تمـام چشـمها به خلیـجفارس
کشورهای حاشیه خلیجفارس همچنان بهترین منبع تامین انرژی برای کشورهای اروپایی هستند
کشورهای حاشیه خلیجفارس همچنان بهترین منبع تامین انرژی برای کشورهای اروپایی هستند
صحرای عربستانسعودی میتواند بیپایان به نظر برسد. بهویژه در بخش شمال غربی این کشور جایی که هیچ انسانی دیده نمیشود. تا جایی که چشم کار میکند، شن، سنگ، گرما و گاهی چند جاده خلوت وجود دارد. ظهور ناگهانی صفهای طولانی از کامیونهای کمپرسی در امتداد ساحل دریای سرخ مثل سراب، غیرواقعی بهنظر میرسد. ماشینهای بیلمکانیکی هم از لابهلای تپههای شنی و سنگریزهها به دنبالشان میآیند. شاید طرحهایی که قرار است در این منطقه اجرا شوند، وعدههایی توخالی و غیرواقعی بهنظر برسند. بالاخره اجرایی کردن این پروژهها خیلی بعید به نظر میرسند: پروژه ساخت شهر NEOM به بزرگی ایالت هسن آلمان که در قلب صحرا برپا میشود و دارای پارکهای تکنولوژی و تولیدات صنعتی است. شهری خیلی مدرن که وسعت 170 کیلومتر (500 متر ارتفاع، 200 متر عرض) را در برمیگیرد و ردپای کربنی از خود به جای نمیگذارد. شهروندان با تاکسیهای پرنده و قطارهای پرسرعت جابهجا میشوند. هزینه اجرای این پروژه چقدر باید باشد؟ 500 هزار میلیارد دلار. فقط برای فاز اول. دیوانگی است؟ بیشتر شبیه شوک و حیرت است. نمایشی در برابر چشمان دنیا از آنچه میتوان با منابع مالی تقریبا
نامحدود انجام داد. دیدگاهی که محمد بنسلمان، حاکم و پادشاه عربستانسعودی عامل محرکه آن است. عربستان قرار است تا سال 2030 به کشوری با فناوری بالا تبدیل شود؛ مستقل از نفت و قدرتمندتر از امروز. نقشهای عظیم و تقریبا سورئال. اما پول هست، بیشتر از همیشه. به گزارش اشپیگل سههزار میلیارد و پانصد میلیون دلار، مبلغ غیرقابل تصوری است که اگر قیمت نفت و گاز به لطف ولادیمیر پوتین، تا پنج سال آینده به اندازه امروز بالا بماند، به خزانه شش کشور عضو خلیجفارس سرازیر میشود. از آنجایی که اروپا دیگر علاقهمند به واردات انرژی از روسیه نیست، به سمت واردات نفت از عربستانسعودی و گاز طبیعی از قطر، فارغ از قیمت بالای آنها جذب شده است. پروژهای که در حال حاضر در بیابان در حال اجراست، شاید بزرگترین پروژه از زمان ساخت اهرام ثلاثه در مصر تاکنون است. 30هزار کارگر ساختمانی هماکنون در نئوم مشغول بهکارند که این تعداد بهزودی به 300هزار نفر میرسد. فقط در مدت یک سال، شهری برای چهار هزار مهندس، تکنسین و برنامهریز از سراسر دنیا ظهور خواهد کرد که استخر، مدرسه، رستوران و زمین تنیس هم دارد. از پشت گیتهای امنیتی و سیمهای خاردار ردیف به
ردیف خانههای یکطبقه را میتوان دید. هیچکس از سرانجام این پروژه خبر ندارد؛ یا شهری فوق مدرن یا شکستی حقیرانه. اما رهبران سعودی عمدتا به پیام پشت آن، چه در داخل و چه در خارج کار دارند. در دولتهای ریاض، دوحه و ابوظبی، مقامات بهندرت میتوانند به خود افتخار کنند. در دورانی که غرب دارد رنج میکشد و چین از لحاظ اقتصادی خود را آسیبپذیر نشان میدهد، کشورهای حاشیه خلیجفارس آینده روشنی را برای اقتصاد خود میبینند و خوشبینیشان به این دلایل بیکران است؛
درآمد سرانه در امارات متحده عربی به اندازه آلمان بالاست. عربستانسعودی با رشد اقتصادی 6/7درصد در سال، پرسرعتترین اقتصاد روبهرشد در میان تمام کشورهای عضو گروه جی20 است. قطر میلیاردها دلار برای میزبانی جامجهانی امسال هزینه کرده است. داراییهای دولتی شش کشور حاشیه خلیجفارس به چهار هزار میلیارد یورو میرسد که در سراسر دنیا سرمایهگذاری میکنند بهویژه در شرکتهای آلمانی مانند فولکسواگن، پورش و کمپانی انرژی RWE. یا تیمهای فوتبال میخرند یا رقابتهای فرمول یک یا تمام یک لیگ حرفهای گلف. عربستانسعودی حتی برنامه فضایی دارد.
افرادی که پاییز امسال از اروپای بحرانزده به کشورهای حاشیه خلیجفارس سفر میکنند با تضادهای نگرانکنندهای روبهرو خواهند شد. از یک طرف، قارهای ترسناک (اروپا) را داریم که درحالیکه برای حفظ موقعیت و نفوذ خود میجنگد، اعتمادبهنفس خود را از دست داده و از وقوع رکود اقتصادی واهمه دارد. در طرف مقابل منطقهای را داریم سرمست از موفقیتها و اهمیت نوظهور بینالمللی خود و جمعیت جواناش: نزدیک به 70درصد از جمعیت خلیج عرب زیر 30 سالاند.
مشخص است که کشورهای حاشیه خلیجفارس در نظم جدید جهانی که هماکنون در حال پایهگذاری است، نقش کلیدی را بازی میکنند. قطر و ایران روی بزرگترین ذخایر گاز طبیعی در کره زمین قرار گرفتهاند. عربستانسعودی هم دومین کشور بزرگ از نظر ذخایر نفتی است که پیشتر اهرم بزرگی برای نفوذ در جهان بهشمار میرفت. اما حمله روسیه به اوکراین و در پی آن به حاشیه رانده شدن این کشور زور این اهرم را افزایش داده است، چون غرب عملا هیچ گزینه دیگری نداشت. این موضوع با نفت و گاز هم تمام نمیشود. منبع انرژی در آینده هیدروژنی است که با باد و خورشید تولید میشود. بیابانهای شبهجزیره عربستان شرایط مناسبی را برای اینگونه از منابع انرژیهای تجدیدپذیر فراهم میکند. ممکن است در آینده بهجای نفتی که امروز صادر میشود، امارات و عربستانسعودی هیدروژن صادر کنند. آلمان وعده داده تا مقصد اولیه این منبع انرژی باشد. با این وجود توسعه بدون خطر نیست: رونق انرژی در مهمترین دوران تحولات مهم ژئوپلیتیکی در حال رخداد است. سرعت جهانیشدن کاهش پیدا کرده و به نظر میرسد جهان بار دیگر در حال بلوکبندی است: چین در برابر غرب؛ اتوکراسیها در برابر دموکراسیها.
ائتلافهای سمی بهطور ناگهانی به یک امکان واقعی تبدیل شدهاند.
ذخایر سوخت جهان
از شروع جنگ روسیه در اوکراین، سیاستمداران پیشرو در برلین تلاش کردهاند تا کشورهای بانفوذ در این جهان چندقطبی را به اروپا نزدیک کنند یا حداقل از افتادن آنها در دامان روسیه و اوکراین خودداری کنند. فقط آلمان نیست. سران دولتهای غربی ماههاست که برای دیدار با رهبران کشورهای عربی صف کشیدهاند: امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، بوریس جانسون، نخستوزیر پیشین بریتانیا، اولاف شولتز، صدراعظم آلمان و جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا همگی اخیرا به این منطقه سفر کرده بودند. اتحادیه اروپا قصد دارد یک نماینده ویژه برای منطقه خلیجفارس مشخص کند. این موضوع بهتنهایی توازن جدید قدرت را نشان میدهد. اما واقعیت این است که بسیاری از این سفرها دستاوردی را بهدنبال نداشتهاند. استیصال رابرت هابک، یکی از اعضای حزب سبز هوادار حفظ محیط زیست در سفرش در بهار امسال به قطر برای واردات گاز طبیعی، مورد تمسخر تعداد بیشماری قرار گرفت چراکه تاکنون هیچ قراردادی برای گاز طبیعی مایع یا LNG بسته نشده است. یا در فصل تابستان که بایدن به ریاض سفر کرد و از عربستان درخواست کرد تا تولیدات نفتی خود را افزایش دهد تا قیمت گاز در آمریکا کاهش یابد، سعودیها دقیقا برعکس عمل کردند. همکاری با کشورهای قدرتمند و بااعتمادبهنفس فزانیده در حاشیه خلیجفارس به مقدار مشخصی از خیالپردازی نیاز دارد. بهویژه برای دولت ائتلافی حاکم بر برلین که سیاست خارجی خود را مبتنی بر ارزشها اعلام کرده است. با این وجود غرب چگونه میتواند با کشورهای مستبد و غیردموکراتیک معامله اقتصادی و سیاسی داشته باشد که اغلبشان ناقض حقوق بشر، زنان و مهاجران هستند؟ بهعنوان مثال، در عربستان تعداد زنانی که در حوزه فناوری مشغول بهکارند بیشتر از تعداد زنانی است که در آلمان در این حوزه فعالیت میکنند. امارات متحده عربی یک استراتژی دووجهی را دنبال میکند. از یک سو، میخواهد تا جایی که امکان دارد نفت و گاز خود را بفروشد. از سوی دیگر، میخواهد در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر به یک قدرت بزرگ تبدیل شود. محمد بن زاید، حاکم امارات اعلام کرده که قرار است تا سال 2030 این کشور با جمعیت 10 میلیون نفریاش، یکچهارم بازارهای جهانی هیدروژن را در اختیار داشته باشد. این هدف نشان میدهد که چرا اماراتیها یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار در آینده انرژی آلمان هستند. آلمان امید دارد تا سال 2045 به کربن خنثی برسد؛ هدفی که رسیدن به آن بدون هیدروژن سبز شدنی نیست. انتقال و ذخیره این منبع انرژی آسان است در نتیجه واردات آن کار راحتی است. در غیر این صورت، احتمالا باید نیمی از ایالت باواریا و کل ایالت نیدرزاکسن از پانلهای خورشیدی پوشیده شوند تا بتوانند انرژیهای تجدیدپذیر را به میزان کافی تولید کنند. برآورد وزارت محیط زیست آلمان از آغاز سال 2030 نشان میدهد که آلمان سالانه نزدیک به 100 تراوات در ساعت هیدروژن سبز نیاز دارد. برلین برای رسیدن به این هدف به نوعی از ظرفیتهای تولیدات صنعتی نیاز دارد که هنوز وجود خارجی ندارند. موضوعی که نشان میدهد چرا یکی از اولین سفرهای رابرتهابک، وزیر اقتصاد بهعنوان عضوی از کابینه دولت به امارات انجام شد. هابک میگوید که شرایط این منطقه بهگونهای است که انگار انرژی زیادی از آسمان میبارد. ارزان هم هست. یک کیلووات بر ساعت از انرژی خورشیدی از صحرای عرب معادل یک دلار و 34 سنت است.
سودبری از بحران
دوبی تولید هیدروژن سبز را از سال گذشته با احداث بزرگترین پارک خورشیدی در دنیا، تاسیساتی که با کمک شرکت زیمنس در دنیا ساخته شد، آغاز کرد. دیتمار سیرسدورفر، مدیرعامل اجرایی شرکت زیمنس در منطقه حاشیه خلیجفارس میگوید: «این منطقه بسیار مهم است، چون کارآیی تحول انرژی را نشان میدهد.» مدیرعامل زیمنس بیش از یک دهه است که فعالیتهای این شرکت از جمله بیش از صد محصول انرژی و سه هزار کارمند را در منطقه حاشیه خلیجفارس پیش میبرد.
شواهد و مدارک داخلی به وضوح نشان میدهند که چرا خاورمیانه برای این شرکت چندملیتی سودآور است. حدود 50 میلیون نفر در این منطقه همچنان برق ندارند و برای پر کردن این شکافها نیاز به نیروگاههای جدید است. صنایع نفت و گاز برای کربنزدایی به فناوری نیاز دارند. شرکت زیمنس همچنین در تبدیل کشورهای حاشیه خلیجفارس به یک شریک کلیدی انرژی برای اروپا میتواند نقش مفیدی داشته باشد.
به گفته سیرسدورفر دوبی در حال سرمایهگذاری در بخش انرژیهای بادی و خورشیدی است تا هیدروژن را از پایه با انرژیهای تجدیدپذیر تولید کند. شرکت زیمنس نیز در زمینه انرژی مشاوره میدهد. بنابراین سیرسدورفر خوشبین است که در زمان راهاندازی پروژهها، معاملات پرسودی انجام خواهد داد. به گفته کارشناسان، توربینهای شرکت انرژی زیمنس که اکنون با گاز کار میکنند را میتوان در آینده به هیدروژن مجهز کرد.
به گفته سیرسدورفر، کشورهای حاشیه خلیجفارس از علاقه جدید اروپا در منطقه بسیار خوشحالاند. کشورهای اتحادیه اروپا تاکنون در درجه اول روی چین و آمریکا متمرکز بودهاند، اما کشورهای عربی همچنان بهدنبال جایگاه خود در جهان میگردند. سیرسدورفر میگوید که مردم این منطقه به روابط باثبات و همکاریهای طولانیمدت انرژی ارزش میدهند.
در این میان عربستانسعودی هم در حال ساخت یک مرکز تحقیقات هیدروژنی است. بخشی از یک مرکز نوآوری عظیم که در پایانه جنوبی نئوم در امتداد دریای سرخ ساخته میشود. یک منطقه صنعتی که قرار است به بزرگترین سازه شناور جهان تبدیل شود.
سوال اینجاست که آیا اروپا میخواهد با عربستانسعودی همکاری نزدیک داشته باشد یا نه. هنوز دو سال نگذشته که جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، پس از قتل جمال خاشقچی، روزنامهنگار و ستوننویس واشنگتنپست که در سال 2018 بهطرز وحشیانهای در استانبول کشته و جسدش تکهتکه شد، عربستان را یک کشور یاغی خواند. قتلی که به باور خیلیها توسط مقامات سعودی صورت گرفته است. سازمانهای اطلاعاتی غربی بعدها اعلام کردند که دستور کشتن خاشقچی از بالاترین سطح دولت در ریاض صادر شده است، اما مقامات این کشور این اتهامات را رد کردند.
در عین حال بیانیه مطبوعاتی وزرات کشور عربستان نشان میدهد که فقط در یک روز در ماه مارس 81 نفر اعدام شدهاند. حقوق بشر در بقیه کشورهای حاشیه خلیجفارس نیز نقض میشود. در قطر، کارگران مهاجر بهخاطر شرایط فاجعهبار ساختوساز استادیومهای جام جهانی جان خود را از دست دادهاند. سازمان عفو بینالملل نیز بازداشت خودسرانه، رفتار ظالمانه و غیرانسانی زندانیان و سرکوب آزادی بیان و نقض حریم خصوصی را در امارات متحده عربی محکوم کرده است.
اما عربستانسعودی لیگ خودش را دارد. وهابیت، شاخه رادیکالی از اسلام در این کشور است و شریعت به شیوهای بسیار محافظهکارانه از جمله شلاق زدن در ملاء عام اجرا میشود. رهبری عربستان، این سلطنت مطلقه اسما بر عهده ملک سلمان 86ساله است. اما همه میدانند این محمد بنسلمان ملقب به MBS ولیعهد عربستان است که مدتهاست قدرت را به دست گرفته. بنسلمان تمام رقبا را بهنوعی حذف کرده که حتی به چشم مستبدان نیز پسندیده نیامد. از جمله مردی که باید وارث اصلی پادشاهی باشد: بنسلمان پسرعموی خود، شاهزاده محمد بننایف را به دام انداخت.
همین اتفاق برای تعداد بسیاری از بستگان و تاجران در این کشور افتاده است. گزارشهای سازمانهای اطلاعاتی غربی و رسانههای تحقیقی متعددی این موضوع را نشان میدهند.
سال 2017، محمد بنسلمان نخبگان موسسات مالی بینالمللی را به یک کنفرانس سرمایهگذاری در ریاض دعوت کرد؛ کنفرانسی که بهعنوان شاخهای نزدیک به مجمع جهانی اقتصاد در سوئیس شناخته شد و کنفرانس «داووس صحرا» نام گرفت. غولهای والاستریت و سیاستمداران سراسر جهان بههمراه تاجران نخبه سعودی در این کنفرانس شرکت کردند. بعد از کنفرانس، محمد بنسلمان عده زیادی از سعودیهای بانفوذ را در هتل ریتز کارلتون زندانی و آنها را مجبور کرد میزانی از ثروت خود را ببخشند. برخی از آنها سالها ناپدید بودند.
محمد بنسلمان سپس خود را رئیس هیئت نظارت بر صندوق سرمایه ملی معرفی کرد و جنگی را علیه یمن، همسایه جنوبی عربستانسعودی راه انداخت. بنسلمان تقریبا قطر را تصرف کرد و در واکنش به انتقادهای تند کشورهای غربی مقابل دوربینها در نشست گروه جی7 در سال 2018 با ولادیمیر پوتین دست داد.
اما عربستانسعودی در پنج سال گذشته آنقدر به سرعت متحول شده که خیلیها کشور خود را نمیشناسند. بنسلمان اصلاحاتی را که غیرقابل تصور بودند، اعمال کرد. موسیقی، کنسرتها و حتی اپلیکیشنهای دوستیابی اجازه فعالیت پیدا کردند. پلیس ارشاد بهطور گستردهای از خیابانها جمع شدند، زنان اجازه کار پیدا کردند، میتوانند بهتنهایی سفر کنند و دیگر لازم نیست حجاب اجباری داشته باشند. چندین میلیارد یورو نیز برای توسعه سیستم آموزشی تخصیص داده شده است.
رشد بیسابقه در منطقه
برای خیلی از عربستانیهای جوان، حکومت محمد بنسلمان 37 ساله نوری در تاریکی است. مردی که در مسیر رسیدن به آیندهای مدرن و جهانی حرکت میکند. در نهایت این محمد بنسلمان است که میزان آزادیهای کشورش را تعیین میکند. این موضوع خیلیها را در برلین، بروکسل و واشنگتن نگران میکند: آیا ما باید از این بازگشاییها استقبال کنیم؟ آیا میتوانیم با چنین کشورهایی همکاری کنیم؟ کمتر از یک سال پیش، جواب این سوالها بله بود. تحول از طریق تجارت. اما تانکهای پوتین از روی این اصل سیاست اقتصادی بینالمللی آلمان رد شده است. دلیلی که عملکرد محتاطانه سیاستمداران آلمانی هنگام دیدار از منطقه را توجیه میکند. اولاف شولتز در دیدار خود با بنسلمان در سپتامبر گذشته، اول مجبور شد برای مدتی طولانی به خطابههای یکطرفه ولیعهد گوش کند. بعد از آن شولتز ادعا کرد که در یک مکالمه خصوصی درباره قتل خاشقچی صحبت کرده است؛ آن هم محتاطانه.
روزنامهنگارانی که شولتز را در آن سفر سهروزه سپتامبر همراهی میکردند نتوانستند ولیعهد را از نزدیک ببینند. هر کسی که ممکن بود سوال انتقادی بپرسد اجازه نداشت نزدیک بنسلمان شود. خیلیها در برلین تصور میکنند پوتین مدت طولانیتری در قدرت باقی بماند و هیچکس نمیخواهد تا زمانی که پوتین در کرملین حضور دارد، از روسیه انرژی وارد کند. از لحاظ سیاسی هم دلایلی برای آلمان و کشورهای غربی وجود دارد که با کشورهای حاشیه خلیجفارس مراوده داشته باشند؛ در کوتاهمدت برای انزوای پوتین. شولتز در مذاکرات خود در قطر و امارات از دیگر رهبران جهان شنیده بود که از رهبر روسیه انتقاد میکردند و از پوتین فاصله گرفتند. ولیعهد عربستان اما محتاطتر بود. در طولانیمدت، انتظار میرود یک مبارزه سیستماتیک میان کشورهای دموکراتیک و خودکامه در سراسر جهان رخ دهد. منطقه کشورهای حاشیه خلیجفارس اصولا به اردوگاه حکومتهای استبدادی تعلق دارد. روابط کشورهای غربی با کشورهای عربی مانند عربستانسعودی و قطر بهطور سنتی خوب بوده است؛ این کشورها به نوبه خود تمایل دارند با کشورهایی که میتوانند معامله کنند (با غربیها) ابراز همدردی کنند. عطش دیدن امیرها و
شاهزادگان بهعنوان شرکای خوب بسیار بااهمیت است. از سوی دیگر این تمایل غرب است برای حمایت از سیاست خارجی مبتنی بر ادعای جهانی حقوق بشر و ارزشهایی که شولتز در توافقنامه دولت ائتلافیاش، آلمان را به آن موظف کرده است.
در آن توافقنامه، دولت آلمان بر تعهد به تحریم تسلیحاتی که سال 2018 علیه عربستان وضع شد نیز تاکید کرده است. البته تسلیحات تولیدشده توسط کارخانههای آلمانی در همکاری با شرکتهای اروپایی، از این تحریمها مستثنی هستند.
علاوه بر آن، وزارت خارجه آلمان به ریاست آنالنا بربوک، بهشدت روی تغییر اقلیم متمرکز است و عربستانسعودی که مجهز به منابع هیدروژنی است میتواند شریک منطقی باشد.
اما نه سعودیها و نه قطریها حسننیت خود را در تامین مواد خامی که برلین بهدنبالش بود را ثابت نکردهاند. کریستوف پلاس، یکی از نمایندگان پارلمان از حزب رقیب دموکراتهای مسیحی و رئیس هیئتی در پارلمان که بر روابط با دنیای عرب متمرکز است، دولت شولتز را متهم کرده که هیچ استراتژیای برای این منطقه ندارد. پلاس خواستار لغو تحریمهای تسلیحاتی عربستان است. او میگوید که آلمان باید تصمیم بگیرد که چه سلاحهایی را میخواهد به عربستان ارسال کند. ارسال سلاح یکی از ابزارهای سیاسی برای جلوگیری از کشش کشورهای حاشیه خلیجفارس به سمت چین و روسیه است. بهویژه در دورانی که اجماع عمومی بر این است که آمریکا دیگر ضامن قابل اعتمادی برای تامین امنیت عربستان و امارات نخواهد بود. اگر ایران به یکی از قدرتهای هستهای تبدیل شود، سعودیها ممکن است کمکهای روسیه را بپذیرند. به معنی دیگر: برای اروپا خطرناک است که در این دوران نظم در حال تغییر جهانی نقش معلم اخلاق را بازی کند. همین چند هفته پیش بود که روی دیگر سکه سیاست مبتنی بر ضرورت (نه اصول اخلاقی) در ریاض مشاهده شد. ولیعهد عربستان برای بار دیگر میزبان کنفرانس جهانی سرمایهگذاری بود که
در همان هتل پرزرق و برق و باشکوه ریتز کارلتون برگزار شد که زمانی مخالفان خود را در آن محبوس کرده بود. همانند ماجرای قتل خاشقچی، آن اتفاق دیگر برای نخبگان اقتصادی و مالی مسئلهای نبود؛ برای آن هفت هزار نفر از مدیران ارشد اجرایی، بانکداران و سیاستمدارانی که برای همراهی با پادشاهی عربستان به ریاض آمده بودند.
خورشید صحرا در حال غروب است، اما در داخل، مقامات موسسات مالی گولدمن سکس و بلکراک با وزرای انرژی، مدیران صندوقهای ملی و سران پیشین دولتهای غربی درباره «نظم جدید جهانی» صحبت میکنند. نظمی که بهطور طبیعی شامل نقش بزرگتر کشورهای حاشیه خلیجفارس است.
در دوران تغییر بلوکبندیها و پیدایش مراکز جدید قدرت، ارائه چشماندازی از آینده بر عهده یاسرالرمیان، فرماندار صندوق سرمایهگذاری ملی عربستان به ارزش 620 میلیارد دلار و دوست نزدیک محمد بنسلمان است. الرمیان میگوید که اگر همه همکاری کنند به شکلگیری نظم جدید جهانی بهشدت معتقد است اما مشکل اینجاست که دولتها(غربیها) ایدئولوژیک فکر میکنند نه عملگرا. هر چه باشد پاسخ ریاض، دوحه و ابوظبی میتواند ساده باشد: بگذارید پول راه را نشان دهد.