| کد مطلب: ۵۴۲۷۴

خوش‏گذرانی‏‌های مـوذیانه نایجل فاراژ/مرد بی‏خیال، بازیگوش و ترسناک می‏‌تواند نخست‏‌وزیر بعدی بریتانیا باشد؟

امروزه راست افراطی در بریتانیا جان دوباره‌ای گرفته است و مخفف نام فاراژ برای بار دیگر همه‌جا دیده می‌شود. الان زمین بازی او وستمینستر است؛ جایی که او بالاخره توانست در سال گذشته یک کرسی به‌دست آورد.

خوش‏گذرانی‏‌های مـوذیانه نایجل فاراژ/مرد بی‏خیال، بازیگوش و ترسناک می‏‌تواند نخست‏‌وزیر بعدی بریتانیا باشد؟

ساموئل ارل: نویسنده

نایجل فاراژ، همیشه استاد کنایه‌های سیاسی بوده است. در اوایل سال‌های 1980 دانش‌آموزی بود که در جنوب لندن به مدرسه می‌رفت، نئوفاشیست‌ها و نژادپرستان در سراسر برلین شورش به‌پا کردند و شوخی محبوب فاراژ این بود که با گچ روی تخته‌سیاه با دست‌خطی بد می‌نوشت: NF. طنز نهفته این بود که ان‌اچ هم مخفف نام و نام خانوادگی‌اش بود و هم مخفف حزب جبهه ملی (National Front)، گروه نئوفاشیستی پیشرو در آن زمان در انگلستان. عظمت و زرق و برق مدرسه فاراژ به عصیان‌گری‌ها دامن می‌زد.

این مدرسه را که پسر معماری که کاخ وستمینستر را ساخت، طراحی کرده بود، دارای ساختمان‌هایی بزرگ و زمین‌های دست‌نخورده‌ای است که قطعاً یک جهان با رفتارهای خشونت‌آمیز راست‌‌افراطی فاصله دارد. با این حال فاراژ همیشه نسبت به احتمال احتراق این دو جهان در صورت برخورد، چه به‌صورت طنز چه جدی کنجکاو بوده است. 

امروزه راست افراطی در بریتانیا جان دوباره‌ای گرفته است و مخفف نام فاراژ برای بار دیگر همه‌جا دیده می‌شود. الان زمین بازی او وستمینستر است؛ جایی که او بالاخره توانست در سال گذشته یک کرسی به‌دست آورد. از آن زمان، فاراژ حزب یاغی خود موسوم به «اصلاحات بریتانیا» را در صدر نظرسنجی‌های افکار عمومی قرار داده و به نفوذی گریزناپذیر تبدیل شده است.

چهره او همه‌جا هست: صفحه یک روزنامه‌ها، تلویزیون و تابلوهای اعلانات و شبکه‌های اجتماعی. حزب کارگر حاکم که به‌واسطه کسب اکثریت در پارلمان تقویت شده اما همچنان از محبوبیت شکننده خود نگرانی دارد، نمی‌تواند درباره فاراژ صحبتی نکند. رهبران آن مدام توضیح می‌دهند که چرا فاراژ را نباید جدی گرفت؛ که دقیقاً معنای عکس آن را می‌دهد. روزبه‌روز بیشتر از قبل با فاراژ به‌عنوان رهبر اپوزیسیون و حتی نخست‌وزیر بعدی رفتار می‌شود. 

موفقیت فاراژ هم یک نشانه است و هم یکی از دلایل هیجانات جدید در بریتانیا. جنجال‌های یک دهه گذشته با 6 نخست‌وزیر متوالی، هم‌اکنون شهرت دولتی باثبات و کارآمد را از بین برده است. اخیراً اوضاع عجیب‌تر و پرمخاطره‌تر شده است. تابستان گذشته، شورش‌هایی علیه مهاجران در سراسر کشور آغاز شد که یادآور دوران شکوفایی جبهه ملی بود و از آن زمان به‌طور مکرر تجمعاتی مقابل هتل‌هایی که میزبان پناهجویانی است که درخواست پناهنگی دارند، برگزار می‌شوند. در ماه سپتامبر، بیش از صد هزار نفر از معترضان راست افراطی در لندن در «فستیوال آزادی بیان» که تامی رابینسون آن را هماهنگ کرده بود، تندرو راست افراطی که چندین‌بار به زندان رفته است، شرکت کردند. 

برافروختگی این خشم منابع بسیاری دارد؛ جدید و قدیم. از زمانی که بحران مالی سال 2008، اقتصاد بریتانیا را وارونه کرد، گروهی چرخشی از رهبران سیاسی وعده افزایش دستمزد و کاهش مهاجران را داده‌اند. با این حال میزان دستمزد همچنان در حالت ساکن باقی مانده و به تعداد پناهجویان همچنان اضافه می‌شود. رفراندوم سال 2016 برای خروج از اتحادیه اروپا که در آن فاراژ نقش اصلی را بازی کرد، ملی‌گرایان را برانگیخت و سپس، زمانی که نتوانست به وعده سرزمین عجایب وطن‌پرستانه عمل کند، استیصال خود را نشان دادند.

بازگشت قدرت به حزب کارگر در سال گذشته فقط پارانویای ملی‌گرایان را مشتعل کرد. درحالی‌که منتقدان چپ‌گرای کی‌یر استارمر، نخست‌وزیر انگلستان او را رهبری فروتن و پایبند به وضع موجود می‌بینند، صرفاً دیدن یک سیاستمدار حزب کارگر در خیابان داونینگ کافی است تا وحشتی را در جناح راست افراطی برانگیزد. 

سه دهه تلاش بی‌وقفه

فاراژ این جمعیت خشمگین را عمدتاً با کنایه رهبری می‌کند. او لایه‌های جریانی آخرالزمانی آن را هدایت می‌کند و در عین حال خیلی محتاطانه فاصله خود را حفظ می‌کند. او در تجمعات شرکت نمی‌کند یا علناً خود را به هیچ کدام از سازمان‌دهندگان آنها مرتبط نمی‌کند. او به‌سرعت اقدامات خشونت‌آمیز را محکوم می‌کند.

اما همدردی خود با اظهارات تندخویانه را که منجر به این اقدامات می‌‌شود پنهان نمی‌کند. او نگرانی‌های خود را از «افزایش رای مسلمانان در بریتانیا» و «امنیت زنان و کودکان» اعلام کرده است و به‌طور مرتب هشدار می‌دهد که اگر به او گوش نکنند، خشونت بیشتری در راه خواهد بود. او در ماه ژوئیه گفت: «یادتان باشد، من چهره اعتدال‌گرا، منطقی، دموکراتیک و بزرگسال برای مقابله هستم. اگر باختم، شما فقط صبر کنید.» 

فاراژ یکی از کهنه‌کاران سیاست‌های بریتانیا است؛ او به‌مدت سه‌دهه چهره‌ای حاشیه‌ساز بوده است اما تا همین اواخر، ایده‌ای که او زمانی بتواند نخست‌وزیر شود، غیرقابل‌تصور بود. قبل از انتخابات 2024، تلاش‌های متعدد شکست‌خورده فاراژ برای کسب یک کرسی در پارلمان (هفت بار در طول 30 سال)، یک شوخی تکراری است. او به‌نظر می‌رسد جایگاه خود را در کتاب‌های تاریخی ثبت کرده باشد: بیگانه‌ای پرسروصدا که برای آزار و اذیت صاحبان قدرت نفوذ چشمگیری داشت. او شاید خاری دائمی در چشم تشکیلات باشد اما هیچ‌وقت مردی از درون نبود. 

اولین ورود فاراژ به سیاست در اوایل سال‌های 1990 و پس از یک دهه خوش‌گذرانی در شهر لندن به‌عنوان یک تاجر در بازارهای مالی صورت گرفت. (او بعدها به‌یاد می‌آورد که «فرهنگ مصرف مشروبات الکلی بسیار سنگین بود.) او یکی از بنیانگذاران حزب استقلال پادشاهی متحد، حزب تک‌موضوعی متعهد به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا بود.

تا 20 سال بعد، خیلی‌ها این حزب را مسخره و نابسامان خطاب می‌کردند، از جمله دیوید کامرون، رهبر محافظه‌کار وقت که آنها را «مشتی مجنون، دیوانه و نژادپرست‌های پنهانی» می‌خواند. اما فاراژ با صبر و حوصله جنبش خود را ساخت، از مناقشه‌های بسیاری که معمولاً حول اظهارات نژادپرستانه، جنسیت‌زده یا ضد همجنسگرایانه از سوی همتایان خود در «حزب استقلال پادشاهی متحد» مطرح می‌شد نجات پیدا کرد و در آخر خواسته‌ اصلی‌اش برنده شد: رفراندوم آری یا نه به عضویت در اتحادیه اروپا. 

فاراژ در حزب جدید خود که نفوذ کامل بر آن دارد، نیازی به چنین صبری ندارد. او پس از سال 2018 و پس از برگزاری رفراندوم، بهره‌برداری از بن‌بست سیاسی را آغاز کرد. ابتدا حزب برگزیت را تشکیل داد و خیلی زود در انتخابات اروپا پیروز شد، محافظه‌کاران را برای انتصاب یک نخست‌وزیر موافق با برگزیت تحت‌فشار قرار داد و در اوایل سال 2020 به خروج رسمی بریتانیا از این بلوک کمک کرد.

این حزب که در سال 2021 به اصلاحات تغییر کرد، در انتخابات 2024، پنج کرسی و 14درصد از آراء را کسب کرد و به‌طور جامع در انتخابات‌های محلی اوایل امسال برنده شد و حالا در نظرسنجی‌های ملی پیشرو است. با اینکه پیش‌بینی‌ها با هشدارهای سنگینی همراه است که انتخابات چندین سال دیگر است، یک نظرسنجی اخیر نشان می‌دهد که «اصلاحات» می‌تواند در رای‌گیری بعدی 373 قانونگذار داشته باشد که همان اکثریت راحت است. 

با وجود این برتری نوظهور، جالب اینجاست که-بدون لفاظی‌های ضد اتحادیه اروپا- لحن فاراژ برای رای‌دهنگان مثل همیشه است. او با لحن خاصی می‌گوید، مهاجرت تهدید فاحشی برای کشور است و دو حزب اصلی، حزب کارگر و محافظه‌کار به‌طور غیرقابل تشخیصی سزاوار تحقیر هستند. اولین پیام همیشه مورد توجه گسترده قرار می‌گیرد و از سوی رسانه‌های راست‌گرای بریتانیا تقویت شده است.

دومین پیام حالا به مخاطبان بزرگتر و پذیراتری می‌رسد. دو حزب اصلی هرگز تا این حد منفور نبوده‌اند. حمایت از محافظه‌کاران از بین رفته و  یک سال بی‌هدف و سرسختانه حزب کارگر در قدرت که ملایم‌ترین نوع خود تعریف می‌شود، باعث شده که رتبه‌بندی محبوبیت استارمر در کمترین زمان ممکن به پایین‌ترین حد خود برسد. 

اگر پیام فاراژ ثابت مانده باشد، شیوه انتقال آن تغییر کرده است. اینجا، نفوذ ترامپ غیرقابل چشم‌پوشی است. فاراژ بیشتر یک نمایش‌گردان است. زمانی با برگزاری جشنی کوچک روی صحنه می‌آمد اما حالا با تجمعاتی که ماهرانه برنامه‌ریزی شده با موسیقی پرطنین و آتش‌بازی به سراسر کشور می‌رود. او می‌گوید: «بر خلاف بقیه، من دوست دارم در میان جمعیت شیرجه بزنم.» او مخالفان خود را با نام‌های مستعار خطاب می‌کند: استارمر «کی‌یر دولایه» است که ارجاعی به تئوری توطئه راست افراطی است که نخست‌وزیر انگلستان به‌طور نامتوازنی معترضان ملی‌گرا را جرم‌انگاری کرده است. 

فاراژ در شبکه‌های اجتماعی ایکس و تیک‌تاک، که به‌ترتیب 2 میلیون و دویست هزار نفر و یک میلیون و سیصدهزار نفر دنبال‌کننده دارد، رابطه نزدیکی با حامیان خود شکل داده است. او در واکنش به رویدادهای خبری سریع عمل می‌کند و گهگاهی از جنبه‌های وحشیانه شبکه‌های اجتماعی استقبال می‌کند. اخیراً یک ویدئوی ساخته هوش‌مصنوعی را از خود منتشر کرد که با یک کت خز سفید رپ می‌خواند.

آواتار فاراژ می‌خواند: «فکر می‌کنی فاراژ بوده، نه دوست من، نایجل گاراژ (بوده). نخست‌وزیر میخانه، نخست‌وزیر آبجو، نخست‌وزیر مردم. دوباره.» پرچم بریتانیا از چشم‌هایش برق می‌زند. فاراژ از حامیانش دعوت می‌کند تا به یکی از برجسته‌ترین ابتکارات حزب «اف‌سی ریفروم» بپیوندند: یک تیم فوتبال خیالی که پیراهن‌های ورزشی با رنگ‌های حزب اصلاحات با نام فاراژ در پشت آن می‌فروشد و تقلیدی از هواداران ماگا، حامیان دونالد ترامپ است. او در ویدئوی اخیر می‌گوید: «چه دورانی داریم». 

بیشتر اهداف سیاسی حزب اصلاحات به‌طور مشخصی نمای ترامپی دارد. فاراژ در دامن زدن به ترس در مورد مهاجرت و جرم و جنایت تبحر دارد، درخواست‌ها برای «شورش‌های گسترده» و «اخراج‌های دسته‌جمعی» به‌همراه پیشنهادهایی که «بدترین جنایتکاران خشونت‌ورز» را می‌توان به مکان‌هایی مانند السالوادور فرستاد، اظهارات روشنی هستند.

برداشت بی‌شرمانه حزب اصلاحات از «دوج» بدهی خود به برند جدیدی از محافظه‌کاری در آمریکا را آشکار می‌کند. حزب اصلاحات همچنین درباره محدودیت دسترسی به سقط جنین صحبت می‌کند که به‌ندرت یک مسئله سیاسی در بریتانیا به‌شمار می‌رود. اصلاحات حزبی از «مقررات‌زدایی از ارزهای دیجیتال» معرفی می‌کند و فاراژ اعلام کرده قصد دارد لندن را به «مرکز قدرت ارزهای دیجیتال» تبدیل کند. او حتی یک «میم کوین» (ارزهای دیجیتالی الهام گرفته از شخصیت‌ها و شوخی‌های اینترنتی) را با نام خود ترویج می‌کند. 

علاقه حزب اصلاحات به رمزارزها بازتابی از یکی دیگر از بارزترین ویژگی‌های آن است: ارتباط عمیق با بخش اقتصادی. ریچارد تایس، معاون رهبر این حزب یکی از سرمایه‌گذاران املاک سابق است، زیا یوسف، رئیس سیاست‌گذاری و رئیس پیشین دوج که قبلاً در گولدمن سکس کار می‌کرد و آرون بانکس، متحد دیرینه فاراژ، ثروت خود را در بیمه به‌دست آورد و به‌دنبال یک «لایحه بزرگ و زیبای اصلاحات» است.

با اینکه آنها در مهاجرستیزی مشارکت خواهند داشت، احتمالاً وعده‌های اقتصادی فاراژ را هیجان‌انگیزتر می‌بینند. به‌رغم وانمودهای گاه و بی‌گاه به چپ‌ها، غریزه او لیبرترین است و مشابهتی با لیز تراس دارد که کوتاه‌ترین دوره نخست‌وزیری را داشت. برنامه او برای کاهش مالیات و آزادسازی اقتصاد، که فاراژ در آن زمان تشویق می‌کرد، آنقدر فاجعه‌بار بود که مجبور شد خیلی فوری استعفا دهد. 

با این حال، طرح‌های اقتصادی فاراژ در میانه پیش‌گویی‌های مکرر او درباره جنگ سرد توجه کمی را جلب کرده‌اند. او در حالی که به دوستان خود دربخش‌های مالی اطمینان می‌دهد که پاداش‌های بیشتری در راه است، حس خطرناکی از آزارگری را در میان پایگاه حامیانش تحریک می‌کند. او اصرار می‌کند که معترضان ضدمهاجرت به‌دلیل میهن‌پرستی خود از سوی دولت برای تنبیه انتخاب می‌شوند، اما تاکنون بالاترین تعداد بازداشت‌های سیاسی در سال گذشته به افرادی مربوط می‌‌شود که در حمایت از فلسطین تجمع کرده‌اند.

او اعلام می‌کند که تشکیلات سیاسی یا همانگونه که خود خطاب می‌کند «تک‌حزبی»، به هزینه شهروندان بریتانیایی که در تنگنا قرار دارند به افرادی که به‌دنبال پناهندگی هستند، امکانات می‌دهد؛ که او از آنها متنفر است. او بارها و بارها از خشم فزاینده در خیابان‌ها هشدار می‌دهد، درحالی‌که ظاهراً او هر کاری می‌کند تا بر آن بیافزاید. 

در دسامبر 2003، چندین مقام ارشد اتحادیه اروپا از معترضان ناشناس بمب پستی دریافت کردند که خیلی ظریف از آسیب‌دیدن نجات پیدا کردند. ماه بعد، فاراژ بیانیه بحث‌برانگیزی را منتشر کرد که اساساً می‌گفت این بلوک استحقاقش را داشت. او می‌گوید: «ما 10 سال هشدار دادیم که مسیری که اتحادیه اروپا برای خود انتخاب کرده تا دولت‌ملت‌ها را فروبپاشد بدون اینکه بگذارد مردم اروپا حرف آخر را بزنند و قصد داشت ناآرامی‌ها و خشونت‌های مدنی را پایان دهد، انگار که این پیش‌بینی الان به واقعیت تبدیل می‌شود.» 

20 سال بعد، مردم بریتانیا حرف خود را زده‌اند. بریتانیا خارج از اتحادیه اروپاست. اما فاراژ همچنان هشدار می‌دهد در صورتی که به او گوش داده شود، خشونت بیشتری در راه است. او در ماه اوت اعلام کرد: «بدون اقدام، بدون اینکه به‌نوعی قرارداد بین دولت و مردم تجدید شود، بدون اینکه میزانی اعتماد بازگردد، آن‌وقت من عمیقاً نگرانم که خشم بیشتر خواهد شد.» او در ادامه می‌گوید: «در حقیقت، فکر می‌کنم که حالا در نتیجه آن تهدید واقعی در برابر نظم عمومی وجود دارد.»‌

نگرانی‌های فاراژ را زمانی که راه‌های بسیاری برای سود بردن از آنها پیدا می‌کند، به‌سختی می‌توان جدی گرفت. او علاوه بر رهبری حزب شورشی خود، به مجموعه‌ای چشمگیر از مشاغل جانبی افتخار می‌کند. او گوینده اخبار GB News است؛ شبکه تلویزیونی با نفوذ فزاینده‌ای که از فاکس نیوز الهام گرفته و محافظه‌کاری آمریکایی را تسریع کرده است. او چهره Direct Bullion یک فروشنده فلزات گرانبهاست که فاراژ سرمایه‌گذاری در آن را پیشنهاد می‌کند چون «اگر سود زیادی به‌دست آورید، نیازی به پرداخت مالیات ندارید.» او تقریباً در مورد هر موضوعی در اپلیکیشن ویدئو کوتاه Camero به‌ازای 95 دلار صحبت می‌کند. 

شوخی‌های فاراژ به نفع‌اش است

جدی نبودن به‌جای نقطه ضعف یکی از نقطه قوت‌های فاراژ به‌شمار می‌رود چون به او اجازه می‌دهد تا از تاریک‌ترین زوایای سیاست بریتانیا بدون اینکه تحت‌الشعاع آنها قرار بگیرد، بهره ببرد. مصاحبه اخیر او گویای همین موضوع است. در ماه سپتامبر، یک روزنامه‌نگار از فاراژ پرسید که آیا او فکر می‌کند که مهاجران هائیتی در آمریکا «سگ و گربه می‌خورند.» رهبر اصلاحات با فرضیه‌ای پاسخ داد: «اگر به شما بگویم قوها در پارک‌های سلطنتی این کشور خورده می‌شوند، از سوی افرادی که از فرهنگ‌هایی می‌آیند که تفاوت....» او حرفش را نیمه‌کاره رها می‌کند.

روزنامه‌نگار از او پرسید که آیا منظور گزارش روزنامه‌های زرد در مورد مهاجران «اروپایی شرقی» است که این کار را می‌کنند. فاراژ قبل از اینکه از خنده منفجر شود و دستانش را به هوا پرتاب کند می‌گوید: «بنابراین من معتقدم»....«اما می‌دانید، من این حرف را نمی‌زنم، فقط آن را به‌عنوان یک استدلال مطرح می‌کنم!»

این دالی‌موشک بازی با تعصب- الان می‌بینید، الان نمی‌بینید- یادآور استاد دیگری از شیطنت‌ها و کنایه‌های سیاسی، بوریس جانسون است. جانسون و فاراژ چندین ویژگی مشترک دارند: شخصیت‌هایی که اغلب پیشینه الیت خود را پنهان می‌کنند؛ شوخ‌طبعی‌ای که از پاسخگویی طفره می‌رود، لذتی خودشیفته‌وار از تخلف و تخریب می‌برند. اما آنها به بخش‌های مختلفی از طیف سیاسی تعلق دارند. در حالی که پوپولیسم دلقک‌مسلک جانسون به او اجازه می‌داد تا نسبت به همکارانش تمایل راست‌گرایانه‌تری داشته باشد، او همچنان یک محافظه‌کار باقی ماند. فاراژ که ابتدا راست رادیکال بود حالا گرایش‌های خطرناک‌تر و افراطی‌تری پیدا کرده است. 

محبوبیت برنامه او نباید اغراق‌آمیز باشد. رسیدن فاراژ به قدرت نیازمند فروپاشی اعتماد عمومی به هر دو حزب اصلی و پنهان کردن طرح‌های اقتصادی‌اش با سیاست‌های ضدمهاجرتی‌اش است. اما تلاش فاراژ برای رسیدن به قدرت به‌وضوح سرعت گرفته است. 20 سال طول کشید تا حزب اول او UKIP یک ستون از سیاست‌های بریتانیا را واژگون کند: عضویت در اتحادیه اروپا. اصلاحات، حزب دوم او، در عرض یک‌چهارم این مدت دو ستون دیگر را واژگون کرده است: سیستم دوحزبی که تقریباً صد سال پابرجا بوده است و تسلط حزب محافظه‌کار یکی از دو حزب اصلی در کل تاریخ دموکراسی بریتانیا بوده است. اکنون می‌توان فاراژ را به‌عنوان بخشی از هجوم ترسناک راست افراطی در سراسر اروپا تصور کرد که در آینده نزدیک فرانسه و آلمان را نیز در برمی‌گیرد. 

چه‌چیزی از دل این ویرانی بیرون خواهد آمد؟ ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ ممکن است سرنخ‌هایی را در مورد اینکه نخست‌وزیر «جبهه ملی» چه وپژگی‌هایی می‌تواند داشته باشد ارائه دهد: اخراج‌های گسترده، حمله به نهادهای دموکراتیک، کاهش بی‌ملاحظه مالیات، بی‌توجهی کامل به سیاست‌های زیست محیطی، نژادپرستی و فضای سیاسی که مملو از اتهامات متقابل و کینه‌ورزی است. اما برخلاف ترامپ در بریتانیا هیچ قانون اساسی رسمی، در واقع هیچ سیستمی از بازداری و توازن بر سر قدرت وجود ندارد که مقابل او بایستد. او حتی یک حزب سیاسی ندارد که او را محدود کند. 

با ویران کردن بریتانیا، با از بین بردن احزاب اصلی‌اش، پیوندهایش با اروپا، زیرساخت‌های عمومی‌اش، مقررات مالی‌اش، فاراژ ممکن است امیدوار باشد که از موفقیت نهایی‌اش لذت ببرد. شاید زیر آوار حتی چیزی را که به دنبالش می‌گردد، پیدا کند. یا شاید هدف نابودی باشد. زیرا او با وجود تمام هشدارهای آخرالزمانی‌اش، شادتر از همیشه به‌نظر می‌رسد. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
سرمقاله
آخرین اخبار