معلمی؛ عرصهای پرتنش بین فرهنگ و سیاست
نامگذاری روز 12 اردیبهشت بهعنوان روز معلم، استعارهای از وضعیت این شغل است. وقتی در میانه اعتراضات معلمان در روز 12 اردیبهشت 1340 مرحوم دکتر خانعلی به شهادت رسید، این روز بهعنوان روز معلم تعیین گردید. با شهادت استاد مطهری در شب 12 اردیبهشت 1358 روز معلم برای پس از انقلاب اسلامی ایران نیز تثبیت شد. نامگذاری یک روز به نام یک قشر به دلیل اعتراضی که به وضعیت خود داشتهاند و باقی ماندن این نارضایتی تاکنون نشانه بارز تنشی است که حول این شغل را گرفته است.
برای بیان چرایی تنش فوق دیدگاههای مختلفی ارائه میشود. عدهای به مسائل معیشتی بهعنوان اصلیترین عامل مینگرند. سیاستهای رسمی با تکریم معلم از کنار این تنش میگذرند. فعالان صنفی و سیاسی معلم نیز از ظن خود به شغل معلمی مینگرند و مسائل آن را توصیف میکنند. ولی با این وجود توصیف تنش معلمی از منظر معیشتی و مانند اینها لایهای از مسئله را نشان میدهد.
معلمی امری جدا از آموزش و پرورش و فرهنگ نیست. معیشت و نارضایتیهای معیشتی معلمان را هم نمیتوان جدا از نوع رویکرد به آموزش و پرورش و فرهنگ دانست.
اگر فرهنگ را «نظاموارهای از باورها و مفروضات اساسی، ارزشها، آداب و الگوهای رفتاری ریشهدار و دیرپا، نمادها و مصنوعات که ادراکات، رفتارها و مناسبات جامعه را جهت و شکل میدهد و هویت آن را میسازد بدانیم، دراینصورت آموزش و پرورش مهمترین نهادی است که مسئولیت حفظ فرهنگ و انتقال آن به نسلهای جدید را برعهده دارد. از سوی دیگر سیاست نیز بهعنوان یک عامل مهم اداره کشورها نقش بیبدیلی در آموزش و پرورش و کارکرد معلمی دارد. سیاست همواره نیازمند دو یا چند بازیگر است که بهعنوان فعالیتی دستهجمعی و اجتماعی در درون واحدهای اجتماعی خاصی چون قبیله، شهر، دولت – شهر دولت ملی و کشور به فعالیت و تعامل مشغولند. (بشیریه، حسین، جامعهشناسی سیاسی، تهران،1389، چ هجدهم، نشر نی. 1389،صص29 و30).
آموزش و پرورش عرصهای است که بین فرهنگ و سیاست قرار میگیرد و باید از یک سو باورها و مفروضات اساسی و ارزشها و آداب و رسوم و رفتارها و مناسبات جامعه را به نسلهای بعدی منتقل نماید و از سوی دیگر خود بهعنوان یک نهاد سیاسی عرصهای برای جدال میان بازیگرانی است که میکوشند ایدههای خود را از طریق این نهاد پایدار سازند. زمانی که رویکرد به فرهنگ بر مبنای یکسانانگاری باشد و حضور بازیگران مختلف در عرصه سیاست مسدود گردد، تنشی پدید میآید که بر معلمی تاثیر میگذارد.
کارکرد دوگانه آموزش و پرورش موجب میشود که معلمی به عرصهای میان فرهنگ و سیاست تبدیل گردد؛ عرصهای که هم مسئول پاسداشت ارزشها و هنجارهاست و هم مسئول انتقال آن به نسلهای آینده. معلمی هم مجری سیاستهای رسمی است و هم با نسل جدید جامعه در تماس مستقیم است. مناسبات جدید فرهنگی و اجتماعی از درون مدرسه خود را نشان میدهند و ازهمین روست که مدرسه نمایی از فرهنگی جدید را نشان میدهد که در حال زاده شدن و پروریدن است؛ فرهنگی که بهزودی جامعه را در برخواهد گرفت. معلم درمیان نهاد سیاسی و فرهنگ اولین نظارهگر این زایش فرهنگ جدید است.
در صورتی که بخشی از بازیگران سیاست و نهادهای رسمی بخواهند تکثر موجود در جامعه را به رسمیت نشاسند و فرهنگ را یکسان سازند، مهمترین ابزار برای آنها، آموزش و پرورش است. در اینصورت آموزش و پرورش نهادی برای تولید همفکر در نظر گرفته میشود و معلم نیز باید چنین مسئولیتی را برعهده گیرد. گزینش نیروی انسانی در آموزش و پرورش و سختتر شدن آن در سالهای اخیر نمونه بارز پررنگتر شدن نگاه فوق است؛ نگاهی که گمان میکند با بهکارگیری طلاب حوزههای علمیه در مدرسه، دینیتر کردن محتوای آموزشی و سختتر کردن گزینش عرصه فرهنگ را در دست خواهد گرفت. مقاومت دانشآموزان در برابر سیاستهای فوق به تنشآلود شدن حوزه معلمی انجامیده است.
معلمی در طول یک قرن گذشته در بیشتر موارد به دلیل ناهماهنگی بین سیاست و فرهنگ این تنش را تجربه کرده است. درشرایط فعلی نیز رویکرد ایدئولوژیک سنتگرای سیاست به عرصه فرهنگ و آموزش و پرورش و جامعه متحولشده خواهان پذیرش تکثر مهمترین عامل شکلگیری تنش در سطح مدرسه است. نگاه ایدئولوژیک رسمی معلم را در جایگاه تربیتکننده همفکر میداند. در این فضا مدرسه نهادی پرتنش است و معلمی بهعنوان یک شغل در میانه فرهنگ و سیاست با استهلاک روبهرو میشود.
روز معلم بیش از آنکه روز تبریک به معلم باشد روزی است برای یادآوری اینکه عرصه معلمی با معضلات اساسی به سر میبرد؛ معضلی که به دلیل تلاش برای یکسان کردن فرهنگ از سوی سیاست شکل گرفته است. نگاه شهروندمحور به مسئله فرهنگ و پذیرش تکثر آن اولین گامی است که باید برداشته شود. جایگاه معلم در آموزش و پرورش شهروندمحور و توسعهگرا با آموزش و پرورش بهعنوان نهاد تولید همفکر تفاوت اساسی دارد.
نوسازی جایگاه معلمی با توجه به تغییر در مناسبات فرهنگی و اجتماعی امری است که نیازمند فهم مجدد فرهنگ از منظر سیاست است. تازمانی که نهاد سیاست تکثر در عرصه فرهنگ و کارکرد شهروندمحور آموزش و پرورش را نپذیرد معلمی همچنان یک مسئله خواهد ماند. به این ترتیب نه تحولی در عرصه معیشت رخ میدهد و نه منزلت معلم ارتقا مییابد؛ روز معلم دراین صورت در حد شعارهای فعلی باقی میماند.