اندیشکدهها
آمریکا و رنسانس عربستان

آمریکا و رنسانس عربستان
نکتهای هست که خیلی اوقات، کشورها از خاطر میبرند یا دستکم میگیرند؛ اینکه تا چه حد، سیاست خارجی کشورهای دیگر، صرفاً بازتابی است از اولویتها و سیاستهای داخلیشان. عربستانسعودی مثال این موضوع است. از بیرون هر طور که به نظر برسد، اولویتهای خارجی امروز ریاض چیزی بیش از سایر سیاستهای داخلیاش نیست. هدف منفرد و غالب مقامات سعودی این است که با سرعتی کمسابقه، اقتصادی پویا و متنوع بسازند تا ثروت و هژمونی منطقهای این پادشاهی را برای مدتها تضمین کند، یعنی تا مدتها بعد از زمانی که دیگر نفت منبع انرژی غالب دنیا نیست. رسیدن به این هدف با چالشهای عظیمی همراه است.
برنامه «ویژن ۲۰۳۰»، برنامهای که رنسانس پیشنهادی پادشاهی تحت آن در حال توسعه است، پیشرفتهایی داشته است. مقامات سعودی متوجهاند که تأمین بودجه ویژن ۲۰۳۰ فقط در حالتی ممکن است که قیمت نفت بالا بماند. تصمیمشان برای کاهش دوباره تولید نفت هم از همین رو بود و نیز اطمینانشان که انجام همین کار در آوریل و اکتبر هم کار درستی بود. به همین مناسبت، نباید برای آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا و تیمش عجیب باشد اگر مقامات سعودی نگاه به شرق را ادامه دهند، بهخصوص به چین. بعید است ریاض بر سر رابطه تجاری همزیستانهاش با چین، با ایالات متحده مذاکره کند، با توجه به اینکه چین همچنان بزرگترین واردکننده نفت خام سعودی است. از طرف دیگر، این پادشاهی نیاز دارد امنیت فیزیکی لازم را داشته باشد که بتواند چهارراهی برای تجارت منطقهای و جهانی، مکانی امن برای سرمایهگذاری خارجی و مقصدی برای گردشگری، سرگرمی و ورزش باشد. اگر اینطور نباشد، ویژن ۲۰۳۰ هیچ شانسی برای موفقیت فوری یا پایدار ندارد. لازمه این موضوع، سطح کافی امنیت است که پیشتیبانش، فناوریها و سلاحهای دفاعی خواهند بود، تجهیزاتی که بتواند از آسمان عربستان سعودی و از مردم و
زیرساختهایش روی زمین حفاظت کند. در حمایت از این هدف، ریاض میخواهد مسیر خودش را بسازد: مسیری با عدمتعهد که نفوذ چین یا ایالات متحده را بر امنیت ملی یا اقتصادی کشور به حداقل میرساند. برای مثال، مقامات سعودی به نظر علاقهمند هستند که صنعت دفاعی بومی سعودی را شکل دهند. از آن مهمتر، آنها میخواهند شرکتهای دفاعی ایالات متحده با فعالیتهای بین شرکتها، به توسعه این صنعت کمک کنند. با این حال، اگر دولت ایالات متحده را کنار بگذارند، این مسیر از همان اول ناکام خواهد بود.
بلینکن و دیگر مقامات ایالات متحده باید از این منظر تمرکز داخلی، عدمتعهد و میل به نفوذ خارجی حداقلی به دنبال فهم سیاست خارجی عربستان سعودی باشند. برای مثال این نظرگاه مشخص میکند چرا عربستان سعودی با بهبود روابط با ایران موافقت کرد. این را هم مشخص میکند که چرا وقتی ایالات متحده از فروش بعضی سختافزارهای نظامی خودداری میکند، این خودداری دیگر پایانی بر گفتوگوها نیست؛ بلکه آغاز گفتوگوی جدیدی است که عربستان سعودی با اعضای اتحادیه اروپا، ترکیه یا بهخصوص چین خواهد داشت. چین، به عنوان کشوری که محدودیتها و ملزومات کاربری از نوعی را که ایالات متحده بر سلاحهای خود میگذارد، ندارد.
آیا عربستان خواهان رابطه امنیتی و تجاری قوی با ایالات متحده و اروپاست؟ قطعاً؛ اما به نظر میرسد ریاض این باور را هم به درست یا غلط دارد که آماده موفقیت روی پای خودش است. چنین اعتمادبهنفسی بهطور بالقوه ممکن است بیش از حد باشد، اما اینکه منطقی است یا بیجا، نباید در تصمیمگیری واشنگتن درباره ماهیت رابطهای که با عربستان سعودی میخواهد، به حساب بیاید. در واقع محاسبه واشنگتن بسیار ساده است: آیا رابطهای محکمتر با عربستان سعودی، برای امنیت ملی ایالات متحده، شامل امنیت اقتصادیاش، بهتر است؟ پاسخ مثبت است. به نفع ایالات متحده است که در عرصههای سنتی رابطه، یعنی دفاع و نفت، ثبات ایجاد کند، «شراکت برای سرمایهگذاری و زیرساخت جهانی» یا «پیجیآیآی» را به عنوان جایگزین واقعی برای پروژه کمربند و جاده چین، بیشتر توسعه دهد. در حوزههای فناوری و سایبری پیشرفت کند. فرصتها را برای سرمایهگذاری خارجی مستقیم در این کشور بیشتر کند. معماری یکپارچه دفاعی را در منطقه پیش ببرد و اینکه در نهایت رابطه عربستان سعودی با اسرائیل عادیسازی شود. برای رسیدن به این اهداف گسترده راهبردی، نزدیکترشدن روابط لازم است و نه تنها ثبات.