| کد مطلب: ۱۰۵۹۳

پارادوکس نظر و عمل

نقدی از محمد محمدی گرگانی بر اندیشه فلسفی یورگن هابرماس درباره غزه

محمد محمدی‌گرگانی، استاد حقوق دانشگاه علامه طباطبایی در گفت‌وگو با خبرآنلاین درباره نقد اظهارات هابرماس درباره غزه در پاسخ به این سوال که میان حکمت عملی و حکمت نظری چه تفاوتی است که هنگام خروج افراد از حوزه مباحث نظری به حوزه میدان عملی، دچار چنین خطاهای استراتژیکی می‌شوند؟ گفت: «ارسطو میان حکمت نظری و حکمت عملی تفکیک و تمایز قائل می‌شود. او سیاست را حکمت عملی می‌داند. در حکمت نظری، همه ابعاد یک موضوع در حوزه نظر مورد بررسی و تحلیل واقع می‌شود، اما زمانی که شخص از حوزه حکمت نظری می‌خواهد وارد عرصه حکمت عملی شود، به دلیل ارتباط موضوع با عینیت زنده جامعه، عوامل بسیار دیگری وارد بحث شده و آن را بسیار پیچیده می‌کند. این موضوع علاوه بر رشته‌های علوم انسانی، در علوم دیگر نیز صادق است.»

این استاد دانشگاه سپس با طرح سوالاتی که حکایت از پیچیده بودن نسل‌کشی اسرائیل در غزه می‌کند، گفت: «آیا آقای هابرماس از نظر متخصصان آگاه است که در غزه منابع عظیم گاز وجود دارد و اینکه ممکن است این موضوع اسرائیل را با هدف تصرف این منطقه، به نسل‌کشی سوق داده باشد؟ بررسی این موضوع در کنار ده‌ها عامل دیگر، بسیار حائز اهمیت هستند. دیگر اینکه آقای بایدن درباره غزه تا چه اندازه می‌تواند فارغ از انتخابات پیش رو و لابی قدرتمند اسرائیل عمل کند؟ من تاکنون از هابرماس ارائه دیدگاه سیاسی ندیده بودم، ولی درباره این موضوع خاص یعنی فلسطین و غزه، خوب نشان می‌دهد که یک آدم فیلسوف و صاحب‌نظر در حوزه‌های نظری، هیچ دلیلی وجود ندارد که در مباحث عملی هم وارد شده، قادر باشد از پختگی لازم برای ارائه تحلیل برخوردار باشد.»

محمدی در ادامه با تاکید بر اینکه «در دنیا، استادان دانشگاه و عالمان بزرگ در موضع سیاسی وارد نمی‌شوند، مگر در شرایط استثنایی» گفت: «من از سخنان این آقایان هیچ تعجبی نکردم. آقای هابرماس به محض آنکه صحبت کرد، به ذهنم رسید که یک فیلسوف بزرگ که این همه حرف‌های خوب هم دارد، درباره موضوعی دارد نظر می‌دهد که باید ده‌ها ساعت درباره آن بشنود، بخواند و اطلاعات لازم را به دست بیاورد تا بتواند نظر بدهد. به نظر من اصل قضیه این موضوع است. اصل قضیه این است که یک صاحب‌نظر در حوزه مباحث نظری وقتی وارد حکمت عملی می‌شود، باید توجه کند که شیوه محاسبات در میدان عمل نسبت به حوزه نظر دچار تحول عمیق و عظیمی می‌شود.»

تمایز میان حق داشتن و حق بودن

او در پاسخ به این سوال که برخی درباره سیاست داخلی و خارجی مطرح می‌کنند فلان اندیشمند که دارای جایگاه بسیار مهمی از منظر علمی است، آیا حق ندارد اظهارنظر کند؟ گفت:«ما در حقوق بشر یک قاعده بسیار مشهور و راهگشا داریم. قاعده این است که بین «حق داشتن» و «حق بودن» تفاوت قائل هستیم. به این معنا که افراد حق دارند، اظهارنظر کنند، ولی دلیلی ندارد که بگوییم حرف‌شان حق است. به‌عبارت دیگر اینکه حق دارند حرف بزنند دلیل برآن نمی‌شود که حرف‌شان هم حق است. این سخن بسیار مهمی است که پندار پاک، دلیل بر کردار پاک نمی‌شود.»

تجربه مجلس اول و ایجاد مجمع تشخیص مصلحت

این استاد شناخته‌شده حقوق همچنین گفت: «زمانی که در دوره نخست، به نمایندگی از مردم به مجلس رفتم، به‌ویژه زمانی که کارشناسان برای مسائل مربوط در جلسات کمیسیون‌ها شرکت می‌کردند، به‌خوبی وجوه مختلف پیچیدگی‌های تصمیم‌گیری در بحث‌ها متبلور می‌شد. حرف‌های کلی و درست زدن، یک حرف است، در میدان عمل اجتماعی و سیاست، مسائل را درست دیدن و چیدن عوامل مختلف یک موضوع کنار یکدیگر، حرف دیگری است.»

او با تاکید بر اینکه نهج‌البلاغه را باید گفت، اما نهج‌البلاغه، بحث عدالت یا قانون اساسی همگی افق هستند، و میدان عمل اقتضائات دیگری دارد، افزود: «آیت‌الله خمینی(ره) که تئوری ولایت فقیه را نوشتند، در ابتدای انقلاب اصرار بر اجرای احکام دین داشتند، مجمع تشخیص مصلحت نظام را سامان دادند، زیرا در عمل مشاهده کردند در تصمیم‌گیری‌ها، موضوعات بسیار مهم دیگری نیز دخیل هستند. از این رو معتقدم کسانی که در حوزه‌های نظری بسیار ارزشمند و محترم هستند، وقتی روی تجویز نسخه اجتماعی متمرکز می‌شوند که باید سیاسی نظر بدهند، باید به بسیاری از پیچیدگی‌ها آگاه و در جریان آن‌ها باشند، تا بتوانند به نظر پخته‌ای درباره موضوع مورد نظر برسند.»

 

دیدگاه

ویژه تیتر یک
آخرین اخبار