همراه امـا رقیب
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

نگاهی به اختلافنظر ایدئولوژیک و پراگماتیستی جهاد اسلامی و حماس
پیروزی اسرائیل در جنگ ششروزه 1967 جنبشهای ملیگرای پانعرب و رهبران سکولار را بیاعتبار کرد. اما برعکس، این اتفاق موجب شد گروههای مذهبی تحت ستم دولتهای عرب، مانند اخوانالمسلمین در مصر که اسلام سیاسی را برای غلبه بر ضعفهای اعراب انگیزه میداد، آنها را در مقام برتری قرار دهد. تصرف کرانه باختری و غزه توسط اسرائیل در سال 1967 بسیاری از فلسطینیها را متقاعد کرد تا قبل از تصمیمگیری برای سازماندهی جنبشهای اسلامی خود، به اخوانالمسلمین بپیوندند. به این ترتیب بود که حماس و جهاد اسلامی فلسطین در سرزمینهای اشغالی ظهور کردند. این دو جنبش مقاومت با این هدف رشد کردند تا بر گروههای ملی و سکولار فلسطینی مانند فتح و جبهه مردمی آزادیبخش فلسطین پیشی بگیرند. اما بهرغم موضع سرسخت ضداسرائیلی گروههایی نظیر حماس و جهاد اسلامی، نمیتوان از برخی اختلافات ایدئولوژیکی که آنها با یکدیگر دارند غافل شد. این دو گروه در خصوص فعالیت سیاسی و شیوه مبارزه با اسرائیل نیز اختلافاتی با یکدیگر دارند. اما واقعیت این است که بهرغم همه این اختلافات، هر دو طرف به این نتیجه رسیدهاند که حماس دست برتر را در غزه دارد. بنابراین امور باید تحت مدیریت حماس باشد.
رقابت، توافق و کنترل
در سال 1981، فتحی شقاقی، که از اعضای جنبش اخوانالمسلمین بود، از بیمیلی شیخاحمدیاسین، از چهرههای مشهور اخوان المسلمین، در مبارزه با اسرائیل دلگیر بود. بنابراین شقاقی تصمیم گرفت تا یک جنبش جداگانه به نام جنبش جهاد اسلامی را صرفا با هدف مبارزه مسلحانه با اسرائیل، تاسیس کند. فتحیشقاقی، شاخههای نظامی جنبش جهاد اسلامی را در غزه و کرانه باختری تأسیس کرد. این جنبش در سال 1993 نامش را به سرایاالقدس تغییر داد و بلافاصله پس از این تغییر نامگذاری، اولین عملیات انتحاری فلسطین صورت گرفت. موساد در سال 1995 شقاقی را در مالتا ترور کرد. شقاقی تئوری مبارزه مسلحانه انقلابی خود را بنیاد تاسیس جهاد اسلامی میدانست. او این تئوری را از ترکیب مفهوم جهاد در اسلام با مخالفت مردم فلسطین با تاسیس دولت یهود از دهه 1920 استخراج کرده بود. جنبش جهاد اسلامی فلسطین، مبارزه مسلحانه جنبش فتح علیه اسرائیل را ادامه داد و اصلا تصادفی نبود که فتحیشقاقی نیروهای نظامی خود را تقریباً همزمان با امضای پیمان اسلو در سال 1993، مجددا سازماندهی کرد. در این پیمان، سازمان آزادیبخش فلسطین تصریح کرد که خشونت و تروریسم را کنار میگذارد. بنابراین کاملا طبیعی است که جنبش جهاد اسلامی، در مقایسه با حماس، رویکرد قاطعانهتری در قبال اسرائیل داشته باشد. حماس که خود نیز پرچم مبارزه با اسرائیل را برافراشته، معمولا ترجیح میدهد تنشها با اسرائیل از حدی فراتر نرود. اما ایدئولوژی جنبش جهاد اسلامی بر این اصل استوار است که تا نابودی کامل دولت یهود، مبارزه با اسرائیل همواره ادامه خواهد داشت و فلسطین هرگز نباید با اسرائیل از درِ آشتی و تعامل درآید، چراکه این اقدام خلاف نص صریح قرآن است. با نگاهی به استراتژی نظامی جنبش جهاد اسلامی، میتوان دریافت که این جنبش به نوعی از مفهوم مبارزات آزادیخواهانهای که در دهه 1950 میلادی و در دوران استعمار انگلیس و فرانسه در جریان بود، تقلید کرده است. جهاد اسلامی همواره بر این باور بوده است که یک مبارزه مسلحانهی انقلابی در درازمدت، نهتنها به اشغال کرانه باختری توسط اسرائیل پایان میدهد، بلکه در نهایت منجر به نابودی صهیونیسم و دولت یهود خواهد شد. جهاد اسلامی، فعالیتهای خود را بر آمادهسازی برای رویارویی نظامی با اسرائیل معطوف میکند و معتقد است که تا پایان اشغال فلسطین، فعالیت سیاسی معنا و مفهومی ندارد. بنابراین خودش نیز از فعالیت سیاسی اجتناب میکند. جنبش جهاد اسلامی یک متحد مهم دارد و آن ایران است. رمضان شلح، دبیر کل جهاد اسلامی فلسطین که از سال 1373 تا سال 1397، سمت دبیرکلی این جنبش را برعهده داشته، انقلاب امامخمینی(ره) در ایران را الگویی برای مسلمانان، بهویژه فلسطینیان میدانست. سازمان آزادیبخش فلسطین که در آن زمان ترجیح میداد به جای حماس با جهاد اسلامی همکاری کند، رمضان شلح را با ایران مرتبط کرد و ایران بلافاصله از فعالیتهای نظامی جهاد اسلامی حمایت کرد. ایران همواره اعلام کرده که هرگونه حمایتی از جهاد اسلامی به عمل میآورد و علنا اعلام کرده که در این حمایت نیز تردیدی به خود راه نمیدهد. شلح که دو سال پیش از دنیا رفته، روابط چندان خوشایندی با حماس نداشت. او بارها سخنان تحقیرآمیزی را درباره حماس بر زبان آورده بود و حتی یکبار به طور علنی اعلام کرد که رویای حماس برای تسلط بر خواست ملی فلسطین، صرفا یک خیال «توهمآمیز» است و چرخش تجاری و تعاملاتیای که حماس صورت میدهد، در راستای اهداف و آرمانهای فلسطین نیست. شلح از سال 1391 تا سال 1397، با سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ارتباط بسیار نزدیکی داشت و در بسیاری از امور سیاسی و نظامی از او مشورت میگرفت. یکی از نقاط اختلافنظر جهاد اسلامی فلسطین و حماس، انتقادی است که جهاد اسلامی درباره فعالیت و ایدئولوژی حماس مطرح میکند. جهاد اسلامی معتقد است که حماس یک جنبش جهادی نیست و فاقد ایدئولوژی آزادیبخش ملی است. حماس هم به نوبه خود، سازمان جهاد اسلامی فلسطین را به عنوان یک بازیگر سیاسی در غزه به رسمیت نمیشناسد و هرگز این سازمان را در مذاکرات آتشبس با میانجیگری مصر با اسرائیل دخالت نداد. حماس، حتی اگر فاقد ایدئولوژی سیاسی روشن باشد، از نظر سیاسی عملگرا و از نظر اداری سازمانیافته است. جهاد اسلامی و حماس یک اختلاف دیگر نیز دارند؛ حماس، جهاد اسلامی را به گرویدن به تشیع متهم میکند. حماس صبغهای طولانی در تسنن دارد. به طور کلی مذهب تسنن در میان فلسطینیها، مذهب برتر است. حماس در برخی بازههای زمانی جهاد اسلامی را متهم میکند که قصد دارد از گرویدن به تشیع، به عنوان پلی برای نفوذ ایران به منطقه عربی و اتحاد با جنبشهای چپ فلسطینی، استفاده کند. برخلاف سازمانهای ملیگرا و چپگرا که بلافاصله پس از جنگ ششروزه برنامههای خود را برای مبارزه با اسرائیل در اراضی اشغالی عربی اعلام کردند، حماس که ظهور رسمی آن مصادف با اولین انتفاضه در سال 1987 بود، استراتژی مقاومت نظامی را اعلام نکرد. حماس در سال 1993بخش نظامی خود به نام گردانهای عزالدینقسام را برای رقابت با سرایاالقدس وابسته به جهاد اسلامی تأسیس کرد. برای چند صباحی، حماس و جهاد اسلامی آموختند که چطور اختلافات میان خود را مدیریت کنند و به جای تنش بر سر اختلافات، براساس اشتراکاتشان پلسازی کنند. اما واقعیت این است که تراکم جمعیتی و جغرافیایی غزه به حدی کم بود که رقابت آنها در منطقهای جغرافیایی به وسعت 244 کیلومترمربع، اغلب به اصطکاک منجر میشد و رابطهای مملو از فراز و نشیب ایجاد میکرد. اما با این حال طرفین توافق کردند که اجازه ندهند، اختلافات از کنترل خارج شود. سال 1994، این دو گروه پس از شکلگیری تشکیلات خودگردان فلسطین در غزه و اریحا، به طور موقت اختلافات خود را کنار گذاشتند و متعهد شدند که با اشغالگری اسرائیل مبارزه کنند و هرگز دولت یهود را به رسمیت نشناسند. حماس نیز پس از جهاد اسلامی، در دمشق دفتری دایر کرد و بهرغم اینکه به یکدیگر اعتماد نداشتند، اما هماهنگی فعالیتهای نظامی را میان خود آغاز کردند. این همکاریها اما در حوزههای دیگر به رقابت کشیده بود. برای مثال، جهاد اسلامی، با هدف جلب حمایت مردمی به نفع خود، شروع به ارائه خدمات اجتماعی به مردم کرد تا با حماس رقابت کند. در مقابل، حماس، جهاد اسلامی را متهم کرد که تنها ادعای اجرای عملیات نظامی علیه اسرائیل را دارد. در نهایت، رفتار ناپسند حماس با جهاد اسلامی باعث شد که جهاد اسلامی به سمت اسرائیل راکت پرتاب کند تا حماس را برای جدی گرفتن مبارزه با اسرائیل تحت فشار قرار دهد. حماس مساله فلسطین را موضوعی فرعی برای جهان اسلام میداند و ترجیح میدهد همبستگی مذهبی و گسترش بیشتر حکومتهای اسلامی را ترویج کند. در حالی که حماس همه حواس خود را بر گسترش نفوذ خود در کرانه باختری و غزه، برای جایگزینی سازمان آزادیبخش فلسطین به عنوان نیروی سیاسی غالب معطوف کرده بود، جهاد اسلامی از ورود به رقابتهای سیاسی اجتناب کرده و در انتخابات عمومی سال 2006 شرکت نکرد. جهاد اسلامی در عوض، به دنبال ایجاد یک جبهه گسترده اسلامی ضداسرائیلی بود. حماس در انتخابات سراسری فلسطین پیروز شد. با این حال، سازمان آزادیبخش فلسطین از تسلیم قدرت در غزه امتناع کرد و این امتناع، منجر به یک رویارویی نظامی شد که حماس در آن پیروز شد و جهاد اسلامی در این درگیری، بیطرف ماند. امروز حماس دولت بالفعل غزه است و هیچکس بدون اجازه حماس نمیتواند کاری انجام دهد. در سال 2009، حماس ارتش انصارالله، که یک جنبش سلفی بود را سرکوب کرد و 22عضو و رهبر این گروه را از میان برداشت. البته حماس اعلام کرد که اعضای این گروه خودکشی کردهاند. در سال 2015، عفو بینالملل حماس را متهم کرد که پس از اعدام غیرقانونی 20فلسطینی، علیه غیرنظامیان فلسطینی از نیروی سرکوب استفاده کرده است. اختلافات بین حماس و جهاد اسلامی، در سال 2019، آنهم زمانی که اسرائیل، بهاءابوالعطا، فرمانده نظامی جهاد اسلامی را پس از شلیک موشک در نزدیکی یک گردهمایی انتخاباتی بنیامین نتانیاهو، ترور کرد، علنی شد. جهاد اسلامی مدعی شد که حماس مختصات موقعیت جغرافیایی ابوالعطا را به اسرائیل داده است. وقتی که جهاد اسلامی سعی کرد انتقام این ترور را از اسرائیل بگیرد، حماس قاطعانه پاسخ داد و نیروهای جهاد اسلامی را به دلیل پرتاب موشک به شهرکهای اسرائیلی دستگیر و زندانی کرد. واقعیت این است که همکاری امنیتی نزدیک در غزه بین اسرائیل و حماس به راحتی قابل مشاهده است. واحدهای مسلح حماس زیاد هستند و کنترل میدانی، امنیت ملی و حفاظت از سواحل را برعهده دارند. وظیفه اصلی این نیروها جلوگیری از زمینهسازی برای حمله یا شلیک موشک به اسرائیل است. پستهای بازرسی و واحدهای مرزی حماس در مجاورت مواضع اسرائیلیها قرار دارند. این جانمایی با هدف نمایش آمادگی رزمی نیست، بلکه میتواند نشاندهنده رابطه بین دو ارتشی باشد که مسئولیت حفظ وضع موجود را بر عهده دارند. رهبران حماس مانند مقامات اکثر کشورهای عربی، مذاکراتی پشتپردهای با اسرائیلیها درباره ترتیبات امنیتی و جریان ورود کالا به غزه انجام میدهند. واقعیت این است که غزه سالهاست که در محاصره همهجانبه به سر میبرد و جمعیت متراکم در این باریکه باید به مایحتاج اولیه خود دسترسی داشته باشند. البته حماس هماهنگی آشکار تشکیلات خودگردان فلسطین با اسرائیلیها را محکوم میکند و به جهاد اسلامی اعلام کرده که اجازه نخواهد داد آرامش غزه به هم بخورد. حال این آرامش میخواهد از طریق میانجیگری قطر بین حماس با اسرائیل حاصل شود یا با نقشآفرینی ترکیه. این اقدامات حماس باعث شد که جهاد اسلامی در انتقام کشته شدن سه نفر از فعالان خود در کرانه باختری که چهار ماه پیش رخ داد، موشکی به اسرائیل شلیک نکند. در آن سو، به نظر میرسد که سیاست چماقوهویج اسرائیل در مهار کردن حماس، حداقل برای تلآویو نتیجه داده است. این روزها حماس در میان کشورهای عربی منزوی شده، تا حدی توسط ترکیه رها شده و ایران نیز مانند گذشته به آن اعتماد ندارد. بنابراین تنها منبع درآمد پایدار حماس 30میلیون دلاری است که قطر هر ماه به اجازه اسرائیل به دولت حماس در غزه میپردازد. مهمترین هدف حماس این است که غزه را آرام نگه دارد، با مشت آهنین بر آن حکومت کند و اگر شرایط اجازه دهد، نفوذ خود را در کرانه باختری گسترش دهد.
اهداف و آرزوهای حماس
در سال 2017، حماس سندی از اصول و سیاستهای کلی خود را منتشر کرد که براساس آن، تأسیس کشور فلسطین در مرزهای 4 ژوئن 1967 بدون چشمپوشی از ادعای کل سرزمین فلسطین پذیرفته شد. جهاد اسلامی با عصبانیت این سند را رد کرد. حماس در سال 1998 مجدداً از سندی رونمایی کرد که در آن خود را یک جنبش مذهبی وابسته به اخوانالمسلمین معرفی و از ایجاد یک کشور فلسطینی بر روی ویرانههای اسرائیل حمایت میکند. این سند جایگزین مفهوم فلسطین به عنوان موقوفه دینی که به همه مسلمانان جهان تعلق دارد شد، که برای به دست آوردن موجودیت سرزمینی، نیاز به ایثار و فداکاری دارد. حماس در این سند بازنگریشده یک سند بالادستی سیاسی است، به طور غیرمستقیم با ادعای پایبندی به قوانین بینالمللی، خشونت را کنار میگذارد و بر رعایت قوانین بینالمللی بشردوستانه تأکید میکند. در عین حال، این سند حماس را از اخوانالمسلمین دور کرده و به عنوان یک جنبش سیاسی آزادیبخش ملی معرفی کرده است. از زمان بازنگری سند در سال 1988، حماس در تلاش است تا کشورهای عربی و جامعه بینالمللی را متقاعد کند که یک جنبش معتبر و منطقی است و شایسته است به رسمیت شناخته شود. تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری ضعیفتر از همیشه است و کنترلی بر جنبشهای سیاسی و گروههای شبهنظامی ندارد. محبوبیتش هم مدام در حال کاهش است. محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان، از ترس اینکه فتح را به عنوان ستون فقرات سازمان آزادیبخش فلسطین از دست بدهد، انتخابات ریاستجمهوری و پارلمانی سال گذشته را لغو کرد. اسرائیل به طور سیستماتیک با از بین بردن راهحل دوکشوری تشکیلات خودگردان را تضعیف کرده و همین امر منجر به تشدید تنش میان جناحهای فلسطینی مانند جهاد اسلامی و گردانهای الاقصی شده است. وضعیت پرتنش کرانه باختری به گونهای است که امکان وقوع یک انتفاضه جدید وجود دارد. اگر این اتفاق بیفتد امکان سقوط تشکیلات خودگردان نیز هست و این امر میتواند خلاء شدید قدرت و فروپاشی اقتدار و امنیت در این منطقه را افزایش دهد. در آن سو، حماس از تجزیه تدریجی تشکیلات خودگردان و امکان حضور خود در کرانه باختری سود میبرد. در سال 2007، حماس تشکیلات خودگردان را از غزه بیرون راند و اکنون خود را برای روزی آماده میکند که بتواند کنترل کرانه باختری را نیز در دست بگیرد. نابودی سازمان آزادیبخش فلسطین، دست اسرائیل را برای نابود کردن راهحل دوکشوری بازتر میکند. اگر حماس بتواند قدرت خود را تا کرانه باختری گسترش دهد، پیشنهاد آتشبس 25ساله حماس در غزه برای اسرائیل جذابتر میشود. اسرائیل میگوید حماس زیرساختهای نظامی، از جمله انبارهای تسلیحاتی خود را در کرانه باختری توسعه داده است. ارتش اسرائیل گروههای متخاصم فلسطینی را سرکوب میکند، اما هنوز با فعالان حماس درگیر نشده و زرادخانههای حماس را مصادره نکرده است. اسرائیل نگران وضعیت کرانه باختری پس از عباس است و خود را برای افول قدرت سازمان آزادیبخش فلسطین و تشکیلات خودگردان آماده میکند. حماس نیز متوجه شده است که طرح صلح 2020 ترامپ، کرانه باختری و غزه را پوشش میدهد. بنابراین تمایل دارد بخشی از این طرح باشد. نظرسنجیهای سراسری در فلسطین نیز نشان میدهد که فلسطینیها معتقدند که حماس در مقایسه با تشکیلات خودگردان، صلاحیت بیشتری برای اداره کرانه باختری دارد. این جو افکار عمومی مایه دلگرمی حماس شده است. حماس پیشتر تلاشهایی نرم برای بهدست گرفتن قدرت در کرانه باختری صورت داده است؛ برای مثال سعی کرده که در انتخابات دانشگاهها و اتحادیههای کارگری پیروز شود و بر نهادهای جامعه مدنی کرانه باختری تسلط یابد. حماس در حال ورود به فرآیندی مشابه است که سازمان آزادیبخش فلسطین در اوایل دهه 1990 طی کرد. سازمان آزادیبخش فلسطین در آن سال، از سوی اسرائیل و کشورهای غربی، یک سازمان تروریستی تلقی میشد اما بعدها با ایجاد تغییراتی در مشی و رویکرد خود، وارد فرآیند صلح با اسرائیل شد. البته مسلم است که حماس دوست اسرائیل نیست، اما به نظر میرسد برخلاف جهاد اسلامی به این نتیجه رسیده است که مبارزه با اسرائیل بیهوده است. حماس بیشتر به دنبال قدرت و مایل است سلطه خود در غزه را گسترش داده و حتی بخشهایی از کرانه باختری را نیز تحت کنترل خود بگیرد.