منابع قدرت آمریکا از نگاه مشـاور بایدن
«سیاست خارجی برای دنیایی تغییریافته» یادداشتی از جیک سالیوان در مجله فارنافرز / بخش اول
«سیاست خارجی برای دنیایی تغییریافته» یادداشتی از جیک سالیوان در مجله فارنافرز / بخش اول
جیک سالیوان
مشاور امنیت ملی رئیسجمهور آمریکا
جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی رئیسجمهور آمریکا، در آخرین شماره مجله فارن افرز، در مقالهای به تبیین تعریف دولت ایالات متحده از منابع قدرت کشورش، چشمانداز چالشهای پیش رو، امتیازات و چالشهای دنیای امروز، نیازها و دغدغههای آمریکا در سطح جهان و بنیانها و برنامههای سیاست خارجی دولت متبوعش پرداخته است. این مقاله، از طرفی نگاه این دولت به دنیا و پروژههایش در تعامل با دیگران را روایت میکند و از طرفی، تصویری را توضیح میدهد که ایالات متحده میخواهد از خود به نمایش بگذارد. ترجمه این مقاله در دو بخش در هممیهن منتشر میشود که بخش اول آن را امروز میخوانید.
هیچ چیز در دنیای سیاست، اجتنابناپذیر نیست. عناصر بنیادین قدرت ملی، از قبیل جمعیت، جغرافیا و منابع طبیعی، اهمیت دارند ولی تاریخ نشان میدهد که اینها برای تعیین آنکه کدام کشورها به آینده شکل میدهند، کافی نیست. این تصمیمات راهبردی کشورهاست که بیشترین اهمیت را دارد؛ اینکه چگونه در داخل خودشان را سازماندهی میکنند، روی چه چیزی سرمایهگذاری میکنند، تصمیم میگیرند در کنار چه کسی قرار بگیرند و میخواهند چه کسی در کنارشان قرار بگیرد، در کدام جنگها بجنگند، در مقابل کدام جنگها بازدارندگی داشته باشند و از کدام پرهیز کنند.
وقتی رئیسجمهور جو بایدن دوران خود را شروع کرد، متوجه بود که سیاست خارجی ایالات متحده نقطه عطفی است که در آن، تصمیماتی که آمریکاییها امروز بگیرند، تأثیری بزرگتر از معمول بر آینده خواهد داشت. قدرتهای بنیادین ایالات متحده بسیارند، هم به لحاظ مطلق و هم نسبت به دیگر کشورها. ایالات متحده، جمعیت روبهرشد، منابع فراوان و جامعهای باز دارد که استعدادها و سرمایهها را جلب میکنند و محرک نوآوری و خلاقیت دوباره هستند. آمریکاییها باید نسبت به آینده امیدوار باشند؛ اما سیاست خارجی ایالات متحده در دورهای متعلق به گذشته شکل گرفت و الان سوال این است که آیا این کشور میتواند خودش را با چالش اصلی که با آن مواجه است، تنظیم کند یا نه: رقابت در عصر وابستگی متقابل.
دوران پس از جنگ سرد دوران تغییری بزرگ بود، اما خط مشترک تحولات در تمامی دهه ۱۹۹۰ و سالهای بعد از یازده سپتامبر، غیبت رقابت شدید بین قدرتهای بزرگ بود. این عمدتاً نتیجه برتری نظامی و اقتصادی ایالات متحده بود اما این وضعیت به شکل گستردهای بهعنوان شاهدی از این تفسیر شد که دنیا روی مسیر اساسی نظم بینالمللی به توافق رسیده است. دوران پس از جنگ سرد، حالا قطعاً به پایان رسیده است. رقابت راهبردی شدید شده و حالا این رقابت نهتنها در عرصه نظامی بلکه تقریباً در همه جنبههای سیاست بینالمللی اثرگذاری دارد. این وضعیت در حال پیچیدهکردن اقتصاد جهانی است. نحوه مواجهه کشورها با مشکلات مشترک مثل تغییرات اقلیمی و پاندمیها را تغییر میدهد. سوالات بنیادینی هم پیش رو میآورد درباره اینکه پس از این چه اتفاقی در راه است؟
فرضیات و ساختارهای قدیمی باید برای مواجهه با چالشهایی که ایالات متحده از حالا تا ۲۰۵۰ با آنها مواجه است، سازگار شوند. در دوران پیشین، در مقابل مواجهه با ناکامیهای آشکار بازار که در حال تهدید تابآوری اقتصاد ایالات متحده بودند، اکراه وجود داشت. از آنجا که ارتش ایالات متحده، همردهای نداشت، بهعنوان واکنشی به یازده سپتامبر، واشنگتن روی بازیگران غیردولتی و ملتهای یاغی تمرکز کرد. روی بهبود جایگاه راهبردی خود و آمادگی برای دوران جدیدی که در آن، رقابت به دنبال تکرار برتریهای نظامیاش خواهند بود، تمرکز نکرد، از آنجا که آن زمان با چنین دنیایی مواجه نبود. مقامات هم عمدتاً چنین فرض میکردند که دنیا همگرا خواهد شد تا به بحرانهای مشترک رسیدگی کند، چنانکه در ۲۰۰۸ با بحران مالی چنین کرد. فرضشان این نبود که دنیا چندتکه خواهد شد، چنانکه در مواجهه با پاندمی، از نوعی که هر قرن یک بار اتفاق میافتد، چنین کرد. واشنگتن خیلی اوقات، با نهادهای بینالمللی طوری مواجه میشد که انگار وضعیت آنها روی سنگ نوشته شده است، بدون رسیدگی به اینکه این نهادها از چه لحاظهایی، اختصاصی بودند و نمایانگر جامعه جهانی گستردهتر نبودند.
تأثیر کلی این وضعیت این بود: گرچه ایالات متحده، قدرت برتر دنیا باقی ماند، بخشی از حیاتیترین عضلاتش دچار ضعف شدند. مضاف بر همه اینها، با انتخاب دونالد ترامپ، این باور پدید آمد که اتحادهای آمریکا، نوعی یارانه ژئوپلیتیک هستند. او قدمهایی برداشت که به این اتحادها آسیب زد. پکن و مسکو که به درستی اتحادهای ایالاتمتحده را منبع قدرتی برای این کشور میدیدند و نه یک دردسر، از این قدمها خوشحال بودند. به جای تلاش برای شکلدادن به نظم بینالمللی، ترامپ از آن عقب کشید.
این وضعیتی بود که رئیسجمهور بایدن در آغاز دورهاش با آن مواجه شد. او نهتنها برای تعمیر آسیبهای فوری که به اتحادهای ایالات متحده و جایگاه رهبری جهان آزادش خوردهبود، بلکه برای پیگیری پروژه بلندمدت نوسازی سیاست خارجی ایالات متحده برای چالشهای امروز هم مصمم بود. این کار، با تهاجم بدون تحریک روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ و همینطور با رویکرد تهاجمی فزاینده چین در دریای چین جنوبی و در سراسر تنگه تایوان آشکارتر شد.
ذات سیاست خارجی رئیسجمهور بایدن این است که قدرت آمریکا را دوباره پیریزی کند، به شکلی که این کشور در بهترین جایگاه برای شکلدهی به دوران جدید قرار بگیرد، بهشکلی که از منافع و ارزشهای خودش حفاظت کند و خیر عمومی را پیش ببرد. آینده این کشور را دو چیز تعیین خواهد کرد: آیا میتواند برتریهای مرکزی خودش را در رقابت ژئوپلیتیک حفظ کند و آیا میتواند دنیا را برای رسیدگی به چالشهای فراملی گردهم آورد؛ از تغییرات اقلیمی و سلامت جهانی تا امنیت غذایی و رشد همهشمول اقتصادی؟
در سطح بنیادین، لازمه این تغییر طرز فکر ایالات متحده درباره قدرت است. این دولت با این باور شروع شد که قدرت بینالمللی به اقتصاد قدرتمند داخلی وابسته است و قدرت اقتصاد هم فقط با حجم یا بازده اندازهگیری نمیشود، بلکه با این معیار نیز اندازهگیری میشود که تا چه میزان برای همه آمریکاییها کار میکند و از وابستگیهای خطرناک آزاد باشد. ما متوجهیم که قدرت آمریکا بر اتحادهایش هم تکیه دارد اما این روابط که بسیاری از آنها به بیش از هفت دهه قبل برمیگردند، باید برای چالشهای امروز، بهروزآوری میشدند و انرژی تازهای به آنها داده میشد. ما متوجه شدیم که ایالات متحده وقتی متحدانش هم قویترند، قویتر است و بنابراین، متعهدیم که «گزاره ارزش» (Value Proposition) بهتری در سطح جهانی تحویل دهیم تا به کشورها کمک کنیم، مشکلات فوری را حل کنند؛ مشکلاتی که هیچ کشوری نمیتواند بهتنهایی حلشان کند. این را هم متوجه شدیم که واشنگتن دیگر نمیتواند از پس این بربیاید که رویکردی بیقاعده به استفاده از نیروی نظامی داشته باشد، حتی در شرایطی که تلاشی بزرگ برای دفاع از اوکراین و توقف تهاجم روسیه را به راه انداختهایم. دولت بایدن واقعیتهای تازه قدرت را میفهمد. به این خاطر هم هست که ما آمریکا را قویتر از روزی که تحویلش گرفتیم، تحویل خواهیم داد.
جبهه داخلی
بعد از جنگ سرد، ایالات متحده اهمیت سرمایهگذاری روی پویایی اقتصاد داخلی را دستکم گرفت. در دهههای بعد از جنگ جهانی دوم، کشور سیاست سرمایهگذاریهای جسورانه عمومی را، شامل سرمایهگذاری در بخش تحقیق و توسعه و بخشهای راهبردی، دنبال کرده بود. آن راهبرد، موفقیت اقتصادی کشور را پیریزی کرد، اما در طول زمان، ایالات متحده از آن راهبرد فاصله گرفت. دولت ایالات متحده سیاستهای تجارتی و سیستم مالیاتی را به شکلی طراحی کرد که تمرکز کافی بر کارگران آمریکایی و نیز بر وضعیت کره زمین نداشت. در میانه شور و هیجان «پایان تاریخ»، بسیاری ناظران چنین تبیین کردند که رقابتهای ژئوپلیتیک، جای خود را به یکپارچگی اقتصادی خواهد داد و اغلب بر این باور بودند که کشورهای جدیدی که به سیستم اقتصادی بینالمللی وارد میشوند، سیاستهایشان را بهگونهای تنظیم خواهند کرد که طبق قواعد بازی کنند. در نتیجه، اقتصاد ایالات متحده، آسیبپذیریهای نگرانکنندهای پیدا کرد. در سطح تجمیعی، رشد و رونق یافت اما زیر این پوشش، جوامع بسیاری تماماً از درون تهی شدند. ایالاتمتحده پیشتازی در بخشهای حیاتی تولیدی را از دست داد. در سرمایهگذاریهای لازم روی زیرساختها، ناکام ماند. طبقه متوسط هم آسیب دید.
رئیسجمهور بایدن به سرمایهگذاری در نوآوری و قدرت صنعت در کشور، اولویت داده است، این آن چیزی است که بهعنوان «بایدنومیکس» [ترکیب کلمات بایدن و اکونومیکس به معانی اقتصاد] شناخته شده است. موضوع این سرمایهگذاریهای عمومی، انتخاب برندهها و بازندهها یا به پایانرساندن جهانیسازی نیست. اینها به جای اینکه جایگزین سرمایهگذاریهای خصوصی شوند، به آنها اجازه وقوع میدهند. ظرفیت ایالاتمتحده را هم برای تحویل رشد همهشمول، ایجاد تابآوری و حفاظت از امنیت ملی، بالا میبرند.
دولت بایدن گستردهترین سرمایهگذاریهای جدید را در چند دهه اخیر شامل سرمایهگذاری زیرساختی با حمایت هر دو حزب، لایحه «علم و ایجاد مشوقهای مفید برای تولید نیمهرساناها» و لایحه «کاهش تورم»، کردهاست. ما در حال تشویق و ترویج پیشرفتهای جدید در هوش مصنوعی، کوانتوم کامپیوتینگ، بیوتکنولوژی، انرژی پاک و نیمهرساناها هستیم، درحالیکه از طریق کنترلهای جدید بر قواعد صادرات و سرمایهگذاری و در شراکت با متحدان از برتریهای ایالاتمتحده و امنیت آن هم حفاظت میکنیم. این سیاستها باعث ایجاد تغییرات شدهاند. سرمایهگذاریها در ابعاد گسترده در تولید نیمهرساناها و انرژی پاک، از ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۰ برابر افزایش یافتهاند. اکنون ما تخمین میزنیم که سرمایهگذاریهای عمومی و خصوصی در این بخشها در یک دهه آینده جمعاً به 3/5تریلیون دلار خواهد رسید. هزینهکردهای عمرانی در بخش تولید هم از پایان سال ۲۰۲۱، دو برابر شده است.
در دهههای اخیر، زنجیره تأمین ایالات متحده برای مواد معدنی کلیدی، اتکای سنگینی بر بازارهای پیشبینیناپذیر خارجی داشته است که بسیاریشان تحت سلطه چین هستند. به این خاطر است که دولت در کنار شرکا و متحدانش، در بخشهای حیاتی، شامل نیمهرساناها، دارو و بیوتکنولوژی، مواد معدنی کلیدی و باتریها، در تلاش برای ایجاد زنجیرههای تأمین تابآور و ماندگار است تا ایالاتمتحده در مقابل اخلالها در قیمت یا تأمین، آسیبپذیر نباشد. رویکرد ما، مواد معدنیای را دربرمیگیرد که برای همه جنبههای امنیت ملی مهم هستند، با این درک که بخشهای ارتباطات، انرژی و رایانه، به همان اندازه بخش دفاعی سنتی، اهمیت اساسی دارند. همه اینها، ایالات متحده را در جایگاهی قرار داده است که بهتر بتواند در مقابل تلاشهای قدرتهای خارجی، برای محدودکردن دسترسی آمریکا به این ورودیهای کلیدی، دوام بیاورد.
وقتی این دولت کارش را شروع کرد، ما دریافتیم اگرچه ارتش ایالاتمتحده قویترین در دنیاست، پایه صنعتیاش، از دنبالهای از آسیبپذیریها صدمه دیده است که به آنها رسیدگی نشده است. بعد از سالها سرمایهگذاری ناکافی، نیروی کار در حال پیرشدن و اخلالها در زنجیره تأمین، بخشهای مهم دفاعی ضعیفتر و ناپویاتر شده بودند. دولت بایدن در حال بازسازی این بخشهاست و هر کاری میکند تا ایالات متحده بتواند آنچه برای حفظ بازدارندگی در مناطق رقابتی لازم است، بسازد؛ از سرمایهگذاری در پایه صنعتی زیردریاییها، تا تولید بیشتر مهمات کلیدی. ما در حال سرمایهگذاری در بازدارندگی هستهای ایالات متحده هستیم تا ادامه اثرگذاریاش را تضمین کنیم، در شرایطی که رقبا در حال تقویت توپخانههایشان هستند. همزمان در حال ارسال این پیام هم هستیم که اگر رقبا علاقهمند باشند، پذیرای مذاکرات کنترل تسلیحات در آینده هستیم. همچنین در حال برقراری شراکت با نوآورترین آزمایشگاهها و شرکتها هم هستیم تا تضمین کنیم، ظرفیتهای متعارف برتر ایالات متحده، از آخرین فناوریها بهرهمند میشود.
دولتهای آینده، شاید در جزئیات چگونگی بهخدمتگرفتن منابع داخلی قدرت ملی با دولت ما اختلافنظر داشته باشند. این حوزهای است که بحث بر سر آن برحق است؛ اما در دنیایی رقابتیتر، نمیتوان شکی داشت که واشنگتن نیاز دارد، حائل بین سیاست داخلی و خارجی را بشکند و سرمایهگذاریهای عمده عمومی، مؤلفهای اساسی در سیاست خارجی هستند. رئیسجمهور دوایت آیزنهاور در دهه ۱۹۵۰ این کار را کرد. امروز ما دوباره داریم این کار را میکنیم، اما در شراکت با بخش خصوصی، در هماهنگی با متحدان و با تمرکز روی فناوریهای پیشتاز روز.
حالا همه با هم
اتحادها و شراکتهای ایالات متحده با دموکراسیهای دیگر، بزرگترین امتیاز بینالمللیاش بودهاند. آنها به ایجاد دنیایی آزادتر و باثباتتر کمک کردهاند. به بازدارندگی در مقابل تهاجم یا عقبراندن آن کمک کردهاند. به این معنا هم بودهاند که واشنگتن هرگز مجبور نبوده بهتنهایی پیش برود؛ اما این اتحادها برای دوران متفاوتی برپاشده بودند. در سالهای اخیر، ایالات متحده استفادهای ناکافی از آنها کرده یا حتی در حال تضعیفشان بوده است.
رئیسجمهور بایدن از لحظهای که کار را شروع کرد، درباره اهمیتی که برای اتحادهای ایالات متحده قائل بوده، صریح بود، بهخصوص با توجه به بدبینی سلفش به آنها؛ اما او متوجه بود که حتی آنهایی که در سه دهه گذشته از این اتحادها حمایت میکردهاند هم اغلب از نیاز به نوسازی آنها برای رقابت در عصر وابستگی متقابل، غافل بودهاند. در همین راستا، ما این اتحادها و شراکتها را تقویت کردهایم، به اشکال ملموسی که موضع راهبردی ایالات متحده و تواناییاش برای مواجهه با چالشهای مشترک را ارتقا میدهند؛ برای مثال، ما ائتلافی جهانی بین کشورها به حرکت انداختهایم، تا از اوکراین حمایت کنیم؛ در مقابل جنگی بدون تحریک و تهاجمی از خودش دفاع کند و به روسیه هزینه تحمیل کنیم. ناتو، گسترش یافته است تا شامل فنلاند هم بشود و بهزودی سوئد هم به دنبالش وارد ناتو میشود؛ دو کشوری که به شکل تاریخی غیرمتعهد بودهاند. ناتو موضعش را در جناح شرقیاش هم تنظیم کرده است، ظرفیتی به کار گرفته تا به حملات سایبری علیه اعضایش واکنش نشان دهد و روی دفاع هوایی و موشکیاش سرمایهگذاری کرده است. ایالات متحده و اتحادیه اروپا هم همکاریشان در اقتصاد، انرژی، فناوری و امنیت ملی را بسیار عمیقتر کرده اند.
در آسیا هم در حال انجام کار مشابهی هستیم. در ماه اوت، نشستی تاریخی در کمپ دیوید برگزار کردیم که جای پای دورانی تازه از همکاری سهجانبه را بین ایالات متحده، ژاپن و کره جنوبی محکم کرد و همزمان اتحادهای دوجانبه ایالات متحده با این کشورها را به سطوح تازهای رساند. در مواجهه با برنامههای هستهای و موشکی خطرناک و خلاف قانون کره شمالی، در تلاشیم تا تضمین کنیم، بازدارندگی گسترشیافته ایالات متحده، از همیشه قویتر است تا منطقه در صلح و ثبات بماند. به این خاطر است که ما اعلامیه واشنگتن با کرهجنوبی را به نتیجه رساندیم و به این خاطر است که در حال پیشبرد بحثهای بازدارندگی گسترشیافته سهجانبه با ژاپن هم هستیم.
از طریق AUKUS، شراکت امنیتی سهجانبه بین ایالات متحده، استرالیا و بریتانیا، پایههای صنعتی دفاعی سه کشور را ادغام کردهایم تا زیردریاییهایی با تسلیحات متعارف و رانه هستهای بسازیم و همکاری در ظرفیتهای پیشرفته از قبیل هوش مصنوعی، بسترهای خودکار و جنگ الکترونیک را افزایش دهیم. دسترسی به محلهای جدید، به واسطه توافق همکاری دفاعی با فیلیپین، موضع راهبردی ایالات متحده را در هندواقیانوسیه تقویت میکند. در ماه سپتامبر، رئیسجمهور بایدن به هانوی سفر کرد تا اعلام کند، ایالات متحده و ویتنام در حال ارتقای سطح روابطشان به یک شراکت جامع راهبردی هستند. «کواد» که ایالات متحده، استرالیا، هند و ژاپن را کنار هم میآورد، اشکال جدیدی از همکاری منطقهای را در فناوری، اقلیم، سلامتی و امنیت دریایی فعال کرده است. در حال سرمایهگذاری روی شراکتهای قرن بیستویکمی بین ایالات متحده و هند هم هستیم، مثلاً با «ابتکار ایالات متحده و هند درباره فناوریهای کلیدی و در حال ظهور». از طریق «چارچوب اقتصادی هندواقیانوسیه برای پیشرفت» هم در حال تعمیق روابط تجاری و مذاکره برای توافقات روی تابآوری زنجیره تأمین، اقتصاد انرژی پاک و همکاریهای مالیاتی و ضدفساد با ۱۳ شریک متنوع در منطقه هستیم؛ توافقاتی که اولینها در نوع خودشان هستند.
دولت در حال تقویت شراکتهای ایالات متحده خارج از آسیا و در راستای سطوح متعارف منطقهای است. دسامبر گذشته، در اولین نشست رهبران ایالات متحده و آفریقا بعد از سال ۲۰۱۴، ایالات متحده مجموعهای از تعهدات تاریخی داد، شامل حمایت از عضویت اتحادیه آفریقا در گروه ۲۰ و امضای یادداشت تفاهمی با دبیرخانه تجارت آزاد قارهای آفریقا، بهعنوان اقدامی که در مجموع، بازاری قارهای با 1/3میلیارد نفر و 3/4تریلیون دلار خواهد ساخت. پیشتر در ۲۰۲۲، با «اعلامیه مهاجرت و حفاظت لسآنجلس»، نیمکره را به اقدام برانگیختیم و نیز «شراکت قاره آمریکا برای پیشرفت اقتصادی» را کلید زدیم، ابتکاری برای پیشبرد احیای اقتصادی در نیمکره غربی. ائتلافی جدید هم با هند، اسرائیل، ایالات متحده و امارات متحده عربی برپا کردیم، معروف به I2U2. این ائتلاف، آسیای جنوبی، خاورمیانه و ایالات متحده را با ابتکارات مشترک در حوزههای آب، انرژی، حملونقل، فضا، سلامت و امنیت غذایی کنار هم میآورد. همین ماه سپتامبر، ایالات متحده با ۳۱ کشور دیگر در سراسر آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی، آفریقا و اروپا به هم پیوستند تا «شراکت همکاری آتلانتیک» را ایجاد کنند، تا در علم و فناوری سرمایهگذاری کنند، استفاده قابلتداوم از اقیانوس را ترویج کنند و تغییرات اقلیمی را متوقف کنند. شراکت سایبری جهانی جدیدی شکل دادهایم و ۴۷ کشور و سازمان بینالمللی را کنار هم آوردهایم تا با بلای باجافزارها مقابله کنیم.
اینها تلاشهایی ایزوله نیستند. بخشی از یک شبکه همکاری هستند که خودش را تقویت میکند. نزدیکترین شرکای ایالات متحده، دیگر دموکراسیها هستند و ما با قدرت تلاش خواهیم کرد تا از دموکراسی در سراسر جهان دفاع کنیم. «نشست دموکراسی» که رئیسجمهور اولین بار در ۲۰۲۱ تشکیل داد، پایهای نهادی برای تعمیق دموکراسی و پیشبرد حکمرانی، مقابله با فساد و حقوق بشر ایجاد کرده است و در حال قانعکردن دیگر دموکراسیها برای پذیرش این دستور کار در کنار واشنگتن است. اما گستره کشورهای حامی بینش واشنگتن از دنیایی آزاد، باز، کامیاب و امن، گسترده و قدرتمند است و شامل کشورهایی با نظامهای سیاسی متنوع میشود. ما با هر کشوری که آماده باشد، پای اصول منشور ملل متحد بایستد، کار خواهیم کرد، حتی در شرایطی که در حال حمایت از حکمرانی شفاف و پاسخگو هستیم و از اصلاحگران دموکراتیک و مدافعان حقوق بشر حمایت میکنیم.
در حال رشد بافت اتصالی بین اتحادهای ایالاتمتحده در هندواقیانوسیه و اروپا هم هستیم. اتحادهای ایالات متحده در هر کدام از این مناطق، آمریکا را در منطقه دیگر قدرتمندتر کرده است. متحدان در هندواقیانوسیه، حامیان محکم اوکراین هستند، درحالیکه متحدان در اروپا در حال کمک به ایالات متحده هستند تا از صلح و ثبات در سراسر تنگه تایوان حمایت کند. تلاشهای رئیسجمهور برای تقویت اتحادها، باعث شده است، بالاترین میزان مشارکت در به دوش کشیدن بار مشکلات در چند دهه اخیر هم رقم بخورد. ایالات متحده، از متحدانش میخواهد پا پیش بگذارند و همزمان خودش هم نقشآفرینی بیشتری میکند. حدود ۲۰ کشور عضو ناتو، در مسیر برآوردهکردن هدف هزینهکرد دودرصد از تولید ناخالص داخلیشان در ۲۰۲۴، روی دفاع هستند، درحالیکه این تعداد در ۲۰۲۲ فقط ۷ کشور بود. ژاپن قول داده است بودجه دفاعیاش را دوبرابر کند و در حال خرید موشکهای تاماهاوک ساخت ایالات متحده است. این بازدارندگیاش را در مقابل رقبای دارای سلاح هستهای در منطقه ارتقا خواهد داد. بهعنوان یکی از اعضای آکاس، استرالیا در حال انجام بزرگترین سرمایهگذاری یکباره در ظرفیتهای دفاعی در تاریخش است، درحالیکه همزمان روی پایه صنعتی دفاعی ایالات متحده هم سرمایهگذاری میکند. آلمان سومین تأمینکننده تسلیحات برای اوکراین شده است و دارد خودش را از وابستگی به انرژی روسی آزاد میکند.
توافقی بهتر
اولین سال پاندمی کووید۱۹ نشان داد اگر ایالات متحده مایل نباشد تلاشها برای حل مشکلات جهانی را رهبری کند، هیچکس دیگر پیشقدم نخواهد شد. در سال ۲۰۲۰، بسیاری از رهبران جهان بودند که بهسختی با هم حرف میزدند. وقتی کووید۱۹ رسید، گروه ۷، برای گردهمآمدن به تقلا افتاد. به جای همکاری نزدیک، کشورها تلاشهایی ناهمشکل را پیش گرفتند. پاندمی را شدیدتر از آنی کرد که بدون چنین رویکردی میتوانست باشد. رئیسجمهور بایدن و تیمش همواره بر این باور بودهاند که ایالات متحده در برانگیختن همکاری بینالمللی، نقشی کلیدی دارد؛ خواه در اقتصاد، سلامت، محیط زیست یا توسعه جهانی؛ اما تجربه شوکهکننده یک بحران جهانی بدون رهبری جهانی، اثر خود را بر جهانبینی رئیسجمهور گذاشت. وقتی به مجموعه دلهرهآور چالشهای جهانی نگاه میکردیم، متوجه شدیم که فقط مجبور به احیای رهبری ایالات متحده نیستیم، بلکه باید تلاشمان را بیشتر کنیم و به دنیا، بهخصوص جنوب جهانی، گزاره ارزش بهتری ارائه کنیم.
ذهن بیشتر دنیا، مشغول رقابتهای ژئوپلیتیک نیست تا بیشتر کشورها خیالشان راحت شود، شرکایی دارند که در رسیدگی به مشکلات پیش رو میتوانند بهشان کمک کنند، مشکلاتی که بعضی از آنها وجودی به نظر میآیند. شکایت این کشورها این نیست که آمریکا بیش از حد حضور دارد، بلکه این است که نقشآفرینی آمریکا کافی نیست. آنها میگویند، بله، دامهای سر راه نزدیکترشدن به قدرتهای اقتدارگرای بزرگ را میبینیم، اما جایگزینتان چیست؟ رئیسجمهور بایدن این را میفهمد. جایی که ایالات متحده پیشتر غایب بود، حالا در حال رقابت است. جایی که حضور رقابتی داشت، حالا در حال رهبری با فوریت و با هدف است. این کار را هم در شراکت با دیگر کشورها میکند و با پیداکردن چگونگی حل مشکلات فوری در کنار هم.
ایالات متحده رهبری قدیمی خود در توسعه جهانی را حفظ کرده است، سرمایهگذاریهای حیاتیاش در سلامت و امنیت غذایی را ادامه داده است و همچنان ارائهدهنده پیشگام کمکهای انساندوستانه و کمکهای غذایی فوری است، در دوران نیاز بیسابقه جهانی. رئیسجمهور بایدن حالا در حال هدایت تلاشی جهانی است تا بلندپروازیها در این زمینهها را از این هم بیشتر کند. ایالات متحده به پیشبرد حرکت به سمت اهداف توسعه پایدار سازمان ملل متحد اولویت میدهد. بانکهای توسعه چندجانبه را بزرگتر میکند، بخش خصوصی را به حرکت برمیانگیزد و به کشورها کمک میکند، سرمایه داخلی خود را به کار بیاندازند. بهعنوان بخشی مهم از این تلاش، این دولت در حال نوسازی بانک جهانی است تا بتواند به چالشهای امروز با سرعت و مقیاس کافی رسیدگی کند. با شرکا هم داریم کار میکنیم تا تأمین مالی در این بانک را به میزان قابلتوجهی افزایش دهیم و این شامل تأمینهای مالی برای کشورهای کمدرآمد و با درآمد متوسط هم میشود. همچنین در حال تلاش و فشار به سمت راهحلهایی هستیم تا به کشورهای آسیبپذیر کمک کنیم، به بدهیهای غیرقابلدوام، بهسرعت و شفاف رسیدگی کنند و منابعی برایشان آزاد شود تا بتوانند روی آیندهشان سرمایهگذاری کنند، بهجای اینکه فقط بدهیهای کمرشکنشان را پرداخت کنند. در سالهای اخیر، ابتکار «کمربند و جاده» چین سلطه داشت و ایالات متحده در سرمایهگذاریهای زیرساختی با مقیاس بزرگ در کشورهای در حال توسعه، عقب افتاد. حالا، ایالات متحده صدها میلیارد دلار سرمایه را از طریق «شراکت گروه ۷ برای سرمایهگذاری و زیرساخت جهانی» به راه انداخته است تا از زیرساختهای فیزیکی، دیجیتال، انرژی پاک و سلامتی در سراسر کشورهای در حال توسعه حمایت کند.
ایالات متحده در سلامت جهانی پیشگام بوده است. بیش از هر زمان دارد روی این سرمایهگذاری میکند که اپیدمیهایی از قبیل اچآیوی/ایدز، سل و مالاریا را بهعنوان تهدیدهایی علیه سلامت عمومی، تا ۲۰۳۰ پایان دهد. تقریباً ۷۰۰ میلیون دوز واکسن کووید۱۹ به بیش از ۱۱۵ کشور اهدا کرد و تقریباً نیمی از کل بودجههای جهانی واکنش به پاندمی را تأمین کرد و همچنان نسبت به تهدیدهای در حال ظهور هوشیار است. در حال کمک به ۵۰ کشور است تا در مقابل فوریت بعدی سلامتی، آماده شوند، از آن پیشگیری کنند و به آن واکنش نشان دهند. بیشتر مردم احتمالاً درباره شیوع اخیر بیماری ویروس ماربورگ یا ابولا نشنیدهاند، چون ما درسهای اپیدمی ابولای آفریقای غربی در سال ۲۰۱۴ را گرفتیم و پیش از آنکه نمونههای شیوع در شرق، مرکز و غرب آفریقا، جهانی شوند، واکنش نشان دادیم.
هیچ کشوری، اگر درباره تغییرات اقلیمی جدی نباشد، نمیتواند گزاره ارزش معتبری به دنیا ارائه کند. دولت بایدن، در مسئله کاهش کربن، شکافی بزرگ بین جاهطلبیها و واقعیتها را به ارث برد. ایالات متحده اکنون در حال پیشبرد کاربست جهانی انرژیهای پاک در مقیاس گسترده است. برای اولین بار، این کشور تعهدات ملیاش در توافق پاریس را برآورده خواهد کرد و خالص انتشار گازهای گلخانهایاش را کاهش داد و نیز تعهدات جهانیاش را برآورده کرد و ۱۰۰ میلیارد دلار در سال برای مواجههی کشورهای درحالتوسعه با تغییرات اقلیمی، فعال کرد. ابتکارات مشترکی کلید زده است، از قبیل «شراکت گزار منصفانه انرژی» با اندونزی که گزار بخش برق این کشور را با حمایت از منابع عمومی و خصوصی تسریع خواهد کرد.