آیا کسی میتواند غزه را اداره کند؟
مسیر خطرناک روز بعد
حداقل هفت گزینه ممکن برای آینده غزه وجود دارد که هیچکدام خوب نیستند. برخی بر بازگشت حماس، تاکید مینمایند؛ برخی مترصد اشغال پرهزینه سرزمین توسط اسرائیل یا قدرتهای خارجی هستند. بهترین گزینه در میان این دسته از گزینههای بد این است که خودگردان غزه را اداره کند، اما با توجه به مخالفت حماس و اسرائیل با هر گونه ارتقای جایگاه خودگردان، این گزینه راهگشا به نظر میرسد.
دانیل بایمن، استاد برنامه مطالعات امنیتی در دانشگاه جورج تاون: زمانی که جنگ ویرانگر در نوار غزه به پایان برسد، بایستی این سرزمین اداره شود. به گفته وزارت بهداشت غزه، تا اواسط ماه ژوئیه، بیش از 38000 نفر در غزه کشته شدهاند. بر اساس گزارش UNWRA، حدود 80 درصد از جمعیت منطقه آواره هستند. به گفته سازمان بهداشت جهانی، حدود 80 درصد از زیرساختهای غیرنظامی غزه، تخریب شده یا آسیب دیده است. اکنون که حماس دیگر غزه را کنترل نمیکند، جرم و جنایت زیاد است، هیچ اقتصادی وجود ندارد و مردم حتی بیشتر از قبل به کمکهای خارجی وابسته خواهند شد.
حتی اگر اسرائیل، حماس و ایالات متحده درباره آینده غزه به توافق برسند، رفع این مشکلات دشوار خواهد بود. حماس میخواهد حیات داشته باشد، قدرتش را در غزه پس بگیرد و به مرور زمان تشکیلات خودگردان را تحتالشعاع قرار دهد؛ اسرائیل خواهان حکومتی در غزه است که هیچ ارتباطی با حماس نداشته باشد، اما نسبت به دیگر سازمانهای فلسطینی موجود، تردید دارد. اسرائیل تشکیلات خودگردان را که کنترل بسیاری از کرانه باختری را در دست دارد و مدتها با اسرائیل برای سرکوب حماس همکاری کرده است، به خاطر حفظ نگرش مدارا نسبت به افراطگرایی، مقصر میداند؛ آمریکا امیدوار است که تشکیلات خودگردان بر غزه حکومت کند و در نهایت به شریک معتبرتری در مذاکرات برای نیل به راهحل دوکشوری تبدیل شود.
فلسطینیهای غزه، مترصد پایان دادن به درگیری و راهی به سوی رفاه و ملیت هستند. آرزوهای آنها را نباید با آرزوهای حماس ترکیب کرد. حماس قبل از 7 اکتبر در غزه محبوبیت نداشت و گرچه جنگ جایگاه حماس را به میزان قابل توجهی افزایش داده ولی برخی از فلسطینیهای غزه، آنان را متهم میکنند که مردم عادی را در مقابل پاسخ مخرب اسرائیل به حمله اکتبر بیدفاع و بدون آب و غذا گذاشته است.
حداقل هفت گزینه ممکن برای آینده غزه وجود دارد که هیچکدام خوب نیستند. برخی بر بازگشت حماس، تاکید مینمایند؛ برخی مترصد اشغال پرهزینه سرزمین توسط اسرائیل یا قدرتهای خارجی هستند. بهترین گزینه در میان این دسته از گزینههای بد این است که خودگردان غزه را اداره کند، اما با توجه به مخالفت حماس و اسرائیل با هر گونه ارتقای جایگاه خودگردان، این گزینه راهگشا به نظر میرسد. ایالات متحده و متحدانش باید با افزایش فشار به اسرائیل برای پذیرش این گزینه، افزایش ظرفیت امنیتی و اداری تشکیلات خودگردان و درخواست از کنارهگیری رهبری کنونی خودگردان، شانس یک دولت تحت کنترل خودگردان را افزایش دهند. با انجام این کار، ایالات متحده ممکن است بتواند از بدترین سناریو جلوگیری کند.
متاسفانه، محتملترین آینده غزه این است که غزه به کشوری شکستخورده تبدیل شود که در آن حماس برخی از اختیارات خود را حفظ میکند و ارتش اسرائیل مرتباً برای سرکوب این گروه شبهنظامی حمله میکند. در چنین سناریویی، واشنگتن باید برای غزهای آماده شود که دائماً گرفتار خشونت و گرسنگی است.
باز اشغال اسرائیل
یک آینده بالقوه غزه این است که اسرائیل بهطور کامل این سرزمین را اشغال کند. اسرائیل حضور نظامی قابل توجهی در آنجا دارد، اما واقعاً نوار را به صورت روزانه اداره نمیکند، به دلیل درگیریهای مداوم، محدودیتهای اسرائیل برای ورود کالاها به غزه و تخریب زیرساختهای بهداشتی این منطقه با مشکل مواجه شدهاند.
اگر اسرائیل رسماً غزه را مجدداً اشغال میکرد، مسئول تأمین نظم و قانون، اجرای خدماتی مانند بهداشت و آموزش و در غیر این صورت به عنوان دولت آنجا عمل میکرد و مردم میتوانستند از بخشی از صلح و خدمات اولیه برخوردار شوند. (برای این منظور) اسرائیل بایستی به طور نامحدود حدود 100000 سرباز و پلیس را در غزه نگه دارد که این شمار زیادی پرسنل برای اسرائیل به شمار میرود، کشور کوچکی که ارتشاش به شدت به ذخایر وابسته است، بهویژه با توجه به کرانه باختری ناآرام و جنگ احتمالی با حزبالله. اگر اسرائیل با نیروهای کمتر غزه را دوباره اشغال کند، حماس میتواند به بخشهایی از نوار بازگردد که در اینصورت جریانی مداوم از آدمرباییها را انجام و باعث تلفات بیشتر میشود.
وجهه اسرائیل در حال حاضر، از جمله در میان جوانان در ایالات متحده، مخدوش شده است و اسرائیل را از ترمیم شهرتش باز داشته است؛ فلسطینیان عادی نیز از اشغال مجدد اسرائیل بیزارند و اشغال مجدد غزه گامی به عقب برای تشکیل کشور فلسطین خواهد بود. واشنگتن نیز با این گزینه مخالفت خواهد کرد. (چراکه) نمیخواهد (هم) بهعنوان عاملی برای اشغال طولانیمدت بیشتر سرزمینهای فلسطینی تلقی شود و (هم) از دیگر اهداف ایالات متحده در منطقه، مانند یکپارچه کردن متحدان علیه ایران، منحرف شود.
بازگشت حماس به غزه
بازگشت غزه به وضعیت موجود قبل از 7 اکتبر مانند سالهای 2007 تا 2023 گزینه دیگری است. لشکرکشی اسرائیل ضربه سختی به حماس وارد کرده، بسیاری از زیرساختهای نظامیاش را ویران ساخته و بسیاری از اعضایش را کشته است. با این حال، حماس همچنان قدرتمندترین بازیگر فلسطینی در غزه است. حماس میتواند از غزه بهعنوان پایگاهی برای بازسازی نیروهای مسلحاش، حمله به اسرائیل و بازگرداندن اعتبارش به عنوان نهاد مسلط استفاده کند.
همچنین مایل است در رابطه با اسرائیل و رقیب فلسطینی خود، تشکیلات خودگردان، قویتر شود، اگرچه رهبران حماس در مورد اولویتها اختلافنظر دارند. اعضای عملگراتر، که بسیاری از آنها در خارج از غزه زندگی میکنند، به دنبال نفوذ در میان فلسطینیان در کرانه باختری هستند و امیدوارند که به عنوان نیروی مسلط در جنبش ملی فلسطین ظاهر شوند. تندروها، از جمله یحیی سنوار، رهبر حماس در غزه و مغز متفکر حملات 7 اکتبر، خود را وقف نابودی اسرائیل کردهاند و حاضرند مردم خود را برای رسیدن به آن قربانی کنند.
برای اسرائیل، بازگشت حکومت حماس یک امر نشدنی است و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، بارها تاکید کرده است که اسرائیل بهدنبال «پیروزی کامل» علیه حماس است. ایالات متحده نیز از احتمال بازگشت آشکار حماس به قدرت خودداری خواهد کرد.
حداقل هفت گزینه ممکن برای آینده غزه وجود دارد که هیچکدام خوب نیستند
در سناریوی محتملتر، حماس قدرت پشت پرده همانند حزبالله در لبنان است. اگرچه حزبالله قدرتمندترین نیرو در لبنان است، اما این گروه معمولاً تنها 12 تا 15 کرسی از 128 کرسی پارلمان این کشور را در اختیار دارد. حزبالله تعداد کرسیهای قابل رقابت را محدود میکند تا به گروههای متحد، از جمله کرسیهای مسیحی، اجازه دهد که در عوض آنها را به دست بیاورند و در نتیجه ظاهری را حفظ کنند که بر لبنان تسلط ندارد، حتی زمانی که حزبالله و متحدانش کرسیهای کافی برای کنترل پارلمان را به دست نمیآورند، مانند امروز، ترکیبی از نفوذ سیاسی، نیروی مسلح، و قدرت خیابانی - و تمایلش برای ترور رقبا - آنان را به بازیگری تبدیل میکند که نمیتوان نادیدهاش گرفت.
رهبری چنین ترتیباتی در غزه احتمالاً برای حماس (نیز) جذاب خواهد بود که ممکن است ترجیح دهد قدرت پشت پرده باشد. در طی 16 سال گذشته در چندین مقطع، حماس ترتیباتی را در نظر گرفت که برخی از مسئولیتهای تشکیلات خودگردان را بر عهده بگیرد؛ حتی در برهههایی نیز توافقنامههایی امضا شد ولی هیچ اتحاد واقعی به وجود نیامد؛ تلاش چین برای نزدیک کردن این دو در اوایل این ماه احتمالاً به سرنوشت مشابهی دچار خواهد شد.
اگر حماس عروسکگردان یک قدرت اداری عمومی فلسطینی در غزه شود، دولت اسرائیل میتواند علناً ادعا کند که حماس دیگر بر غزه حکومت نمیکند و دولتهای خارجی میتوانند پنهانی به یک دولت تروریستی به این منطقه کمک بفرستند. بنابراین، غزههای معمولی میتوانند کمکهای بشردوستانه به دست آورند و اگر همه طرفها این شعار را بپذیرند، تا حدی از ثبات برخوردار شوند.
اما خطرات برای اسرائیل - فراتر از اتهامات ریاکاری - بسیار خواهد بود. حماس میتواند کنترل کمکهای ورودی به غزه را در دست بگیرد و بدون دخالت دولت غزه، خود را بازسازی کند. اسرائیل همچنان به احتمال زیاد مرتباً حملاتی را برای سرکوب تروریسم انجام میدهد که جان غیرنظامیان را به خطر میاندازد و دولت فرضی غزه را درمانده و نامشروع میکند و از آنجایی که هیچ سازمان سیاسی قوی دیگری در این نوار وجود ندارد، هر دولتی در غزه حتی بیشتر از جناحهای لبنانی وابسته به حزبالله خواهد بود.
فراخوان تشکیلات خودگردان فلسطین
رویکرد ترجیحی دولت بایدن این است که تشکیلات خودگردان که قبل از به دست گرفتن قدرت توسط حماس در سال 2007 آنجا را اداره میکرد سکان امور را در دست بگیرد. تشکیلات خودگردان از حمایت بسیاری در جهان برخوردار است که آنان را صدای فلسطینیها میشناسند.
اگر تشکیلات خودگردان مسئولیت را بر عهده بگیرد، کشورهای عربی کار آسانتری با اسرائیل برای بازسازی غزه خواهند داشت. بسیاری از دولتهای عربی از حماس به دلیل روابطش با اخوانالمسلمین و ایران متنفرند که هر دو برای مصر، عربستان سعودی و بهویژه امارات متحده عربی دست و دلباز سیاسی هستند. در عین حال، همکاری دولتهای عربی با اسرائیل از نظر سیاسی مخاطرهآمیز است، زیرا این رژیم در میان شهروندانشان بسیار منفور است، بهویژه زمانی که فلسطینیها را بهطور روزانه میکشد.
اگر اسرائیل به تشکیلات خودگردان امتیاز و قول راهحل دوکشوری بدهد، رهبران عرب میتوانند همکاری با اسرائیل را توجیه کنند زیرا میتوانند به مردم خود نشان دهند که فلسطینیها را رها نمیکنند. به نظر میرسد اتحاد رهبری غزه و کرانه باختری گامی مثبت به سوی تشکیل کشور فلسطین باشد؛ هدفی که ایالات متحده نیز از آن حمایت میکند اما در میان اسرائیلیها محبوبیت ندارد.
با این حال سابقه تشکیلات خودگردان در کرانه باختری ضعیف است. این سازمان فاسد است و بسیاری از خدمات ضروری را ارائه نمیدهد. این کشور از سال 2006 تاکنون انتخابات واقعی برگزار نکرده است، زیرا رهبران و حامیان خارجیاش به دلایلی موجه، بیم دارند که شکست بخورند. نزدیک به 90 درصد از فلسطینیها خواهان استعفای محمود عباس، رئیس 88 ساله تشکیلات خودگردان هستند.
مهمتر از همه، بسیاری از فلسطینیها تشکیلات خودگردان را پناهگاه اسرائیل میدانند زیرا با سرویسهای امنیتی اسرائیل همکاری میکند. تصویر تشکیلات خودگردان هر بار که یهودیان افراطی شهرک جدیدی میسازند یا به فلسطینیها حمله میکنند بدتر میشود. تشکیلات خودگردان قبلاً با حفظ ظاهری نظم، اعتبار داشت، اکنون با افزایش خشونت در کرانه باختری و حملات شهرکنشینان اسرائیلی به فلسطینیها این اعتبار مخدوش شده است.
بهرغم همکاری تشکیلات خودگردان با اسرائیل، بسیاری از سیاستمداران اسرائیلی با این ایده که تشکیلات خودگردان فلسطین کنترل غزه را به دست گیرد، مخالفند. آنها ادعا میکنند که تشکیلات خودگردان، فلسطینیها را رادیکال میکند و کتابهای درسی را تایید مینماید که خشونت علیه اسرائیل را ستایش میکنند، ساختمانهای عمومی را به نام شبهنظامیانی که اسرائیلیها را کشتهاند، ثبت میکند و مبالغی را برای خانوادههای فلسطینی متهم به تروریست یا کسانی که در جنگ با اسرائیل کشته شدهاند ارسال میکند.
بسیاری از اسرائیلیها از این ایده که فلسطینیها به طور کلی ممکن است از 7 اکتبر و پیامدهای آن سود ببرند، ناراضی هستند. به گفته اندیشکده دموکراسی اسرائیل، اکثر یهودیان اسرائیل اکنون با راهحل دودولتی مخالف هستند و معتقدند تشکیلات خودگردان اصلاح نخواهد شد. چهل و چهار درصد فکر میکنند که اگر کشور فلسطین وجود داشت، تروریسم افزایش مییافت. راست افراطی، جزء اصلی ائتلاف حکومتی نتانیاهو، بهویژه با تشکیلات خودگردان خصمانه است. از 7 اکتبر، اسرائیل از ارسال برخی از درآمدهای مالیاتی (که از فلسطینیان دریافت میکند) به تشکیلات خودگردان خودداری کرده است.
رهبران اسرائیل، از جمله وزیر دارایی راست افراطی بزالل اسموتریچ، تهدید کردهاند که معافیتی را که به بانکهای اسرائیلی اجازه میدهد به بانکهای فلسطینی پرداخت کنند، متوقف خواهند کرد. نتانیاهو مخالفت خود را با کنترل تشکیلات خودگردان آشکارا اعلام کرده و گفته است که یک کشور فلسطینی به «پناهگاه تروریسم» تبدیل خواهد شد و او «آماده نیست [غزه] را به تشکیلات خودگردان بسپارد.»
خارجیها و راندوسها
رهبران اسرائیل جزئیات کمی در مورد نحوه اداره غزه ارائه کردهاند. اما برخی این ایده را مطرح کردهاند که رهبران محلی و غیروابسته فلسطینی یا تکنوکراتها به جای حماس یا تشکیلات خودگردان، مسئولیت را بر عهده بگیرند. چنین حکومتی ممکن است غیرمتمرکز باشد، با یک رهبر قبیلهای که در بخشی از غزه مسئول باشد و یک سیاستمدار محلی در قسمت دیگر. اسرائیل ممکن است خود مناطق خاصی را کنترل کند و به رهبران محلی غزه کمک کند تا بقیه نوار را اداره کنند، بر بازسازی با حمایت بینالمللی نظارت و به وظایف روزانه دولت کمک کنند.
در نهایت، ایالات متحده یا سایر کشورهای خارجی میتوانند نقش اسرائیل را بر عهده بگیرند. در کوتاهمدت، برخی از فلسطینیها احتمالاً از دولتی استقبال میکنند که بتواند خدمات اولیه را ارائه دهد و خطر کمتری برای تحریک جنگ بیشتر با اسرائیل داشته باشد. با این حال، این رویکرد تا حد زیادی یک رویا است. حماس به قدری در غزه درگیر شده است که به سختی میتوان مقامات محترمی را در آنجا یافت که مستقل از این گروه باشند و به اندازه کافی قوی باشند که بتوانند در برابر نفوذ آن مقاومت کنند.
به گفته نتانیاهو، حماس قبلاً فلسطینیهایی را که پس از 7 اکتبر با اسرائیل برای توزیع کمکها همکاری میکردند، در غزه کشته و هر فلسطینی مرتبط با اسرائیل در خطر است که به عنوان مهره اشغالگر تلقی شود. یک دولت فلسطینی نمیتواند در حالی که با اسرائیل همکاری میکند، مشروعیتش را برای مدت طولانی حفظ نماید، بهویژه اگر نتواند حقوق سیاسی بیشتری را برای فلسطینیان تضمین کند.
با توجه به نقاط ضعف آلترناتیوهای مختلف فلسطینی، گزینه دیگر کنترل غزه توسط بیگانگان در قالب قیمومَت عملی است، این ترتیب میتواند به خودی خود یک نتیجه باشد یا برای گذار به سناریوی دیگری مورد استفاده قرار گیرد. این قیمومَت میتواند متشکل از مقامات و نیروهای کشورهای عربی و اروپایی باشد که تحت نظارت سازمان ملل متحد عمل کرده و امنیت و خدمات را تامین نماید.
با این حال، در عمل، قیمومَت احتمالاً به دلیل دستورات محدود، تعداد محدود نیرو و قوانین محدودکننده شکست میخورد و حماس از همه آنها بهرهبرداری میکند. در کوزوو، قیمومَت بالفعل سازمان ملل موفق شد زیرا نیروهای تحت رهبری ایالات متحده قبلاً صربستان را شکست داده بودند. در تیمور شرقی، اندونزی موافقت کرد که کنترل خود را کنار بگذارد. در هر دو مورد، متولیان مجبور به مبارزه با شورش قدرتمند وطنی نبودند.
درحالیکه هر کسی که غزه را اداره کند، با خطر تجدید حیات حماس و خطرات نظامی و سیاسی ناشی از عملیات منظم اسرائیل علیه حماس و گسترش اشغالگری مواجه خواهد شد. البته میتوان به راهحل میانه نیز فکر کرد؛ اگرچه کشورهای عربی احتمالاً بیشترین مشروعیت را برای حکومت از نظر فلسطینیها دارند، اما آنها ارتشهای ناکارآمدی دارند و میترسند که سرکوب شورشیان فلسطینی یا همراهی با اسرائیل دردسرهای سیاسی داخلی ایجاد کند. برای دور زدن آن، مشارکت آنها باید به یک طرح واقعی برای ایجاد راهحل دوکشوری مرتبط باشد - و از آنجایی که بعید است که تحقق یابد - بنابراین هر گونه علاقهای از جانب آنها برای قیمومَت وجود ندارد.
برای بدترینها آماده شوید
امروز، هرج و مرج بر غزه حاکم است. غزه ممکن است مانند سومالی شود، جایی که جنگ داخلی، جنایت و بحرانهای بشردوستانه بهجز چند منطقه آرامش (نسبتاً) عادی است. اقتصاد غزه در حال نابودی است. این منطقه به دهها میلیارد دلار کمک بازسازی نیاز دارد و هیچکس برای مساعدت صف نمیکشد. اسرائیلیها دیگر به غزهایها اجازه کار در اسرائیل را نخواهند داد و در ورود هرگونه کالایی که ممکن است کاربرد نظامی داشته باشد، محتاط خواهند بود.
ممکن است برای برخی از اسرائیلیها، غزه بدون دولت بر حکومت حماس ارجح باشد، اما هرج و مرج خطر بزرگی به همراه دارد. غزهایها ممکن است سعی کنند به مصر فرار کنند؛ مصری که در حال حاضر از یک اقتصاد درهمشکسته، یک کشمکش سطح پایین در شبهجزیره سینا و دولتی با مشروعیت کم رنج میبرد و فضای درهمریختگی و خشونت، جذب جنگجویان را برای حماس یا هر گروه خشن دیگر آسان خواهد کرد.
برخی از نسخههای یک دولت ورشکسته محتملترین سناریو برای غزه پساجنگ است. جایگزینها دشوار است که عملی شود و تلاشهای ایالات متحده برای ایجاد آتشبس عمدتاً با این پرسش که چه کسی غزه را اداره میکند، کنار گذاشته شده تا مذاکرات در حال حاضر پیچیده را از مسیر خارج نکند. هر دولت شکستخورده به روش خودش شکست میخورد.
غزه ممکن است دقیقاً شبیه سومالی یا یمن نباشد. با این حال، تقریباً غیرممکن خواهد بود که هر دولت جدیدی در غزه، در اثنای مخالفت حماس، حملات اسرائیل و اقتصاد فروپاشیده، آمادگی داشته باشد، بنابراین ایالات متحده باید برای چنین سناریوی وحشتناکی آماده شود. این سرزمین احتمالاً در آینده قابل پیشبینی در یک بحران انسانی یا نزدیک به آن باقی خواهد ماند. همه گزینهها برای آینده غزه بد هستند، اما برای جلوگیری از هرج و مرج آشکار، ارزشاش را دارد که به شدت روی سناریوی بدتر یعنی بازگشت تشکیلات خودگردان به غزه تمرکز کنیم.
این راهحلی قابل قبولتر از تحمیل دولتی است که توسط یک قیمومَت بینالمللی یا توسط فلسطینیهای غیروابسته کنترل میشود و گزینهای کمتر فاجعهآمیز نسبت به یک کشور شکستخورده یا بازگشت به حاکمیت حماس، چه آشکار و چه پنهان. اگرچه تشکیلات خودگردان در میان فلسطینیها محبوبیتی ندارد، آنها غزه را که تحت کنترل خودگردان است به اشغال مستقیم اسرائیل ترجیح میدهند. در بلندمدت، ممکن است برای اسرائیلیها نیز ارجحیت داشته باشد – هر چه باشد، دلیلی وجود دارد که اسرائیل در سال 2005 از غزه خارج شد.
ایالات متحده میتواند اقدامات بیشتری انجام دهد تا از شانس شکست تشکیلات خودگردان و حاکمیت بر غزه اطمینان حاصل کند. واشنگتن برای کمک به تشکیلات خودگردان باید آموزش و کمک بیشتری ارائه دهد. وزارت دفاع و آژانسهای اطلاعاتی همچنین بایستی تلاشها برای آموزش و تجهیز نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان را بهمنظور مقابله با شورشها افزایش دهند.
با این حال آموزش فنی تنها گام اول است. مشکل بزرگتر، همانطور که ایالات متحده راه سختی را در افغانستان آموخت، این است که نیروهای امنیتی باید حکومتی داشته باشند که اعتماد را برانگیزد. در حال حاضر، تشکیلات خود گردان ارزش ندارد. تشکیلات خودگردان نیاز دارد تا با تغییر رهبری به خودش کمک کند. عباس برای اداره غزه، یا حتی برای ادامه اداره کرانه باختری، مسن، نالایق و نامحبوب است. ایالات متحده باید با کمککنندگان بینالمللی و عرب به تشکیلات خودگردان هماهنگ شود تا فلسطینیان جوانتر و واجد شرایطتر را برای ایفای نقشهای رهبری شناسایی کند.
اگر عباس در مقابل تغییر مقاومت کرد، باید مقداری از کمکهای بینالمللی را محدود کنند و در صورت ورود رهبری جدید، آن را افزایش دهند. اما اگر واشنگتن نتواند اسرائیلیها را متقاعد کند که تشکیلات خودگردان قوی به نفع آنهاست، حمایت از تشکیلات خودگردان کممعنا خواهد بود. اگرچه نتانیاهو میگوید مخالف حکومت خودگردان در غزه است، اما مقامات امنیتی اسرائیل بهطور فزایندهای متوجه میشوند که نابودی کامل حماس مشکل بلندمدت این کشور را حل نمیکند و اگر اسرائیل میخواهد حماس را شکست دهد، باید یک دولت جایگزین برای غزه پیدا کنند.
چهرههای برجسته مخالف، از جمله اعضای سابق کابینه جنگ، یوآو گالانت و بنی گانتز، نیز به نظر میرسد که بیشتر برای نقش تشکیلات خودگردان در غزه آماده باشند. در ماه ژوئن، دانیل هاگاری، سخنگوی ارتش اسرائیل، گفت: «اگر چیز دیگری به غزه نیاوریم، در پایان روز، حماس را به دست خواهیم آورد.» حق با اوست و بهترین «چیز دیگر» تشکیلات خودگردان فلسطین است. همانطور که ایهود یاری، تحلیلگر خاورمیانه در همان ماه اشاره کرد، «حماس در حال حاضر روی برنامه روز بعد خود کار میکند.» پس تنها راه برای شکست این گروه این است که ایالات متحده، اسرائیل و تشکیلات خودگردان به طور جمعی برنامه بهتری را طراحی کنند.
دانیل بایمن استاد برنامه مطالعات امنیتی در دانشگاه جورج تاون و عضو ارشد برنامه جنگ، تهدیدات نامنظم و تروریسم در مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی است.