کارت برنده چین بر روی میز/بررسی احتمال تبدیل شدن چین به قدرت برتر فناوری در جهان
مدل موفق شرکت چینی هوش مصنوعی دیپسیک این هفته سهام فناوری ایالات متحده را تحت تأثیر قرار داد، زیرا مشخص شد که با عملکرد مدلهای غربی مانند ChatGPT رقابت میکند اما طبق گزارشها با کسری از هزینه توسعهیافته است.
مدل موفق شرکت چینی هوش مصنوعی دیپسیک این هفته سهام فناوری ایالات متحده را تحت تأثیر قرار داد، زیرا مشخص شد که با عملکرد مدلهای غربی مانند ChatGPT رقابت میکند اما طبق گزارشها با کسری از هزینه توسعهیافته است. در اوایل ماه جاری، کاربران آمریکایی TikTok چین، با پیشبینی ممنوعیت، به نزدیکترین جایگزین – یکی دیگر از برنامههای رسانه اجتماعی چینی به نام Xiaohongshu – فرار کردند.
یک مکتب فکری ریشهدار غربی معتقد است که چین، کمونیست، سازگار و یا کنفوسیوسی، نمیتواند به طور مؤثر نوآوری کند. این تصور ممکن است زمانی که چین در دورهای به دنبال رسیدن به سطح فنآوری غرب بود، معتبر به نظر میرسید. در آن دوره چین به سختی میتوانست راههای برابری را در جایی که تکرار راهحل کارآمدتر بود، در مقابل فناوری غرب ابداع کند اما همانطور که نمونههای بالا نشان میدهند، چین اکنون در بسیاری از زمینهها همگام با غرب و یا دارای برتری فناوری است.
چین به طور فزایندهای یک رهبر فناوری است تا یک پیرو و بیش از آنکه تصور میشد، نوآوری میکند. در حالی که ایالات متحده در بسیاری از زمینههای فناوری نوظهور پیشتاز است، چین اکنون یک رقیب نزدیک در زمینههایی مانند رباتیک و هوش مصنوعی است و در خودروهای الکتریکی، باتریها و انرژی هستهای پیشتاز است.
رضایت نسبت به رهبری ایالات متحده در رویارویی با چین، چه در واشنگتن و چه در پایتختهای متحدانش، خطر عدم انجام اقدامات لازم را برای اطمینان از ثبات موقعیت بلندمدت ایالات متحده و رهبران فناوری مانند آلمان، ژاپن، کره جنوبی و بریتانیا به همراه دارد. استراتژی توسعه بلندمدت پکن بر فناوری متمرکز است. این کشور به دنبال جذب «نیروهای تولیدی با کیفیت جدید» است و به دنبال فناوریهای نوظهور مانند هوش مصنوعی و روباتیک برای افزایش بهرهوری و در عین حال تبدیل شدن به یک قدرت تولیدی اصلی حرکت کرده است و این تلاشها «انقلاب صنعتی چهارم» را به وجود میآورد.
همانطور که بریتانیا در اولین انقلاب صنعتی با یک جهش بزرگ از بقیه جهان پیشی گرفت و ایالات متحده با ظهور برق و تولید انبوه از بریتانیا پیشی گرفت، حالا جاهطلبی شیجینپینگ این است که چین بتواند از فناوریهای جدید برای بهرهبرداری و پیشی گرفتن از آمریکا استفاده کند.
پتانسیل چین در ترکیبی از عوامل نهفته است که میتواند به این کشور اجازه دهد به سرعت از رقبای خود پیشی بگیرد. چین بهعنوان یک قدرت رو به رشد مجبور شده است خود را با دنیای تحت سلطه ایالات متحده سازگار کند. چین تا حدی با شناسایی شکافهایی که میتواند از آن بهرهبرداری کند، این کار را انجام داده است. خودروهای برقی و باتریهای لیتیومی نمونههایی بازر هستند که نشان میدهند چین منابعش را بر روی یک بخش نوظهور متمرکز کرده تا به تسلط بر زنجیره تامین و رهبری فناوری در جهان دست یابد. این کشور چنین اهدافی را از طریق همکاری نزدیک بین دولت و صنعت که با افزایش سریع هزینههای تحقیق و توسعه پشتیبانی میشود، دنبال کرده است.
هدایت این تلاشها به سمت حوزههای نوظهور که در آن رهبر مشخصی وجود ندارد، احتمال دستیابی به برتری را بیشتر میکند. علاوه بر این، چین را در موقعیتی قرار میدهد که به راحتی میتواند استانداردهای فنی را برای فناوری جدید تعیین کرده و حکمرانی جهانی آنها را شکل دهد. این امر با اولویتبندی پکن برای ایجاد مراکز هوش مصنوعی و توافقنامههای فناوری سبز در کشورهای جنوب جهانی، که معمولاً با غیاب رقابت جدیاش ایالات متحده همراه است، تقویت میشود و فناوری چینی را به گزینهای پیشرو تبدیل میکند.
برای فناوریهایی مانند هوش مصنوعی، کاربردی بودن مسلماً مهمتر از نوآوری رقابتی است. از این نظر، ایالات متحده قدرتی نمایشی دارد. با این حال، چین در آینده موقعیت خوبی برای تسریع اجرای فناوریهای جدید دارد. وقتی این داینامیک از منظر رقابت بلندمدت ژئوپلیتیکی و اقتصادی در نظر گرفته شود، مشخص میشود که چین دارای مزایای عمدهای برای تسلط بر فرآوری مواد معدنی حیاتی است که برای فناوریهای نوظهور ضروری هستند. علاوه بر این، تولیدات چین حدود 30 درصد از کل تولید جهانی و تقریباً دو برابر تولید ایالات متحده را تشکیل میدهد.
توسعه فناوری در زمینههای روباتیک و مدلهای هوش مصنوعی با تمرکز بر لجستیک و بهینهسازی تولید، پیشروی تولید چین را بیشتر خواهد کرد. در نهایت، رهبری چین در انرژیهای تجدیدپذیر و انرژی هستهای تجاری، و همچنین پیشرفتهای این کشور در گداخت هستهای، به این کشور نفوذ فزایندهای بر امنیت انرژی در جهان میدهد. آنهم درست زمانی که دونالد ترامپ قصد دارد سیاستی را اجرا کند که ایالات متحده را به اقتصاد مبتنی بر سوختهای فسیلی باز میگرداند. این موارد را با تولید در مقیاس بینظیر، که به طور فزایندهای توسط فناوری روباتیک و هوش مصنوعی بهینه شده است، ترکیب کنید. آنوقت میبینید که چین پتانسیل ایجاد یک روند مثبت از افزایش بهرهوری و رشد را دارد.
البته بر سر راه چین برای تسلط بر فناوری جهانی، موانع زیادی وجود دارد اما این موانع نباید موجب رضایت خاطر آمریکا و اروپا شود. ترکیبی از اهرمهایی که پکن در اختیار دارد طیفی از سناریوهای احتمالی در آینده را برای چین ارائه میکند که قابل دستیابی هستند. اما چین برای رسیدن به این هدف مجبور است وارد رقابت طولانیمدت همتایان با ایالات متحده و در عین حال پیشی گرفتن از سایر رقبا شود.
در بدترین سناریوی فرضی، چین میتواند به سرعت ایالات متحده را تحت فشار قرار دهد. این سناریو ممکن است محتملترین نتیجه نباشد، اما با ادامه تحولات فوق، و با در نظر گرفتن این فرض که سرمایهگذاری ایالات متحده در تولید و استراتژی بلندمدت در حوزه انرژی، صورت نگیرد، تحقق این سناریو به طور فزایندهای قابل قبول خواهد بود. این احتمال وجود دارد که چین به مزیت تکنولوژیکی، مشابه آنچه توسط بریتانیای صنعتی در قرن هجدهم و نوزدهم ایجاد شده بود، دست یابد.
اگر ایالات متحده بخواهد رقابت با چین را در سراسر جهان حفظ کند، مهمترین چالشاش این خواهد بود که با ترکیبی از مزیتهای چین رقابت کند تا پیشرفتهای موفقیتآمیز را در هر فناوری رقم بزند. سرمایهگذاریهای بزرگ در هوش مصنوعی، مانند ابتکار 500 میلیارد دلاری ترامپ، به نام «Stargate»، شروع خوبی است.
اما کمبود ظرفیت تولید ایالات متحده همچنان یک مانع بزرگ است.و هرگونه سود اقتصادی کوتاهمدت تا میانمدت ناشی از دوبرابر کردن تولید سوختهای فسیلی توسط ترامپ، زمانی که آمریکا از فناوریهای جدید حوزه انرژی عقب افتاد، از دست خواهد رفت. این امر به ویژه با توجه به انرژیبر بودن استفاده از هوش مصنوعی و محاسبات کوانتومی خطرناک خواهد بود. چالش پیش روی متحدان ایالات متحده، انطباق با چین در سراسر جهان نیست، بلکه انطباق با رهبری این کشور و در عین حال حفظ ارتباط با پکن است.
کلید این امر ایجاد «ضرورت استراتژیک» است. دولتها باید حوزههایی را که قبلاً در آنها دارای پیشروی فناوری بودند، شناسایی کرده و آنها را اولویتبندی کنند. متحدان ایالات متحده باید با یکدیگر همکاری کنند تا منابع را روی تحقیق و توسعه و ظرفیت تولید تجیمع کنند. بهویژه برای فناوریهایی که میتوانند مزیت کیفی مانند همجوشی هستهای و محاسبات کوانتومی ایجاد کنند. آنها باید تا آنجا که ممکن است همه اینها را مستقل از ایالات متحده انجام دهند.
همانطور که رقابت چین و آمریکا تشدید میشود و واشنگتن قدرت ملی را بر همکاری بینالمللی اولویت میدهد، منافع اقتصادی متحدان ایالات متحده به طور فزایندهای از منافع شرکای امنیتیاش متفاوت میشود. هدف کشورها نباید همسویی با هیچیک از ابرقدرتهای فناوری باشد، بلکه باید با یکدیگر همکاری کنند تا رقابت و سازگاری مستقل بلندمدت را تضمین کنند.