سیا در طول زمان
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

از توطئهگر جنگ ســـرد تا مبلغ تبلیغات سیاه
گروه بینالملل:در اوایل دهه 1990، سناتور پاتریک موینیهان، کارزاری را برای برچیدن سازمان سیا بهراه انداخت. او گمان میکرد که وزارت امور خارجه آمریکا باید وظایف اطلاعاتی آن را بر عهده بگیرد. به نظر او دوران عملیاتهای سری تمام شده بود. موینیهان در یادداشتی در بخش نظرات نیویورکتایمز نوشت: «جامعه اطلاعاتی بهطور سیستماتیک بهمدت 30 سال به روسای جمهور در مورد حجم و رشد اقتصادی شوروی اطلاعات نادرست میداد... بهنوعی تحلیلگران ما، دیدگاه شوروی نسبت به جهان را درونی کرده بودند.» موینیهان در یک سخنرانی در ژانویه 1995، لایحه خود را برای برچیدن سازمان سیا معرفی و نقلقولها در مورد اینکه سیا در پیروزی لئونید برژنف و جانشینانش در جنگ سرد علیه شوروی، مشارکت داشته، به تمسخر گرفت. این بدترین دوران برای سازمان سیا از زمان تاسیساش در سال 1947 بود. این سازمان با دو هدف ایجاد شده بود: «خنثی کردن توسعهطلبی شوروی و جلوگیری از حمله غافلگیرانه دیگری مانند آنچه ژاپنیها در جنگ جهانی دوم در پرل هاربر انجام داده بودند. گرچه کارزار موینیهان برای تعطیلی سیا به انجام نرسید، اما تصور گستردهای ایجاد شد مبنی بر اینکه این سازمان دیگر برای آن اهداف مناسب نیست و باید محدود شود. در طول جنگ سرد، خیلیها دلیل وجود سیا را مبارزه با کمونیسم میدانستند. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نقش سیا روشن نبود و بهخاطر تحریف اطلاعات و داشتن دیدگاه ایدئولوژی کورِ ضدکمونیسم، مورد انتقاد شدید قرار گرفت. موینیهان پیشبینی کرد که سیا به «مجموعهای برای بازنشستگی کادری از جنگجویان جنگ سرد که دیگر کسی به آنها نیاز ندارد، تبدیل میشود.» با این حال، حدود سه دهه بعد، با تهاجم ولادیمیر پوتین به اوکراین، تهدید روسیه برای ثبات جهان دوباره به دستور کار خارجی ایالات متحده آمریکا بازگشته است. باوجود یک کرملینشناس قهار در مقام رئیس سیا و بدون حضور ترامپ در جایگاه ریاستجمهوری (دستکم فعلا)، انتظار میرود سیا، در واکنش آمریکا به این «جنگ سرد جدید» بازیگری تاثیرگذار باشد. اما باید دید که این روزها واشنگتن تا چه اندازه به سیا اعتماد دارد و این سازمان تا چه اندازه میتواند بر اوکراین تاثیرگذار باشد. برای پاسخ به این سوالات، باید به روزهای ابتدایی ریاستجمهوری رونالد ریگان بازگردیم.
کنگره باید گورش را گم کند
رونالد ریگان، رئیسجمهور نومحافظهکار آمریکا از سال 1981 تا 1989، سیا را از محدودیتهایی که در جریان اصلاحات دهه 1970 پس از ویتنام، بر آن اِعمال شده بود، رها کرد. او هم مانند سایر ضدکمونیستها، سیا را به چشم سلاح اصلی برای جلوگیری از گسترش کمونیسم در سراسر جهان و نیز برای تضعیف شوروی که آن را «امپراتوری شیطان» مینامید، میدانست. او بیل کیسی، کهنهسرباز اطلاعاتی جنگ جهانی دوم را به سرپرستی سیا انتخاب کرد. کیسی، عادات قدیمی سیا را احیا کرد و عملیاتهایی مخفی علیه دولت چپگرای ساندینیستا در نیکاراگوئه - که به صورت دموکراتیک انتخاب شده بود- از دسامبر 1981 تا آتشبس مارس 1988 بهراه انداخت. تا جایی که بری گلدواتر، تایید کرده که وقتی در سال 1984 مطلع شد سیا بدون اطلاع کنگره، بنادر نیکاراگوئه را مینگذاری کرده، خیلی عصبانی شده است. کیسی اما وقتی با موضوع وظیفه نظارت کنگره بر سیا مواجه شده، گفته: «وظیفه کنگره این است که گورش را گم کند و در کار من دخالت نکند.» سیا از نزدیک با کنتراها، تروریستهای راستگرایی که بهدنبال سرنگونی دولت ساندینیستا بودند، همکاری میکرد. سیا در اردوگاههای مخفی در کشورهای مجاور به این چریکها آموزش میداد و از هواپیماهایی که در پایگاههای مخفی مستقر کرده بود، برای آنها مهمات پرتاب میکرد. کنگره که مخالف این اقدامات بود، ارسال تسلیحات را ممنوع و بودجه را قطع کرد. آنها برای دور زدن این قانون، سلاحها را بهطور غیرقانونی به ایران (که در حال جنگ با عراق بود و بهخاطر تحریم تسلیحاتی ایران نمیشد به آن سلاح فروخت) میفروختند و سود حاصل از آن را به کنتراها میدادند. در هر حال، دولت ریگان از ترس خشم کنگره در صورت کشف این نیرنگ (همانطور که بعدها هم اتفاق افتاد)، سیا را در ماجرای ایران-کنترا دور زد. رئیسجمهور اعتماد خود را به سیا از دست نداده بود، اما این اقدام به آن معنا بود که سیا بهطور فزایندهای زیر ذرهبین کنگره قرار داشت. با این حال، در مورد تهدیدها از سوی اتحاد جماهیر شوروی، توافق بسیار زیادی وجود داشت. کیسی، رئیس سیا با کاسپار واینبرگر، وزیر دفاع دولت ریگان و نیز اکثریت کابینه دولت، موضعی سرسختانه در قبال مسکو گرفتند. باب گیتس، کارشناس ارشد سیا در حوزه روسیه هم از آنها حمایت میکرد. او دکترای خود را در امور روسیه گرفته بود، آنهم بدون آنکه حتی یک بار به این کشور سفر کرده باشد. گیتس برای هیچیک از روسایجمهور آمریکا که میخواستند تهدید مسکو را بزرگ جلوه دهند، چالشی ایجاد نمیکرد. در دوران ریگان، کیسی و گیتس، سازمان سیا بهطور خستگیناپذیری برای تضعیف اتحاد جماهیر شوروی فعالیت میکرد؛ از حمایت از جنبش همبستگی مخالفان در لهستان گرفته تا اقدامات خرابکارانه اقتصادی علیه اقتصادِ شوروی. آمریکا ابتکار دفاع استراتژیک (SDI که به جنگ ستارگان هم معروف شد) خود را با هدف وادار کردن مسکو به واکنش و در نتیجه خراب شدن اقتصاد شوروی و فروپاشی کمونیسم آغاز کرد. SDI یک سیستم دفاعی چندمیلیارد دلاری بود که برای رهگیری و انهدام موشکهای دشمن طراحی شده بود. تخمینهای اغراقآمیز گیتس از قدرت نظامی شوروی، ترفندی حیلهگرایانه بود که کنگره را برای تامین مالی بلوف جنگ ستارگان، متقاعد کند. گیتس از سال 1991 تا 1993 رئیس سیا بود؛ همان سالهایی که سناتور موینیهان برای برچیدن سیا تلاش میکرد. جنیفر لین گادمانز که در سال 1989 «دفتر تحلیل شوروی در سازمان سیا» (Sova) را ناامیدانه رها کرد. او در جلسات استماع سنا شهادت داد که گیتس یافتههای تحلیلگران Sova را مبنی بر اینکه شوروی درواقع شرارتها در ایران، لیبی و سوریه را سازماندهی نمیکرد، توقیف میکرد. حتی روسای بخش Sova هم بهخاطر «ملایم بودن زیادی» در مورد سیاستهای شوروی در کشورهای در حال توسعه، از کار برکنار میشدند. گرچه تحلیلگران سیا با گیتس مشکل داشتند، افراد قدرتمندتر، بهویژه جورج شولتز، وزیر امور خارجه آمریکا آماده شنیدن تحلیلها بودند. دادهها و یافتههای تحلیلگران Sova به میز مذاکرهکنندگان آمریکایی رسید. در 18 نوامبر 1985، در آستانه دیدار ریگان و گورباچف، رهبر شوروی در ژنو، رئیسجمهور و مذاکرهکنندهها اطلاعاتی را دریافت کردند مبنی بر اینکه گرچه گورباچف درحال بازسازی آسیبهای اقتصادی دورانِ برژنف است، به اهدافش در رشد اقتصادی نمیرسد. به این دلیل و همچنین به دلیل نارضایتی شدید در لهستان، تحلیلگران سیا به ریگان گفتند که گورباچف آماده معامله با آمریکا است. از این طریق بود که سیا نقش مهمی در پایان دادن به جنگ سرد «قدیمی» ایفا کرد که به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در کریسمس 1991 منجر شد.
اطلاعات در ازای بقا
یک دهه بعد، در 11 سپتامبر 2001 وقتی تروریستهای القاعده با دو هواپیمای ربودهشده به مرکز تجارت جهانی حمله کردند، رفتار آمریکا تغییر کرد و سیا مقصر شد. حملهای که توسط اسامه بنلادن طراحی شده بود، بهوضوح ناتوانی سیا را در انجام ماموریت اصلیاش یعنی ممانعت از حملاتی شبیه حملات پرل هاربر، آشکار کرد. این سازمان تحت فشار مجدد برای توجیه موجودیت خود، تسلیم خواستههای دولت جرج بوش در «جنگ علیه تروریسم» شد؛ جنگی که از خاکستر 11 سپتامبر برخاست. درحالیکه دولت آمریکا بهشدت بهدنبال دلیلی برای حمله به عراق بود، توافقی حاصل شد. سیا اطلاعاتی را برای خشنودی در برابر حق حیات خود ارائه کرد. رهبر سیا این اتهام افسانهای را تایید کرد که عراق در حال توسعه سلاحهای کشتار جمعی است و وقتی جنگِ متعاقب آن به فاجعه تبدیل شد، سیا بهخاطر ارائه اطلاعات ناقص، ضربه خورد. نقش سیا کاهش یافت. پرسنل تضعیفشده سیا دستان خود را با ناامیدی بالا بردند. آرت هولنیک، کهنهسرباز سیا حالا در دانشگاه بوستون به تدریس مطالعات اطلاعاتی میپردازد. منابع به وزارت بزرگ و عظیم امنیت داخلی سرازیر شد؛ وزارت دفاع، داراییهای سیا را گرفت و سازمان سیا حتی انحصار خود را در تهیه گزارش روزانه رئیسجمهور (اولین گزارشی که هر روز صبح روی میز رئیسجمهور گذاشته میشود) از دست داد. در اواسط دهه 2000، همراستا با دولت جرجبوش کار اطلاعاتی به شدت به کسبوکارهای خصوصی برونسپاری شد. استخدامکنندگان خصوصی مانند بلکواتر در کافهتریای دفتر مرکزی سیا در ویرجینیا، پرسنل را با وعده افزایش حقوق و دستمزد استخدام میکردند. مدیران سیا حالا برای بقای این سازمان موافقت کرده بودند که در رفتارهای ناپسند از جمله شکنجه، آدمربایی غیرقانونی و اعدام بدون محاکمه با پهپاد مشارکت کنند. غرق مصنوعی (که در آن، آب روی پارچهای که روی صورت قربانی قرار دارد، ریخته میشود تا احساس غرق شدن به او بدهد) یک روش معمول در تاریکخانههای سازمان بود؛ مراکز بازجویی مخفی در لهستان، مصر و سایر کشورها در سراسر جهان که مظنونان ربودهشده در آنجا نگهداری میشدند. روزنامهنگاری تحقیقی و کمیتههای کنجکاو کنگره، پایههای اصلی دموکراسی آمریکایی هستند و این شیوهها با کمک افشاگرانی مانند ادوارد اسنودن آشکار میشدند. اسنودن پیش از آنکه به یک پیمانکار خصوصی سپرده شود، بهعنوان متخصص امنیت کامپیوتری برای سیا کار میکرد.
پایان تصمیمگیری گروهی در سیا
در سال 2007، درحالیکه جنگ عراق به باتلاقی تبدیل شده بود، دولت بوش از دشمن دیرآشنایی در خاورمیانه صحبت میکرد: ایران. آمریکا و اسرائیل نگران قدرت هستهای ایران بودند که به گفته آنها در حال حرکت به سمت بمب هستهای بود. جنگطلبان در دولت بوش، هشدارهای شدیدی را نسبت به این موضوع داده بودند اما باید با یک نیروی روبهرشد در جامعه اطلاعاتی آمریکا مبارزه میکردند: شورای اطلاعات ملی آمریکا (معروف به «نیک» Nic). تا آن زمان، نیک، برآوردهای امنیت ملی را انجام میداد و این برآوردها به اطلاع مقامات در سیاست خارجی و امنیت آمریکا میرسید. زمانی که نیک تاسیس شد، این سازمان بر دادهها و تحلیلهایی که سازمان سیا ارائه میکرد، متکی بود. با این حال پس از 2004 همهچیز تغییر کرد. حالا نیک میتوانست از کارشناسان دیگری برای تدوین تحلیلها و نتیجهگیریهایش دعوت کند و به این ترتیب در سال 2007 نیک برخلاف ادعاهای مطرحشده توسط افراد پرسروصدا در دولت بوش دریافت که ایران در حال ساخت سلاح اتمی نیست. این نمونه بارزی از «اطلاعات ناخوشایند» بود، صحبت از حقیقت برای قدرت. سازمان سیا در آن زمان همچنان نیک را با دادهها و برخی تحلیلگران تغذیه میکرد. اما به گفته توماس فینگر که در آن زمان رئیس نیک بود، در زمان برآوردهای سال 2007 در مورد ایران، «تصمیمگیری گروهی»، دیگر در سیا غالب نبود. از آنجایی که نیک از کارشناسان گستردهتری استفاده میکرد، نمیشد آن را مانند سیا متهم کرد به اینکه بارها و بارها از یک منابع اطلاعاتی استفاده کرده است. شاید به همین علت باشد که بسیاری از کارشناسان سیا با این آرایش جدید راحت بودند.
من آدم باهوشیام
شاید تعجبآور باشد که در دوران دونالد ترامپ، شرایط سیا رو به بهبود گذاشت. در نگاه اول، انتخاب ترامپ بهعنوان رئیسجمهور به نظر خبر بدی برای سیا است. این سازمان در راستای ماموریت خود، نسبت به هرگونه تهدید علیه منافع و امنیت آمریکا از سوی کرملین، هوشیار بود. از سوی دیگر، ترامپ مشتاق دوران دوستی آمریکا و روسیه بود. نشانهها حاکی از آن بود که ترامپ نمیخواهد به محض به قدرت رسیدن، نقشی که سیا همیشه در روابط آمریکا و روسیه بازی میکرد، تقویت کند. با این حال پس از انتخاب ترامپ، دولت باراکاوباما که داشت کاخ سفید را ترک میکرد، تغییراتی در سیاست ایجاد کرد که منجر به تقویت قابل توجه توانایی سیا در روسیه بود. گرچه این تغییرات ناشی از شرایط خاص مداخله روسیه در انتخابات بود، این روند تمرکز مجدد گستردهای را برای تلاشهای اطلاعاتی آمریکا نوید میداد. تحقیقات بعدی سیا نشان داد که یک نهاد در سنپترزبورگ به نام آژانس تحقیقات اینترنت، «به دنبال تاثیرگذاری بر انتخابات ریاستجمهوری 2016 آمریکا از طریق آسیب رساندن به بخت هیلاری کلینتون و حمایت از دونالد ترامپ برای همسویی با کرملین» بوده است. این تلاشی بود برای براندازی دموکراسی آمریکایی و تاییدی بود بر اینکه تهدیدات گستردهتری برای امنیت ملی وجود دارد. ترامپ در دوران ریاستجمهوری خود حمایت چندانی از سیا نکرد و با پرسنل آن با تحقیر رفتار میکرد. او این سازمان را به توطئه علیه خود در انتخابات 2016 متهم کرد. او گزارشهای روزانهای را که سیا در آن مشارکت میکرد، کنار گذاشت و به فکسنیوز گفت: «میدانید، من آدم باهوشی هستم و لازم نیست تا 8 سال آینده، هر روز حرفهای تکراری را به من بزنید.»
کرملینشناس قدرتمند
در سال 2021، جو بایدن رئیسجمهور آمریکا دوست دیرینه خود، ویلیام جی. برنز را به عنوان رئیس جدید سیا معرفی کرد. برنز برخلاف اسلاف خود کسی نبود که بتوان به راحتی بر او تاثیر گذاشت. وقتی بایدن قصد خود را برای ادامه سیاست ترامپ مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان اعلام کرد، برنز گفت که از پیامدهای اطلاعاتی این ماجرا راضی نخواهد بود. طالبان که حالا قدرت را در دست گرفتهاند، سابقهای طولانی در حفاظت از تروریستها دارند. با این حال، وقتی سیا مکان الظواهری را در کابل تعیین کرد که منجر به ترور او با موشک استینگر شد، بایدن و برنز هردو راضی بودند. مدیر جدید سیا اما مهارتهای زیرکانهتری را هم برای این نقش به ارمغان آورد. مهمتر از همه اینکه برنز، تجربهای چندین ساله از روابط آمریکا و روسیه دارد که نشان میدهد او برای شکل دادن به واکنش آمریکا در قبال تهاجم روسیه به اوکراین، فردی بسیار قابل اعتماد است. پدر او، ژنرال ویلیام اف برنز، درگیر مذاکرات کنترل تسلیحات بود و در سال آخر دولت ریگان، مدیریت آژانس کنترل تسلیحات و خلع سلاح آمریکا را بر عهده داشت. ویلیام برنز خود در دهه 1990 در سفارت مسکو و نیز از سال 2005 تا 2008 به عنوان سفیر آمریکا در روسیه خدمت کرده است. او در آن دوره بارها هشدار داد که گسترش ناتو برای پوتین، تنفربرانگیز است. برنز معاون وقت رئیسجمهور آمریکا در سال 2011 که برای گفتوگو در مورد بیثباتی در لیبی به مسکو رفته بود، در خاطراتش مینویسد که دیمیتری مدودوف، رئیسجمهور وقت روسیه، فردی معقول بود و به مسائل بشردوستانه اهمیت میداد و پرزیدنت اوباما را تحسین میکرد. در مقابل، پوتین «بهخاطر سیاستهای آمریکا در خاورمیانه ترشرو بود» خصوصا وقتی هدف آمریکا براندازی مستبدان باشد.
ممنوع از سوی پوتین
برنز در مورد تهدید رهبر روسیه، هیچ توهمی ندارد. او که پوتین را قبلا به تزارهای رومانوف تشبیه کرده بود، هشدار داده که ممکن است پوتین به سلاحهای هستهای متوسل شود. پوتین، برنز را هم در لیست افرادی قرار داده که حق سفر به روسیه را ندارند. بیشک سیا در روسیه هم فعالیت میکند اما نفوذ در حکومتهای مستبد دشوار است و این سازمان، سابقه موفقیت زیادی در این زمینه ندارد. گستره اقدامات پنهانیاش هم احتمالا محدود است. با این حال، سیا، اطلاعات زیادی را با اوکراین در میان میگذارد. اگر سوابق گذشته را راهنما قرار دهیم، سیا به جمعآوری اطلاعات و انتشار تبلیغات «سیاه» یا جنگ روانی با هدف تاثیرگذاری بر روسها و بلاروسها، اوکراینیها و سایر مردم دنیا مشغول خواهد شد و نیز از طریق استراتژیهای اعلامنشدهای مانند تامین مالی مخفی سازمانهای اوکراینی و بینالمللی، تلاش خواهد کرد تا افکار جهانی را به نفع آرمان اوکراین منحرف و روسها را منزوی کند. در این میان دلیلی وجود ندارد که تعامل دیپلماتیک با روسیه صورت نگیرد. اما این تعامل به اطلاعات خوب دو طرف بستگی دارد و متکی به این است که پوتین، تحلیلهای قابل اعتمادی را از مردم خود دریافت کند و آماده باشد تا در پرتوی آن تحلیلها عمل کند. در اوایل فوریه 2022، سرویس امنیت فدرال روسیه، دادههای نظری را در اوکراین جمعآوری کرد که نشان میداد 40 درصد از مردم برای دفاع از کشور نمیجنگند. پیتر کلمنت که تا سال 2017 در سیا کار میکرد میگوید که پوتین و مشاورانش به این تحلیل توجه کافی نکردند که این یعنی 60 درصد مردم اوکراین یا میجنگند یا هنوز برای جنگیدن تصمیم نگرفتهاند.
آینده
امروز، تیم تحلیلگران روسیه در سیا چقدر قوی است؟ پس از 11 سپتامبر، صدها تحلیلگر در پاسخ به افراطگرایی اسلامی بهکار گرفته شدند، اما امروز گویی بخش امور روسیه در سیا، تنزلی نسبی داشته است. سازمان سیا به ابتکار جان برنان، انتخاب باراک اوباما برای ریاست سیا در سالهای 2013 تا 2017، تواناییهایی را برای ارزیابی اطلاعات نادرست مسکو در رسانههای اجتماعی کسب کرد. اما به دلایل آزادی مدنی، قانون امنیت ملی سال 1947 که به موجب آن سازمان سیا تاسیس شد، از فعالیت داخلی منع شد. بنابراین سیا هنوز قادر نیست تلاشهای مسکو را برای ایجاد اختلاف در جامعه آمریکا از طریق منابع رسانههای دیجیتال مستقر در آمریکا که تحت کنترل روسیه هستند، ردیابی کند. با این وجود، جایگاه کرملینشناسان سازمان سیا در دوران باراک اوباما تقویت شد و حالا این اتفاق در دوران بایدن در حال رخ دادن است. حالا رهبری برنز، این سازمان را در مسیری قرار داده که نقش سیا را در جستوجوی راهحلی برای بحران کنونی اوکراین، نوید میدهد. سیا بهعنوان ابزاری برای دموکراسی، فضایی متفاوت دارد که صداهای متضاد در آن شنیده میشود. یکی از منابع ارشد سیا به من گفت که این سازمان با گسترش ناتو که مسکو آن را بسیار نفرتانگیز میداند، مخالف بود. یکی دیگر از تحلیلگران کهنهکار امور شوروی نیز گفت که معتقد نیست که تحلیلگران امروزی قادر باشند به موفقیتهای اطلاعاتی مانند آنچه در جنگ سرد در دهه 1980 روی داد، کمک کنند. اما وجود این دیدگاههای رقیب، نشاندهنده مبارزه سالم در داخل سیا برای دستیابی به حقیقت است. گرچه سازمان سیا هنوز منتقدان سرسختی دارد و همیشه هم خواهد داشت، امروز دیگر کسی خواهان انحلال آن نیست.