نسخه سوم آمریکا
«سیاست خارجی برای دنیایی تغییریافته» یادداشتی از جیک سالیوان در مجله فارن افرز – بخش دوم و پایانی
«سیاست خارجی برای دنیایی تغییریافته» یادداشتی از جیک سالیوان در مجله فارن افرز - بخش دوم و پایانی
جیک سالیوان
مشاور امنیت ملی رئیسجمهور آمریکا
جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی رئیسجمهور آمریکا، در آخرین شماره مجله فارنافرز، در مقالهای به تبیین تعریف دولت ایالات متحده از منابع قدرت کشورش، چشمانداز چالشهای پیش رو، امتیازات و چالشهای دنیای امروز، نیازها و دغدغههای آمریکا در سطح جهان و بنیانها و برنامههای سیاست خارجی دولت متبوعش پرداخته است. این مقاله، از طرفی نگاه این دولت به دنیا و پروژههایش در تعامل با دیگران را روایت میکند و از طرفی، تصویری را توضیح میدهد که ایالات متحده میخواهد از خود به نمایش بگذارد. نقطه لازم به ذکر این است که این مقاله و مشخصاً بخشهای مربوط به خاورمیانه در آن، پیش از تحولات اخیر در میان اسرائیل و فلسطین نوشته شدهاند؛ اما صرفنظر از این مسئله، آنچه سالیوان بهعنوان یکی از چهرههای اصلی سیاست خارجی و امنیتی ایالات متحده تبیین میکند، راهبرد کلی ایالات متحده در دوران دولت فعلی در صحنه جهانی و در چشمانداز بلندمدت است. بخش اول ترجمه این مقاله را دیروز در هممیهن خواندید. بخش دوم و پایانی آن را امروز در ادامه میخوانید.
شراکتهای تازهای که برای هدفهای مشخص طراحی شدهاند، بنا نیست جایگزین نهادهای بینالمللی شوند. دولت بایدن در حال تلاش برای تقویت و تجدید نیروی این نهادهاست تا آنها را برای دنیایی که امروز با آن مواجهیم، بهروز کند. علاوهبر نوسازی بانک جهانی، رئیسجمهور این پیشنهاد را هم داده است که به کشورهای در حال توسعه اجازه داده شود در فرایندهای تصمیمگیری در صندوق بینالمللی پول سهم بیشتری داشته باشند. دولت همچنان تلاش خواهد کرد سازمان تجارت جهانی را اصلاح کند تا بتواند پیشران گزار به انرژی پاک، حفاظت از کارگران و ترویج رشد همهشمول و پایدار باشد، درحالیکه همزمان رقابت، بازبودن، شفافیت و حاکمیت قانون را برقرار بدارد. رئیسجمهور همچنین خواستار اصلاحات گسترده در شورای امنیت سازمان ملل متحد شده است تا تعداد اعضا، دائم و موقت، افزایش یابد و این نهاد، مؤثرتر شود و نمایندگی بیشتری داشته باشد.
رئیسجمهور این را هم میداند که کشورها نیاز دارند بتوانند بر سر چالشهایی که تا همین اواخر، غیرقابلتصور بودند، همکاری کنند. این نیاز بهخصوص در رابطه با هوش مصنوعی فوریت دارد. به این خاطر است که ما شرکتهای پیشگام مسئول نوآوریهای هوش مصنوعی را گردهم آوردیم تا مجموعهای از تعهدات داوطلبانه بدهند، بر این مبنا که هوش مصنوعی را به شکلی توسعه دهند که امن، مطمئن و شفاف باشد. به این خاطر است که خود دولت ایالات متحده، تعهداتی به این منظور داده است و در فوریه، اعلامیهای درباره استفاده مسئولانه از هوش مصنوعی در ارتش منتشر کرده است. به این خاطر است که داریم در همکاری با متحدان و شرکای ایالات متحده و دیگر کشورها، این ابتکارات را پایه قرار میدهیم تا قواعد و قوانینی محکم برای حکمرانی هوش مصنوعی شکل دهیم.
ارائه یک «گزاره ارزش» بهتر، کاری است که در جریان است و ادامه دارد، اما ستونی حیاتی از بنیان تازه قدرت آمریکایی است. این نهتنها کار درستی است، بلکه در خدمت منافع ایالات متحده هم هست. کمک به قویترشدن دیگر کشورها، آمریکا را قویتر و امنتر میکند. شرکای جدید و دوستان بهتری درست میکند. ما به تقویت پیشنهادات ایجابی آمریکا به دنیا ادامه خواهیم داد. این کاملا لازم است، اگر بناست ایالات متحده رقابت شکلدهی به آینده نظم جهانی را ببرد تا این آینده آزاد، باز، کامیاب و امن باشد.
نبردهایتان را گزینش کنید
در دهه ۱۹۹۰، سیاست دفاعی ایالات متحده تحت سلطه سوالاتی بود از قبیل اینکه آیا در کشورهای جنگزده برای پیشگیری از جنایتهای جمعی مداخله کنیم یا نه و چگونه این کار را بکنیم؟ بعد از یازده سپتامبر، ایالات متحده تمرکزش را به سمت گروههای تروریستی برد. خطر درگیری بین قدرتهای بزرگ دورتر به نظر میرسید. این وضعیت، با حمله روسیه به گرجستان در سال ۲۰۰۸ و به اوکراین در ۲۰۱۴ تغییر کرد و نیز با نوسازی سرسامآور ارتش چین و تحریکات نظامی فزایندهاش در دریاهای چین شرقی و چین جنوبی و تنگه تایوان؛ اما اولویتهای آمریکا، با سرعت کافی با چالشهای بازدارندگی در مقابل تهاجمات قدرتهای بزرگ و واکنش به آنها پس از وقوعشان، سازگار نشده است.
رئیسجمهور بایدن، مصمم به این سازگارشدن بود. او حضور ایالات متحده در جنگ افغانستان، طولانیترین جنگ تاریخ آمریکا را به پایان رساند و برای اولین بار در دو دهه، ایالات متحده را از حفظ نیروهای نظامی در مناطق درگیری فعال نجات داد. این گزار، بدون تردید با درد همراه بود، بهخصوص برای مردم افغانستان و برای سربازان آمریکایی و دیگر آمریکاییهایی که آنجا خدمت کرده بودند؛ اما جهت آمادهسازی ارتش آمریکا برای چالشهای پیش رو، لازم بود. یکی از این چالشها، حتی سریعتر از آنچه انتظارش میرفت پیش آمد؛ با حمله بیرحمانه روسیه به اوکراین در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲. اگر ایالات متحده همچنان مشغول جنگیدن در افغانستان بود، بسیار محتمل است که روسیه الان هر کار میتوانست میکرد تا به طالبان کمک کند، واشنگتن را آنجا گرفتار نگه دارد و مانع شود که آمریکا توجهش را روی کمک به اوکراین متمرکز کند.
حتی در شرایطی که اولویتهای ما از مداخلههای عمده نظامی فاصله میگیرند، همچنان آمادهایم تا با تهدید مداوم و سرسخت تروریسم بینالمللی مقابله کنیم. ما در افغانستان، عملیاتی از بیرون از این کشور شروع کردیم. قابلتوجهترین نمونه آن عملیاتی بود که ایمنالظواهری، رئیس القاعده را کشتیم. دیگر اهداف تروریستی را هم به همین شکل در سومالی، سوریه و جاهای دیگر هدف گرفتیم. به این کار ادامه خواهیم داد؛ اما از جنگهای طولانیشده ابدی هم که میتوانند نیروهای ایالات متحده را گرفتار کنند و کار چندانی هم در کاهش واقعی تهدیدات علیه ایالات متحده پیش نمیبرند، پرهیز خواهیم کرد.
در رابطه با خاورمیانه به شکل کلیتر، رئیسجمهور منطقهای را به ارث برد که بهشدت فشارها و تنشها در آن بالا بود. جنگ یمن در حال تشدید بود و سربازان ایالات متحده در عراق و سوریه تحت حملات مرتب بودند. در روز ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۰، دو ماه قبل از انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده، مایک پمپئو، وزیر خارجه [آمریکا]، تهدید کرد سفارت ایالات متحده را در بغداد تعطیل خواهد کرد، در شرایطی که پیشتر کنسولگری بصره را بسته بود. کمی بعدتر، سفارت هدف بزرگترین حمله راکتی در منطقه سبز پایتخت در طول یک دهه گذشته قرار گرفت. چنین حملاتی، لااقل فعلاً، عمدتاً متوقف شدهاند. در ماه اکتبر، جنگ یمن، یکی از پیشرانهای بیثباتی در منطقه و رنج عظیم انسانی، به هجدهمین ماه آتشبساش رسید، به لطف دیپلماسی مستمر و قاعدهمند ایالات متحده. در واقع، گرچه خاورمیانه همچنان گرفتار چالشهای دائمی است، منطقه آرامتر از آن است که در طول چند دهه گذشته بوده است. [این نوشتار، پیش از تحولات اخیر در اسرائیل و فلسطین و صرفنظر از آنها نگاشته شده است].
این پیشرفت، البته شکننده است؛ اما در عین حال، تصادفی هم نیست. در جلسهای در جدهی عربستان سعودی در سال گذشته، رئیسجمهور سیاستش را برای خاورمیانه در سخنرانیای مطرح کرد، خطاب به رهبران اعضای شورای همکاری خلیج[فارس]، مصر، عراق و اردن. رویکرد او، نظم و قاعده را به سیاست ایالات متحده برمیگرداند. روی بازدارندگی در مقابل تهاجم، کاهش تنش درگیریها و یکپارچهکردن منطقه از طریق پروژههای زیرساختی مشترک و شراکتهای جدید، از جمله بین اسرائیل و همسایگان عربش تأکید میکند. در حال ثمردادن هم هست؛ مثلاً در نشست گروه ۲۰ در سپتامبر، رئیسجمهور از تلاشهایی پیشگامانه خبر داد، برای ایجاد یک کریدور اقتصادی جدید که هند را از طریق امارات متحده عربی، عربستان سعودی، اردن و اسرائیل به اروپا وصل میکند. شراکتهای جدید از این قبیل، میتوانند کمک کنند، به جای اینکه جای آشوب باشد، محل اتصال باشد.
این رویکرد قاعدهمند، منابع را برای دیگر اولویتهای جهانی آزاد میکند، خطر درگیریهای جدید در خاورمیانه را کاهش میدهد و تضمین میکند که منافع ایالات متحده، به شکلی بسیار پایدارتر حفظ شدهاند. چالشها همچنان برقرار هستند. وضعیت اسرائیلیها و فلسطینیها همچنان پرتنش است، بهخصوص در کرانه باختری؛ اما در مواجهه با اصطکاکهای جدی، ما سطح تنش بحرانها در غزه را پایین آوردهایم و دیپلماسی مستقیم بین دو طرف را بعد از سالها فقدانش، احیا کردهایم. [این نوشتار، پیش از تحولات اخیر در اسرائیل و فلسطین و صرفنظر از آنها نگاشته شده است]. ایران همچنان یک تهدید است و برنامه هستهایاش یک چالش جهانی است. ما در حفاظت از نیروهای ایالات متحده اقدام نظامی کردهایم و بازدارندگی را در ترکیب با دیپلماسی ارتقا دادهایم تا از تهاجم بیشتر برحذر داشته باشیم. متعهدیم که تضمین کنیم ایران هرگز سلاح هستهای به دست نخواهد آورد. در عین این هم که نیروی نظامی هرگز نباید بهعنوان یک ابزار، اولین گزینه باشد، آماده و مهیاییم وقتی لازم باشد از آن استفاده کنیم تا از نیروهای ایالات متحده و منافعش در این منطقه مهم حفاظت کنیم.
در شرایطی که یک دوران در حال بهپایانرسیدن است، لازم است ایالات متحده برای دوران بعدی آماده شود، بهخصوص با بازدارندگی و با واکنش به تهاجمات قدرتهای بزرگ. وقتی فهمیدیم ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، در حال آمادهشدن برای حمله به اوکراین است، با یک چالش مواجه شدیم: ایالات متحده، با هیچ معاهدهای متعهد به دفاع از اوکراین نبود، اما اگر تهاجم روسیه بیپاسخ میماند، یک کشور مستقل حذف میشد و پیامی برای حاکمان مستبد در دنیا ارسال میشد که حق با قدرت است. ما به دنبال این رفتیم که این بحران را عقب بزنیم و به این منظور، برای روسیه مشخص کردیم که ایالات متحده با حمایت از اوکراین و با نشاندادن تمایل به گفتوگو درباره امنیت اروپایی واکنش نشان نخواهد داد، حتی اگر روسیه درباره چنین کاری جدی نباشد. از انتشار عمومی تعمدی و با مجوز اطلاعات هم استفاده کردیم تا به اوکراین هشدار دهیم، شرکای ایالات متحده را همراه کنیم و روسیه را از توانایی ایجاد پیشزمینههای جعلی برای حملهاش محروم کردیم.
وقتی پوتین حمله کرد، سیاستی پیاده کردیم تا به اوکراین کمک کنیم از خودش دفاع کند، بدون اینکه سربازان ایالات متحده را به جنگ بفرستیم. ایالات متحده انبوهی تسلیحات دفاعی برای اوکراینیها فرستاد و متحدان و شرکا را هم همراه کرد تا همین کار را بکنند. کار عظیم لجستیک رساندن این ظرفیتها به میدان نبرد را هماهنگ کرد. این کمکها تا امروز در ۴۷ بسته مختلف کمک نظامی تقسیم شدهاند؛ بستههایی که تنظیم شده بودند تا به نیازهای اوکراین، به شکلی که در طول دوران درگیری در حال تغییر و تحول بود، پاسخ دهند. همکاری نزدیکی با دولت اوکراین درباره نیازمندیهایش داشتیم و روی جزئیات فنی و لجستیک کار کردیم تا تضمین کنیم، نیروهای اوکراین، آنچه لازم داشتند را دارند. همکاری اطلاعاتی ایالات متحده با اوکراین را هم افزایش دادیم و همینطور تلاشها برای آموزش نیروها را. تحریمهایی گسترده هم علیه روسیه تحمیل کردیم تا تواناییاش برای جنگافروزی را کاهش دهیم.
رئیسجمهور بایدن این را هم کاملاً مشخص کرد که اگر روسیه به یکی از متحدان ناتو حمله کند، ایالات متحده از وجببهوجب قلمرو متحدش دفاع خواهد کرد و استقرار نیروهای جدید را پشتیبان این موضع کردیم. فرایندی را با متحدان و شرکای ایالاتمتحده شروع کردیم تا به اوکراین کمک کنیم ارتشی بسازد که بتواند از خودش روی زمین، دریا و در آسمان دفاع کند و بازدارنده تهاجمات آینده شود. رویکرد ما در اوکراین قابلتداوم است و برخلاف آنهایی که خلاف این را میگویند، ظرفیت ایالات متحده را برای رسیدگی به همه گزینههای محتمل در هندواقیانوسیه افزایش میدهد. مردم آمریکا میفهمند چه زمانی با یک قلدر زورگو طرف هستند. میفهمند که اگر حمایت ایالات متحده را از پشت سر اوکراین بردارند، این تنها اوکراینیها را در میانه دفاع از خودشان در موضع ضعف شدیدی قرار میدهد، بلکه سابقهای بسیار بد نیز برجا میگذارد و مشوق تهاجم در اروپا و فراتر از آن میشود. حمایت آمریکاییها از اوکراین گسترده و عمیق است و تداوم خواهد داشت.
رقابتی که در راه است
مشخص است که دنیا دارد رقابتیتر میشود. فناوری نیرویی مخل خواهد بود و مشکلات مشترک در طول زمان حادتر خواهند شد اما مشخص نیست که این نیروها دقیقاً چگونه به منصه ظهور خواهند رسید. ایالات متحده در گذشته سابقه غافلگیرشدن داشته است (با بحران موشکی کوبا در ۱۹۶۲ و حمله عراق به کویت در ۱۹۹۰) و احتمالا در آینده هم غافلگیر خواهد شد. فرقی هم ندارد دولت چقدر تلاش کند تا پیشبینی کند چه در راه است (نهادهای اطلاعاتی ایالات متحده هم خیلی چیزها را درست متوجه شدهاند، شامل هشدار دقیق حمله روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲). راهبرد ما طوری طراحی شده است که در گستره متنوعی از سناریوها جواب بدهد. با سرمایهگذاری روی منابع قدرت داخلی، تقویت اتحادها و شراکتها، تحویل نتیجه در چالشهای جهانی و قاعدهمندماندن در هنگام بهکارگیری قدرت، ایالات متحده آماده خواهد بود تا بینشاش را پیش ببرد، بینش دنیایی آزاد، باز، کامیاب و امن، هر غافلگیری هم که میخواهد در راه باشد. ما، به قول وزیر خارجه دین اچسون، [وزیر خارجه دولت هری ترومن از ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۳] «وضعیتهای قدرت» ایجاد کردهایم.
دوران رقابتی پیش رو، شبیه هیچکدام از آنچه پیشتر تجربه کردهایم نخواهد بود. رقابت امنیتی اروپایی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، عمدتاً رقابتی منطقهای بود، بین قدرتهای متوسط و نزدیکبههم که در نهایت منجر به فاجعه شد. جنگ سردی که بعد از ویرانکنندهترین جنگ در تاریخ بشریت پیش آمد، بین دو ابرقدرت بود که سطح بسیار پایینی از وابستگی متقابل داشتند. این جنگ قاطعانه و بهنفع آمریکا به پایان رسید. رقابت امروز، تفاوتی بنیادین دارد. رقابت واقعاً جهانی است اما رقابت حاصل جمع صفر نیست. چالشهای مشترکی که دو طرف با آن مواجه هستند، بیسابقه است.
اغلب از ما سوال میشود که وضعیت نهایی رقابت ایالات متحده با چین چه خواهد بود. انتظار داریم، تا آیندهای که قابل پیشبینی است، چین بازیگری عمده در صحنه جهانی بماند. ما به دنبال یک نظم جهانی آزاد، باز، کامیاب و امن هستیم؛ نظمی که از منافع ایالات متحده و دوستانش حفاظت کند و خیر عمومی جهانی برساند؛ اما انتظار یک وضعیت نهایی تحولی، شبیه آنچه نتیجه فروپاشی شوروی بود، نداریم. فراز و فرودی در این رقابت خواهد بود: ایالات متحده چیزهایی به دست خواهد آورد، اما چین هم همینطور. واشنگتن باید بین احساس فوریت و صبر، تعادل برقرار کند، با درک اینکه آنچه مهم است، برآیند اقداماتش است، نه پیروزی در یک چرخه خبری خاص. به احساس اطمینان ماندگاری هم نسبت به ظرفیتمان در جلوزدن در رقابت با هر کشوری نیاز داریم. دوونیم سال گذشته، پیشفرضها درباره جهتگیریهای نسبی مسیر حرکت ایالات متحده و چین را بر هم زدهاند.
ایالات متحده همچنان از رابطه قابلتوجه تجاری و سرمایهگذاری با چین بهرهمند است؛ اما رابطه اقتصادی با چین، پیچیده است، چون این کشور، رقیب آمریکاست. ما برای مقابله با روشهای غیرمنصفانه تجارت که به کارگران آمریکایی آسیب میزنند، با کسی تعارف نداریم. نگران این هم هستیم که چین بتواند از بازبودن ایالات متحده سوءاستفاده کند تا فناوریهای ایالات متحده را علیه ایالات متحده و متحدانش به کار بگیرد. با این پسزمینه، ما به دنبال «رفع ریسک» و تنوعبخشی هستیم نه جدایی. میخواهیم از مجموعه هدفمندی از فناوریهای حساس حفاظت کنیم، با محدودیتهای متمرکز و ایجاد آنچه برخی نامش را «حیاطی کوچک با حصاری بلند» گذاشتهاند. ما از سمتهای مختلف با این انتقاد مواجه شدهایم که این گامها، مرکانتیلیستی یا حمایتگرایانه است. این درست نیست. اینها گامهایی هستند که در شراکت با دیگران برداشته شدهاند و روی مجموعهای محدود از فناوریها تمرکز دارند، گامهایی که ایالات متحده لازم دارد در دنیایی تقابلیتر بردارد تا از امنیت ملی خودش حفاظت کند، درحالیکه از اقتصاد جهانی درهمپیوسته هم حمایت کند.
همزمان، در حال تعمیق همکاری فناوری با شرکا و متحدانی هستیم که نظر مشابهی دارند، شامل هند و نیز از طریق «شورای تجارت و فناوری ایالات متحده و اتحادیه اروپا»؛ مجمعی که در سال ۲۰۲۱ تشکیل شد؛ با سرمایهگذاری روی ظرفیتهای خود ایالات متحده و نیز روی زنجیرههای تأمین امن و تابآور ادامه خواهیم داد. به پیشبرد دستور کاری هم که مروج حقوق کارگران در جستوجوی کار خوب، امن و سالم باشد، داخل و خارج از کشور ادامه خواهیم داد تا فضای رقابت برابری برای کارگران و شرکتهای آمریکایی ایجاد کنیم.
گاهی، رقابت شدید خواهد شد. ما آماده این هستیم. ما در حال مقابله شدید با تهاجم، اجبار و تهدید هستیم و پای اصول اساسی کار میایستیم، اصولی شامل آزادی مسیریابی و حرکت در دریاها. چنانکه آنتونی بلینکن، وزیر خارجه [آمریکا] در سخنرانیای در ماه سپتامبر گفت: «منافع روشن آمریکا در حفظ و تقویت این نظم، بیش از هر زمانی است.» این را هم میفهمیم که رقبای ایالات متحده، بهخصوص چین، بینشی با تفاوت بنیادین دارند اما لازم است واشنگتن و پکن، راه مدیریت رقابت را به نحوی که تنشها را کاهش دهد، پیدا کنند و مسیری برای عبور از چالشهای مشترک بیابند. به این خاطر است که دولت بایدن در حال افزایش تعامل دیپلماتیک با چین است، کانالهای موجود ارتباط را حفظ میکند و کانالهای تازهای هم ایجاد میکند. آمریکاییها، درسهایی از بحرانهای دهههای گذشته درونی کسب کردهاند، بهخصوص پتانسیل افتادن به ورطه درگیری. تعامل سطح بالا و مکرر در روشنکردن هر گونه بدفهمی، پرهیز از خطا در ارتباطات، ارسال پیامهای بدون ابهام و جلوگیری از چرخههای تشدیدی که ممکن است به شکل یک بحران بزرگ فوران کنند، اهمیت کلیدی دارد. متأسفانه، به نظر میرسد پکن اغلب درسهای متفاوت درباره مدیریت تنشها را آموخته است و به این نتیجه رسیده که حائلهای حفاظتی میتوانند سوخت تشدید رقابت شوند، به همان شکل که کمربندهای ایمنی ممکن است مشوق رانندگی بیپروا شوند. (این باوری اشتباه است. درست به همان شکل که استفاده از کمربندهای ایمنی، مرگومیر در جادهها را به نصف کاهش میدهد، ارتباط و روشهای ایمنی اساسی هم خطر حوادث تصادفی در حوزه ژئوپلیتیک را کاهش میدهد.) اما اخیراً نشانههای امیدوارکنندهای دیده شدهاند، حاکی از اینکه شاید پکن ارزش ایجاد ثبات را دانسته است. آزمون واقعی این خواهد بود که وقتی تنشها بالاخره اوج گرفتند، آیا کانالها دوام خواهند آورد یا نه.
باید این را هم به یاد داشته باشیم که همه کارهایی که رقبا میکنند، با منافع ایالات متحده ناسازگار نیست. توافقی که اخیراً بین ایران و عربستان سعودی میانجیاش شد، تا حدی تنشها بین این دو کشور را کاهش داد. این تحولی بود که ایالات متحده مایل بود ببیند. واشنگتن نمیتوانست برای میانجیگری در این توافق تلاش کند، به خاطر فقدان روابط دیپلماتیک ایالات متحده با ایران. نباید هم تلاش کند آن را تضعیف یا تخریب کند. بهعنوان یک مثال دیگر، ایالات متحده و چین مشغول رقابتی سریع و پرخطر در فناوری هستند، اما لازم است که دو طرف بتوانند روی خطراتی که از هوش مصنوعی سربرمیآورد، با هم کار کنند. چنین کاری به معنای سستشدن نیست. بازتابی است از یک ارزیابی روشنبینانه که هوش مصنوعی میتواند خطرات منحصربهفردی برای بشریت داشته باشد و اینکه قدرتهای بزرگ، مسئولیتی جمعی برای مواجهه با آن دارند.
بسیار طبیعی است که کشورهایی که نه سمت ایالات متحده هستند و نه چین، با هر دو تعامل خواهند کرد و به دنبال سودبردن از این رقابت خواهند بود، درحالیکه تلاش خواهند کرد از منافع خودشان در مقابل هر گونه پیامدی که ممکن است از میانه این رقابت سرریز کند، حفاظت کنند. بسیاری از این کشورها، خود را بخشی از جنوب جهانی میبینند؛ گروهبندیای که منطق خودش را دارد و نقد مشخصی به غرب که سابقه آن به دوران جنگ سرد و بنیانگذاشتن جنبش عدمتعهد برمیگردد؛ اما برخلاف دوران جنگ سرد، ایالات متحده از این وسوسه که دنیا را صرفاً از دریچه رقابت ژئوپلیتیک ببیند یا با دیگر کشورها بهعنوان محل رقابتهای نیابتی رفتار کند، پرهیز خواهد کرد. به جای این کار، به تعامل با آنها با شرایط خودشان ادامه خواهد داد. واشنگتن باید وقتی با این کشورها سروکار دارد، در انتظاراتش واقعبین باشد و به خودمختاری آنها و حقشان برای تصمیمگیریهایی که منافع خودشان را پیش میبرد، احترام بگذارد؛ اما لازم هم هست که درباره آنچه برای ایالات متحده بیشترین اهمیت را دارد، صریح باشد. به این شکل است که به دنبال شکلدادن به روابط با آنها خواهیم بود: تا در مجموع، آنها انگیزههایی داشته باشند که به شکلی هماهنگ با منافع ایالات متحده عمل کنند.
در دهه پیش رو، مقامات ایالات متحده بیشتر از ۳۰ سال گذشته، برای گفتوگو با کشورهایی که آمریکا با آنها، اغلب در مسائل بنیادین، اختلافنظر دارد، زمان خواهند گذاشت. جدال و رقابت دارد در دنیا بیشتر میشود و ایالات متحده نمیتواند تنها با آنهایی گفتوگو کند که بینشها یا ارزشهای مشترکی با آنها دارد. به تلاش برای شکلدادن به صحنه کلی دیپلماتیک، به شکلی که هم منافع ایالات متحده و هم منافع مشترک را پیش ببرد، ادامه خواهیم داد؛ برای مثال، وقتی چین، برزیل و گروهی از ۷ کشور آفریقایی اعلام کردند که به دنبال تلاشهای صلحطلبانه جهت پایاندادن به جنگ روسیه در اوکراین خواهند رفت، ما این ابتکارات را از اصل رد نکردیم. از این کشورها خواستیم که با مقامات اوکراینی صحبت کنند و تضمین دهند، پیشنهاداتشان برای توافق، با منشور ملل متحد هماهنگ خواهد بود.
بعضی از بذرهایی که اکنون داریم میکاریم، مثل سرمایهگذاری در فناوریهای پیشرفته، یا زیردریاییهای AUKUS، زمانهای طولانی خواهند برد تا ثمر بدهند؛ اما مسائلی هم هست که میتوانیم دربارهشان همین حالا اقدام کنیم و اقدام خواهیم کرد، مسائلی که آنها را «کارهای تمامنشده» مینامیم. باید تضمین کنیم، اوکراین، مستقل، دموکراتیک و آزاد خواهد بود. باید صلح و ثبات را در تنگه تایوان تقویت کنیم. باید یکپارچگی منطقهای را در خاورمیانه پیش ببریم، درحالیکه به زیر نظر گرفتن ایران ادامه میدهیم. باید ارتش و پایه صنعتی دفاعی ایالات متحده را نوسازی کنیم و باید در حوزههای زیرساخت، توسعه و تعهدات اقلیمی در مقابل جنوب جهانی، نتیجه ارائه کنیم.
بر عهده ما
ایالات متحده به سومین مرحله نقش جهانیای رسیده است که بعد از جنگ جهانی دوم بر عهده گرفت. در مرحله اول، دولت ترومن، پیریزی قدرت آمریکا را کرد تا به دو هدف برسد: تقویت دموکراسیها و همکاری دموکراتیک و نیز مهار شوروی. این راهبرد که رؤسایجمهور بعدی ادامهاش دادند، شامل تلاشی جامع برای سرمایهگذاری روی صنعت آمریکا، از دهه ۱۹۵۰ تا دهه ۱۹۷۰ میشد، بهخصوص روی فناوریهای نو. این تعهد به قدرت ملی از طریق سرمایهگذاری صنعتی در دهه ۱۹۸۰ کمکم فرسوده شد و بعد از جنگ سرد، نیاز اندکی به آن تصور میشد. در مرحله دوم، در شرایطی که ایالات متحده هیچ رقیب همردهای نداشت، دولتهای متوالی به دنبال گسترش نظم مبتنی بر قواعد با رهبری ایالات متحده رفتند و به دنبال برپایی الگوهای همکاری در مسائل حیاتی. این دوره دنیا، از جهات مختلف، به سمتی بهتر متحول شد: کشورهای بسیاری آزاد، کامیاب و امن شدند؛ فقر جهانی بهشدت کاهش یافت و دنیا به بحران مالی ۲۰۰۸ واکنش مؤثری نشان داد. اما این دوره تغییرات ژئوپلیتیک هم بود.
ایالات متحده حالا خود را در آغاز دوران سوم مییابد: دورانی که در آن در حال تنظیم خود برای دورانی از رقابت است، در عصر وابستگی متقابل و چالشهای فراملی. معنایش این نیست که مسیر گذشته یا منافعی که حاصل شده را رها کنیم؛ بلکه معنایش، پیریزی دوباره برای قدرت آمریکاست. اگر بنا باشد ما آمریکا را قویتر از آنچه تحویل گرفتیم و آمادهتر برای آنچه در راه است، تحویل دهیم، این پیریزی نیازمند بازنگری در فرضیاتی است که مدتهاست داشتهایم. نتیجه این مرحله را تنها نیروهای خارجی تعیین نخواهند کرد؛ تا حد زیادی، انتخابهای خود ایالات متحده هم آن را مشخص خواهند کرد.