اپستین؛ مردی که نمیمیرد (قسمت سوم)
و حالا گیلین مکسول که "هفته آینده خودکشی نکرده بود"!
سومین بخش از روایتهایمان از داستان عظیم و پرهیاهوی جفری اپستین را در دو قسمت به گیلین مکسول اختصاص دادهایم. داستان رابرت مکسول، پدر گیلین را روایت کردیم تا برسیم به داستان گیلین. داستانی سرشار از تباهی و سیاهی که همراه است با تلخی و ناکامی و سرخوردگی که سرنوشت بسیاری از زنانی است که زیر پای قدرت تحکم مردانه، تباه شدند. داستان جفری اپستین را با داستان گیلین ادامه میدهیم.

در این روزها فکر و ذکر ترامپ، مهار حواشی مرگبار خبرهای مربوط به اپستین است. دادستانی فدرال او که زمانی وعده داده بود از فهرست سیاه "مشتریان اپستین" رونمایی خواهد کرد تا متجاوزان جنسی شریک جرم اپستین از میانشان شناسایی شوند و توهم توطئه دیرین حامیان ترامپ، ارضاء شود، اعلام کرده که خبری از این فهرست سیاه نیست و بر خلاف ادعاهای مشاهیر و سلبریتیهای MAGA، اپستین خودکشی نکرده است! حامیان ترامپ خشمگینند و مدعی هستند که ترامپ و دادستان فدرال او چیزهایی میدانند که منتشر نمیکنند. حرفها و شایعات رو به فزونی هستند و کاخ سفید ترامپ تنها توانسته چند نفری را سر به راه کند تا دست از اعتراض بردارند. حامیان خود ترامپ از او به شدت خشمگینند.
در یک روز اخیر، توافقی خزنده شکل گرفته تا با درخواستهایی از سوی جمهوریخواهان کنگره، مدارکی دست و پا شود و به عنوان اسناد اپستین منتشر شود تا پایگاه رأی ترامپ، دست از سرش بردارند. همه این خبرها و همه این حرفها، نام یک نفر را سر زبانها انداخته است: گیلین مکسول! همدم و شریک اپستین که به اتهام مشارکت در جرائم او در زندان است و نه تنها شایعه آمادگی او برای شهادت ویژه در کنگره بر سر زبانها است که حالا مایک جانسن، رئیس مجلس نمایندگان نیز اشاره کرده به وجود زمینه شنیدن حرفهای گیلین.
گیلین، زنی است رها شده در زندان، بدنام و منفور و متهم به طعمه کردن دختران نوجوان برای اپستین و "مشتریانش" و محکوم در دادگاه. او باور ندارد که اپستین خودکشی کرده باشد و بسیاری از حامیان تئوریهای توطئه باور دارند که جان گیلین نیز در خطر است و او را سر به زیر خواهند کرد. شعار تازه اینان هم چیزی نیست جز: "گیلین مکسول، هفته آینده، خودکشی نکرده بود!"
گیلین مکسول در عمارت مجلل و باشکوه، عمارتی با سبک معماری ایتالیایی که مشرف به شهر آکسفورد در بریتانیاست. پدر ثروتمند و صاحبنفوذش، نه آن را خریده بود و نه مالکش بود، بلکه با چربزبانی، شورای شهر آکسفورد را متقاعد کرده بود تا در ازای بازسازی ساختمان، آن را با اجارهای ناچیز در اختیار او بگذارد. او این خانه را «بهترین خانه دولتی کشور» مینامید.
دوران کودکی گیلین، سرشار از میمهانیها و پارتیها و همایشهای بزرگ و باشکوه در عمارت عظیم پدری بود. سیاستمداران و هنرمندان و غولهای رسانه، همه بودند. اما وقتی مهمانان ویژه عمارت را ترک میکردند، آن خانه تبدیل به محیطی از لحاظ احساسی سرد و خشک برای رشد و تربیت فرزندان میشد.
«رابرت ماکسول» از فقر مطلق در یکی از سکونتگاههای یهودیان چکسلواکی برخاسته بود—اکثر اعضای خانوادهاش در هولوکاست به قتل رسیدند—و به قهرمان جنگی ارتش بریتانیا، سپس ناشر معتبر دانشگاهی، نماینده حزب کارگر در پارلمان و نهایتاً صاحب روزنامه دیلی میرر، یکی از پرفروشترین روزنامههای بریتانیا بدل شد.
در دنیای تجارت، او به عنوان مدیری مستبد و زورگو شناخته میشد. در خانه نیز، بنا به روایت زندگینامهای به نام سقوط به قلم جان پرستون، پدری «مستبد و سختگیر» بود که فرزندانش را هم از نظر جسمی و هم از نظر کلامی مورد آزار قرار میداد.
فرزندانش سر میز شام با سؤالات سیاسی مورد امتحان قرار میگرفتند و اگر پاسخهایشان او را راضی نمیکرد، گاه آنچنان تحقیر میشدند که به گریه میافتادند. «او با کمربند ما را میزد—هم دخترها و هم پسرها را»، این را «یان»، یکی از فرزندان رابرت، به پرستون گفته است.
اگرچه «گیلین» دختر محبوب پدرش بود، اما از خشونتها و سختگیریهای او در امان نماند. برخلاف برخی از خواهر و برادرهایش که گوشهگیر شدند یا علیه او شوریدند، گیلین همواره در تلاش بود تا رضایت پدر را جلب کند. در گفتوگویی با نشریه «تاتلر» در سال ۲۰۰۰، او پدرش را «الهامبخش» توصیف کرده بود و ... خود را وقف خوشحال نگه داشتن او کرده بود.
رابرت مکسول کشتی شخصی خود را نه به افتخار همسرش «بتی» یا سه دختر بزرگترش، بلکه به نام گیلین، «لیدی گیلین» نام گذاشت. همه میدانستند که او برای کوچکترین دخترش رؤیاهای بزرگی در سر داشت تا آنجا که همه میدانستند که نقشه داشت که روزی او را به همسری «جان اف. کندی جونیور»، پسر رئیسجمهور فقید آمریکا، درآورد.