| کد مطلب: ۴۰۳۹۷

آزادی و ضرورت در تفکر مارکس

اندیشه‌های مارکس بیش از دو قرن است که محل تفاسیر مختلف قرار گرفته و برداشت‌های متفاوتی از آن می‌شود؛ به‌نحوی‌که حتی گاهی گروه‌ها و متفکران موسوم به مارکسیست نیز میان خود در این باره دچار چالش می‌شوند و هر یک فهم خود را برتر از دیگری و نزدیک‌تر به اندیشه مارکس معرفی می‌کند.

آزادی و ضرورت در تفکر مارکس

اندیشه‌های مارکس بیش از دو قرن است که محل تفاسیر مختلف قرار گرفته و برداشت‌های متفاوتی از آن می‌شود؛ به‌نحوی‌که حتی گاهی گروه‌ها و متفکران موسوم به مارکسیست نیز میان خود در این باره دچار چالش می‌شوند و هر یک فهم خود را برتر از دیگری و نزدیک‌تر به اندیشه مارکس معرفی می‌کند. بر چنین اختلاف تعابیری وقتی تحول فکری مارکس نیز در ادوار مختلف زندگی فکری‌اش افزوده می‌شود، می‌توان حدس زد که چقدر ماجرا پیچیدگی پیدا کند.

یکی از این موارد اختلاف‌برانگیز، تعیین دیدگاه مارکس درباره نسبت آزادی و ضروت است؛ امری که برخی از مارکسیست‌ها را به این نتیجه رسانده که مارکس برخلاف آنچه مارکسیسم ارتدوکس القاء کرده است، جبرگرا نیست و به ضرورت‌های تاریخی اعتقاد ندارد و البته دسته‌ای از مارکسیست‌های ارتدوکس و نیز مارکسیست‌های ساختارگرا را نیز حول این بسیج کرده که تفسیر اراده‌گرایانه از آزادی انسان متعلق به دوران جوانی متفکر محبوب‌شان است و با آن نمی‌توان برای نمونه «سرمایه» را توضیح داد.

نام کتاب: جبر و اختیار نزد مارکس

نویسنده: میلاد عمرانی

نشر: نی

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
پربازدیدترین
آخرین اخبار