| کد مطلب: ۴۱۸۴۳

از تغییر رژیم تا تجزیه‌ی ایران

خواب های آشفته و شکست خورده‌ی آمریکا برای ایران

الدار ممدوف، کارشناس برجسته سیاست خارجی و عضو ارشد مؤسسه کوئینسی، در مقاله تازه خود به رؤیاهای دشمنان ایران برای فروپاشی نظام و تجزیه خاک پاک ایران پرداخته است و این نقشه‌ها و رؤیاها را خیالاتی خام و اقداماتی مخرب توصیف کرده است.

خواب های آشفته و شکست خورده‌ی آمریکا برای ایران

به گزارش هم میهن آنلاین، سیاست خارجی واشنگتن گرایشی خطرناک به تجزیه کشورهایی دارد که آن‌ها را دشمن می‌داند. اکنون، اندیشکده‌های نئومحافظه‌کار مانند «بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها» (FDD) مستقر در واشنگتن و هم‌پیمانانشان در پارلمان اروپا به‌طور علنی از تجزیه ایران حمایت می‌کنند؛ استراتژی‌ای بی‌پروایی که ثبات خاورمیانه را بیشتر به هم می‌ریزد، بحران‌های انسانی فاجعه‌باری را رقم می‌زند و مقاومت شدید مردم ایران و متحدان آمریکا را برمی‌انگیزد.

در حالی که اسرائیل و ایران در اواسط ژوئن درگیر تنش بودند، برندا شفر از FDD مطرح کرد که ترکیب چندقومیتی ایران نقطه ضعفی است که باید بهره‌برداری شود. شفر که در رسانه‌های اصلی آمریکا از جمهوری آذربایجان حمایت می‌کند، همواره از ارتباط خود با شرکت دولتی نفتی آذربایجان «سوکار» (SOCAR) سخنی به میان نیاورده است. او سال‌هاست که به دنبال تجزیه ایران بر اساس خطوط قومی است، شبیه فروپاشی یوگسلاوی سابق. تمرکز اصلی او بر جدایی منطقه آذربایجان ایران بوده که آذری‌ها بزرگ‌ترین گروه غیر فارسی ایران را تشکیل می‌دهند.

دیدگاه‌های شفر با یادداشتی در روزنامه «اورشلیم پست» همخوانی دارد که در بحبوحه شور و شعف حملات اولیه اسرائیل در جنگ اخیر با ایران، از رئیس‌جمهور ترامپ خواسته بود تا به‌طور آشکار از تکه‌تکه شدن ایران حمایت کند. این یادداشت به‌ویژه خواستار تشکیل «ائتلاف خاورمیانه‌ای برای تجزیه ایران» و «تضمین‌های امنیتی برای اقلیت‌های اهل سنت، کرد و بلوچ که مایل به جدایی هستند» شده است. همین رسانه پیش‌تر نیز حمایت خود را از جدایی بخش‌هایی که «آذربایجان جنوبی» نامیده می‌شود (یعنی مناطق عمدتاً آذری‌نشین شمال‌غرب ایران) اعلام کرده است.

در همین حال، سخنگوی امور خارجه یک گروه لیبرال میانه‌رو در پارلمان اروپا جلسه‌ای با عنوان «آینده ایران» برگزار کرد که ظاهراً به بررسی چشم‌انداز «شکست‌ناپذیر» یک قیام علیه جمهوری اسلامی می‌پرداخت. حضور تنها دو سخنران ایرانی که هر دو از جدایی‌طلبان قومی مناطق آذربایجان و اهواز بودند، نشان‌دهنده اهداف این جلسه بود. از زمان قطع یک‌جانبه همه روابط پارلمان اروپا با نهادهای رسمی ایران در سال ۲۰۲۲، این پارلمان تبدیل به محلی برای گروه‌های مختلف مخالفان رادیکال تبعیدی شده است؛ از جمله سلطنت‌طلبان، سازمان مجاهدین خلق و جدایی‌طلبان قومی.

با این حال، ایران کشوری شکننده و در آستانه فروپاشی نیست. ایران کشوری با ۹۰ میلیون جمعیت و هویتی تاریخی و فرهنگی عمیق است. در حالی که حامیان تجزیه ایران بر تنوع قومی آن متمرکز می‌شوند — آذری‌ها، کردها، بلوچ‌ها، عرب‌ها — همواره از نیروی وحدت‌بخش ملی‌گرایی ایرانی غفلت می‌کنند. همان‌طور که شروین ملک‌زاده، پژوهشگر، اخیراً در روزنامه لس‌آنجلس تایمز نوشته است: «اجماع محکمی میان پژوهشگران وجود دارد که سیاست در ایران با مفهوم ایران به عنوان مردمی با تاریخ مستمر و پیوسته آغاز می‌شود، ملتی که «از گذشته‌ای بسیار دور سربرآورده است.» ملی‌گرایی عرصه سیاسی وسیعی را فراهم می‌کند که گروه‌ها و ایدئولوژی‌های مختلف در ایران — چه سلطنت‌طلب، اسلام‌گرا یا چپ‌گرا — برای کسب قدرت رقابت می‌کنند.»

دهه‌ها فشار خارجی، از تحریم‌ها و عملیات مخفی تا جنگ، تنها این انسجام را تقویت کرده است. تصور اینکه تحریک احساسات جدایی‌طلبانه ایران را تکه‌تکه خواهد کرد، فانتزی خطرناکی است که به عمد نادیده می‌گیرد چگونه طرح‌هایی که عمدتاً توسط نئومحافظه‌کاران طرفدار اسرائیل طراحی شده‌اند، در عراق و سوریه شکست خورده و به هرج‌ومرج منجر شده‌اند.

این استراتژی همچنین جهل عمیق طرفداران خود نسبت به واقعیت‌های میدانی را نشان می‌دهد. شفر، حامی تجدیدنظرطلبی آذربایجان، حتی از حملات هوایی اسرائیل به تبریز، قلب فرهنگی و اقتصادی آذربایجان ایران، حمایت کرده است.

این رویکرد نه تنها از نظر اخلاقی زننده است، بلکه بر درک نادرست عمیق از دینامیک‌های داخلی ایران مبتنی است. شفر و همفکرانش انتظار دارند فشار خارجی بر تهران منجر به قیام آذری‌ها و سایر اقلیت‌ها علیه تهران شود. اما، مانند کل ایران، حمله اخیر اسرائیل باعث افزایش اتحاد ملی شده است، چرا که آذری‌های ایران عمیقاً در بافت ملی کشور ادغام شده‌اند؛ بالاترین مقامات کشور — رهبر معظم انقلاب آیت‌الله علی خامنه‌ای و رئیس‌جمهور مسعود پزشکیان — هر دو از قومیت آذری هستند.

یک ماه پیش، در خیابان‌های تبریز قدم زدم؛ شهری که غرق در تاریخ و هویت ایرانی است. تبریز که نه کانون جدایی‌طلبی بلکه نمادی زنده از وحدت پایدار ایران است، موزه آذربایجان آثار تمدن چند هزار ساله ایران را به نمایش می‌گذارد و خانه مشروطه نقش کلیدی تبریز در انقلاب مشروطه ۱۹۰۶ ایران — حرکتی که ملی‌گرایی مدرن ایرانی را شکل داد و همچنان نیروهای دموکراتیک و جامعه مدنی کشور را الهام می‌بخشد — را گرامی می‌دارد.

تصور اینکه تبریز یا هر شهر بزرگ دیگری با اکثریت آذری در ایران به فرمان واشنگتن یا اورشلیم قیام کند، آرزویی خام است. آذری‌های ایران اقلیت مظلومی نیستند که منتظر آزادی باشند؛ آن‌ها در ایران شکوفا شده‌اند. فعالان برجسته آذری در ایران معمولاً خواسته‌های خود را در چارچوب حقوق فرهنگی مطرح می‌کنند، نه استقلال.

بدیهی است که نارضایتی‌های محلی در مناطق کردستان و بلوچستان، به‌ویژه در منطقه بلوچستان که از نظر جغرافیایی دورافتاده، محروم و با جمعیت عمدتاً اهل سنت است، برجسته‌تر به نظر می‌رسد. با این حال، حتی در این مناطق نیز شواهد معتبری دال بر وجود حمایت گسترده مردمی از جدایی‌طلبی مشاهده نمی‌شود. افزون بر این، تلاش برای بهره‌برداری از هر گونه نارضایتی موجود، ایالات متحده را در مسیر تعارض مستقیم با متحدان و شرکای منطقه‌ای‌اش قرار خواهد داد.

ترکیه، به‌عنوان یکی از متحدان کلیدی ناتو، هرگز تحمل نخواهد کرد که آمریکا از جدایی‌طلبی کردهای ایران حمایت کند، خصوصاً با توجه به مواجهه چنددهه‌ای آنکارا با حزب کارگران کردستان (PKK). شاخه ایرانی این سازمان، حزب حیات آزاد کردستان (PJAK)، با استقبال از حملات اسرائیل به ایران، به نحوی آشکار همسویی خود را با منافع اسرائیل نشان داده است.

در همین راستا، پاکستان که خود با قیام بلوچ‌ها در مناطق مختلفش دست‌وپنجه نرم می‌کند، مداخله غرب در بلوچستان ایران را به‌عنوان تهدیدی جدی علیه تمامیت ارضی خود قلمداد خواهد کرد. ستیز با این متحدان در راستای طرحی ناکارآمد برای تغییر رژیم در ایران، به منزله اشتباهی فاحش در سیاست خارجی آمریکا خواهد بود.

روسیه و چین از دیرباز استدلال کرده‌اند که واشنگتن سیاستی مبتنی بر تکه‌تکه کردن دشمنانش—از یوگسلاوی تا عراق—را دنبال می‌کند. هر گونه تلاش برای تجزیه ایران، شک و بدگمانی عمیق این دو قدرت را تأیید و به سرکوب‌های گسترده‌تر اقلیت‌ها در درون مرزهای خود دامن خواهد زد و همچنین روند تشکیل ائتلاف‌های ضدغربی را تسریع خواهد کرد.

هند نیز، که از سوی واشنگتن به عنوان شریک راهبردی مورد توجه قرار گرفته، چنین سیاست‌هایی را رد خواهد کرد، زیرا این اقدامات منافع پروژه‌های تجاری و لجستیکی استراتژیک دهلی نو، مانند توسعه بندر چابهار در ایران—که مسیر دسترسی هند به افغانستان و آسیای میانه را بدون عبور از پاکستان ممکن می‌سازد—را به شدت به مخاطره می‌اندازد.

در صورت اصرار واشنگتن و همکاران اروپایی‌اش بر تجزیه ایران، پیامدهای این رویکرد به‌طور ملموسی در اروپا نیز احساس خواهد شد. بی‌ثباتی در ایران می‌تواند به بروز بحرانی عظیم در حوزه مهاجرت منجر شود که از موج پناهجویان سوریه در سال ۲۰۱۵ فراتر خواهد رفت. همچنین، زمینه مساعدی برای فعالیت گروه‌های تروریستی از جمله داعش فراهم خواهد شد؛ شاخه داعش خراسان پیش‌تر با انجام عملیات انتحاری در ایران، از جمله حملات سال گذشته در کرمان، حضور خود را نشان داده است. علاوه بر این، در صورت اقدام ایران به مسدودسازی تنگه هرمز، شوک‌های گسترده انرژی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود که اروپا را در معرض بحرانی خودساخته قرار خواهد داد.

معماران این سیاست—جنگ‌طلبان بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها و هم‌پیمانان اروپایی و اسرائیلی آنان—در حال بازی با آتش هستند. کوشش برای تجزیه ایران به‌طور قطع به شکست فاجعه‌بار و هرج‌ومرجی فراگیر منجر خواهد شد که مرزهای این کشور را درنوردیده و پیامدهای ناگواری را به همراه خواهد داشت.

در عوض، غرب باید از خیال‌بافی‌های تجزیه‌طلبانه دست برداشته و رویکردی واقع‌بینانه و مبتنی بر تعامل و دیپلماسی را دنبال کند. در غیر این صورت، احتمال وقوع جنگی طولانی و فرسایشی که هیچ‌یک از آمریکا و اروپا توان مقابله با آن را ندارند، بسیار بالا خواهد بود.

 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
پربازدیدترین
آخرین اخبار