تهران و رقیب انتخاباتی پزشکیان را هم درآورد:«انتخاب رئیسجمهور با آرای تمام مردم ایران شکل میگیرد و مظهر مردمسالاری دینی و اقدام ملی برای تعیین سرنوشت کشور است. تفسیرهای قومیتی از آرای منتخبان ملت، تضعیف مردمسالاری دینی و بیاحترامی به تشخیص و قدرت اختیار جامعه رشید و بصیر ایران است. ایران اسلامی متعلق به همه اقوام هست و همه اقوام در کنار هم همواره حافظ وحدت و یکپارچگی تمامیت ارضی ایران بوده و هستند.»
اقوام ایرانی در انتظار رفع تبعیض
«کشور ما در 45 سال گذشته نسبت به نگاه یکسان و نسبت به همه ایرانیان دچار مشکل بوده است.» این را جلال جلالیزاده میگوید. نماینده سنندج در مجلس ششم تاکید میکند که «کاندیداهای ریاستجمهوری برای گرفتن رای وعدههایی میدهند که مورد نظر مردم هم باشد. پزشکیان هم در این دوره وعده عدالتخواهی و ایران برای همه ایرانیان را داده است. ترک، کرد، بلوچ، ترکمن برای اولین بار شاهد بودهاند که یک کاندیدای ریاستجمهوری مطالبات آنها را بیان کرده است.»
او این را هم میگوید که پزشکیان در واقع وعده به اجرای قانون اساسی داده است؛ وعدهای که جرم نیست زیرا اجرای قانون اساسی یکی از وظایف رئیسجمهور است:«جلوه اقوام مختلف در رای دادن به پزشکیان پررنگتر بوده است زیرا آنها سالها منتظر بودند که یک کاندیدای رئیسجمهور حرف دل آنها را بزند و به آنها امید بدهد. اما آنهایی که به اجرای قانون اساسی معتقد نبوده و به همه مسائل نگاهی ایدئولوژیک دارند، وقتی مشاهده میکنند که مردم به آنها نظر ندارند ناراحت شده و برای جبران ضعفهای خود کاندیدای ریاستجمهوری را متهم به طرفداری از تجزیهطلبی میکنند.»
جلالیزاده اضافه میکند:«این درحالیست که این گروه از شهروندان به پزشکیان رای دادند به این امید که نگاهی یکسان به همه داشته و آنها را شهروندان درجه یک محسوب کند.»
به گفته او برای رسیدن به وحدت و همبستگی ملی باید به همه اقوام ایرانی توجهی یکسان داشت و دولتی فراگیر وجود داشته باشد که بهعنوان مثال برای نخستین بار از جمعیت چندین میلیونی اهل سنت در ایران برای اداره امور کشور استفاده کند:«آیا اگر پزشکیان از این جمعیت استفاده کند برخلاف عدالت علوی و ضدحقوق بشری است؟ قطعاً پاسخ به این سوال منفی است. هر کس که در ایران رئیسجمهور میشود در جهت اجرای قانون اساسی باید همه اقوام ایرانی را بهعنوان یک واقعیت و هویت ملی بپذیرد. نگاهی که باعث در اولویت قرار گرفتن منافع ملی و حفظ هر چه بیشتر همبستگی ملی میشود. این وحدت ملی هم باعث میشود که ما در مقابل بیگانگان از توان بیشتری برخوردار باشیم.»
این فعال سیاسی تاکید میکند که افزایش نسبی حضور شهروندان استانهای معترض در 1401، پای صندوقهای رای دلیل بر آن است که این مردم با زبان بیزبانی و با استفاده از شیوههای مسالمتآمیز خواستار مطالبه حقوق خود هستند:«آنها میگویند که ما اغتشاشگر نیستیم بلکه به دنبال تحقق مطالبات و احقاق حقوق خودمان هستیم. اما به شیوهای مسالمتآمیز و به این دلیل که پزشکیان بر مطالبات ما هم تاکید کرده است به او رای میدهیم تا در جایگاه رئیسجمهور برای تحقق این مطالبات اقدام کند. دغدغه مردم زاهدان و سایر شهرهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادیست که میتواند مسائل امنیتی هم داشته باشد.»
کمرنگی قومیتگرایی در میان ایرانیان
حمیدرضا جلائیپور، جامعهشناس هم معتقد است که انتخابات ١۴٠٣ یک انتخابات جدی و با نتایجی مهم بود: «در درجه اول ایران پیروز این انتخابات بود. سه نیرو در این انتخابات بهطور جدی و با تمام قوا فعال بودند. یکی اصولگرایان رادیکال که انگیزه قوی داشتند برای اینکه میراث «دولت یکدست» را ادامه دهند. مشاهده کردید که چگونه از امکانات اداری، رسانهای و مالی دولت در جریان انتخابات استفاده کردند. شما کافی است به رفتارهای برخی مسئولان دولتی نگاهی بیاندازید. مثلاً در برج میلاد دهیاران سراسر ایران را جمع کردند تا نامزدشان را تبلیغ کنند!»
به گفته او نیروی دوم رسانههای ماهوارهای بودند که بهطور متمرکز روی «تحریم» انتخابات کار کردند و دائم پزشکیان را تخریب میکردند:«در مرحله اول هم که شصت درصد مردم در انتخابات شرکت نکردند، آنها گفتند که ای مردم اگر تحریم را در مرحله دوم ادامه دهید کار رژیم یکسره میشود. آنها ناکام ماندند و در دور دوم 10 درصد بیشتر مردم در انتخابات شرکت کردند.»
به گفته این جامعهشناس افزایش مشارکت مردم در دور دوم انتخابات رکورد مهمی بود چون معمولاً در دور دوم میزان مشارکت کمتر از دور اول است:«30 درصد از60 درصدی که در انتخابات شرکت نکردند، معمولاً در هر انتخاباتی شرکت نمیکنند و درست این بود که بگوییم 30 درصد شهروندان ایران آگاهانه شرکت نکردند و رای ندادن آنها اعتراضی بود. بنابراین شایسته است ساختار سیاسی و دولت پزشکیان به مطالبات این جمعیت بزرگ ناراضی توجه کنند. اما ماهوارهها همین 30 درصد را هم که نیروی برانداز نبودند «تحریمی» و «سرنگونیطلب» تعریف و تبلیغ کردند اما همانطور که گفتم در عمل موفق نبودند و 10 درصد مردم اتفاقاً بیشتر شرکت کردند.»
او نیروی سوم را شهروندان پیادهای میداند که با امکانات محدود اصلاحجویان و میانهروها در جامعه از نامزدی پزشکیان دفاع کردند و با دست خالی هم در مرحله اول انتخابات و هم در مرحله دوم، پزشکیان را به پیروزی رساندند. این جامعهشناس تاکید میکند که با این پیروزی مهم هم «خالصگرایان ناکام» و هم «تحریمگران سرنگونیطلب» به شدت از این پیروزی تاریخی مردم ایران عصبانی شده و شروع به تخطئه این پیروزی کردند: «یکی از مکانیزمهای تخطئه آنها این است که بگویند این پیروزی کار شهروندان ایرانی نبود و کار نیروی قومی بود که از اساس سخن بیپایهای است.»
جلائیپور این را هم میگوید که رفتار انتخاباتی مردم، هم در مرحله اول و هم مرحله دوم نهتنها قومیتگرایانه نبود که نرمال و ایرانی بود:«من به سه نشانه اشاره میکنم. نشانه اول؛ آمار مشارکت در مرحله اول نشان میدهد مشارکت استان آذربایجان شرقی تفاوت معناداری در مقایسه با انتخابات ریاستجمهوری ۱۴٠٠ نشان نمیدهد و روی ۴۴درصد ثابت بوده است. درحالیکه انتظار میرود طبق ادعای برچسبزنندگان قومگرایی مردم این استان توجه بیشتری برای فرستادن نامزد آذریزبان خود میکردند. استان اردبیل هم در انتخابات سال ۱۴٠٠ حدود ۵۵ درصد مشارکت داشت درحالیکه در انتخابات اخیر ۴۶درصد پای صندوق رفتهاند.»
او اضافه کرد:«آذربایجان غربی که در ۱۴٠٠، حدود ۴۶ درصد مشارکت داشتند هم در انتخابات اخیر مشارکت ۴٠درصد را تجربه کرد. زنجان هم با حضور ۴۶ درصدی در مقایسه با سه سال پیش 9 درصد کاهش داشت. در کردستان نیز در سال ١۴٠٠ مشارکت ۳۷ درصدی بود، اما در سال ١۴٠٣، 27 درصد پای صندوق رأی رفتهاند. جالب آن است که اگرچه این آمار عدم مشارکت و نارضایتی را نشان میدهد ولی اتفاقاً خبری از تعصب قومی نسبت به پزشکیان نیست.»
او میگوید: «شنیدهام که در محفل برخی طرفداران نامزد شکست خورده گفته شده؛ چون پزشکیان ترک بود ترکها او را رئیسجمهور کردند و رای ما در بیشتر استانها از پزشکیان بیشتر بود. در بیپایه بودن این حرف میشود به آمار زیر استناد کرد. در سال ۹۶، در سه استان آذربایجان شرقی، اردبیل و آذربایجان غریی نتایج بدین ترتیب بوده است: آذربایجان شرقی: «روحانی: ۱،۲۸۱،۰۰۰، رئیسی: ۶۶۲،۰۰۰»، آذربایجان غربی:«روحانی: ۱،۰۳۰،۰۰۰۰، رئیسی: ۴۷۳،۰۰۰» اردبیل: «روحانی: ۴۱۲،۰۰۰، رئیسی: ۲۶۱،۰۰۰» نشانه سوم فراتر از رفتار انتخاباتی است و توجه به آمار پیمایشهایی است که قبلاً در مورد گرایش به قومگرایی در ایران انجام شده است.»
او درباره قومیتگرایی اقوام مختلف ایرانی، به نقل از رفیعی مدیر اسبق سازمان نظرسنجی ایسپا میگوید:«براساس نظرسنجیها از ایرانیان پرسیده شده «تا چه حد به ایرانی بودن خود افتخار میکنید؟» در پاسخ 83 درصد مردم ایران پاسخ دادهاند که به ایرانی بودن خود زیاد و خیلی زیاد افتخار میکنیم. بنابراین اساساً مردم ایران چه ترک، چه کرد، قومگرا نیستند. حتی ایرانیها از میان هویتهای مذهبی، ملی و قومی، در میانشان هویت ملی از همه قویتر و هویت قومی از همه ضعیفتر است. برابر پیمایشهای موجود مردم ایران بیش از همه خود را ایرانی میدانند.»
این جامعهشناس تاکید میکند که هم سخنگویان «خالصگرایان» و هم «تحریمگران» در رسانههای ماهوارهای از شکست در این انتخابات به شدت عصبانی هستند و به نادرست برای تخطئه این پیروزی به «ابزار قومیت» متوسل شدهاند. این درحالیست که اتفاقاً انتخابات ١۴٠٣ اثر ترمیمی داشته و «پانهای» بیرون مرزی را ناکام گذاشته است.
سیستانوبلوچستان هم رای قومیتی داد؟
رحمن قهرمانپور، تحلیلگر انتخاباتی میگوید:«در ادبیات سیاسی دو مفهوم چگونگی رای دادن اقلیتها و قومیتها مطرح هستند. مفهوم اول در ایران به اشتباه به جای مفهوم دوم به کار میرود. در کشورهایی مثل سریلانکا، نیجریه یا اندونزی میتوانیم از مفهوم رای قومیتی استفاده کنیم. مثلاً در اندونزی، مسلمانان به چینیتبارها رای نمیدهند. در نیجریه، اصل نظام انتخاباتی براساس تقسیم قدرت میان قومیتها طراحی شده است. اما در ایران، چنین مسئلهای وجود ندارد و ما با رای دادن نوع اول – رای اقلیتها – روبهرو هستیم. بهعنوان مثال اهل سنت عموماً به نامزدهایی تمایل نشان میدهند که مطالبات آنها را مطرح کردهاند. مثلاً رای خاتمی در استانهای سنینشین معمولاً بیشتر بوده. اما اگر بخواهیم مسئله را قومیتی نگاه کنیم، قاعدتاً پزشکیان نباید در کرمانشاه، کردستان و سیستان و بلوچستان رای میآورد.»
او میافزاید: «معمولاً رفتارهای محافظهکارانه در مرکز کشور بیشتر است و در مناطق پیرامون بیشتر شاهد اقبال به اصلاحطلبان هستیم. البته این قاعده فقط به ایران محدود نیست. مثلاً در کرهجنوبی، بخشهای توسعهیافتهتر به لیبرالها نزدیک هستند. بنابراین باید بگوییم که این تقسیم رای و گرایشها، کاملاً طبیعی است. آن رایی که به آقای پزشکیان داده شد، رای اقلیتها و قومیتها (نه رایدهی قومیتی) بود که معمولاً به اصلاحطلبها متمایل است.»
قهرمانپور با اشاره به اهمیت رای جغرافیایی هم عنوان میکند:«در پیرامون ایران و استانهای سنینشین، معمولاً تمایل برای رای دادن به نامزدهای اصلاحطلب بیشتر است. یک الگوی ثابت هم داریم که مربوط به استانی است که سیاستمدار به آن تعلق دارد. سیاستمدار در استان خود رای خیلی خوبی دارد. رئیسی در خراسان شمالی، جنوبی و رضوی یا آقای خاتمی در یزد، و آقای پزشکیان در تبریز آرای بالایی داشتند. پزشکیان یک ویژگی مهم دارد و آن نیز مطرح بودن بهعنوان یک سیاستمدار منطقهای است. پزشکیان از زمانی که وزیر شد و دوران بعد آن، همواره در استانهای شمالغرب کشور فعال بود و کنشگری میکرد. برای حمایت از نامزدهای مختلف اصلاحطلب، سخنرانی میکرد، به مناطق مختلف سرکشی میکرد. به همین دلیل در منطقه او را میشناختند. این را مقایسه کنید با آقای مهرعلیزاده که با اینکه خودش زاده آذربایجان بود ولی بهعنوان سیاستمدار محلی، مطرح نبود.»
این تحلیلگر انتخابات نتیجه میگیرد که پزشکیان به خاطر مجموع این علتها و عوامل، در استانهایی مثل آذربایجان شرقی و غربی، اردبیل، زنجان و حتی کردستان و کرمانشاه رای بالایی آورد. چراکه برای مردم شناختهشده بود و ارتباط رودررو با آنها داشت. چنین اتفاقی برای همتی در انتخابات ۱۴۰۰ نیفتاد. زمانی میتوانیم بگوییم رای قومیتی داده میشود که شکافهای قومیتی وجود داشته و اقوام با یکدیگر زاویه داشته باشند. ما چنین وضعیتی در ایران نداریم.»
او تاکید میکند که استفاده از این مفاهیم در امر سیاسی حساس و خطرناک است:«اگر به این مسائل دامن زده شود، ممکن است برای جامعه عواقبی در پی داشته باشد. البته در یک جامعه دموکراتیک پویا باید بتوانیم مسائل مختلف را مطرح و آنها را در پژوهشکدهها مطالعه کنیم و نمیتوانیم بگوییم نگاههای هویتی خاص در ایران اصلاً وجود ندارد و ممکن نیست که آنها با نگاه خودشان به پزشکیان رای داده باشند. اما این میزان به قدری بالا نیست که تعیینکننده و عامل اصلی پیروزی مسعود پزشکیان باشد. نمیتوان یک متغیر را عامل پیروزی یک نامزد انتخاباتی دانست.»