| کد مطلب: ۲۹۷۵۱

مرده‌ریگ مارکز و فرزندان ناخلف

وقتی صحبت از ادبیات آمریکای لاتین به میان می‌آید، بی‌شک یکی از اولین نام‌ها گابریل گارسیا مارکز نویسنده‌ی کلمبیایی است؛ او که به جهان اثری داده که با گذشت دهه‌ها از خلق آن، همچنان از زمان و مکان فراتر است: کتاب «صدسال تنهایی» که کتاب محبوب و بالینی خیلی‌هاست.

مرده‌ریگ مارکز و فرزندان ناخلف

وقتی صحبت از ادبیات آمریکای لاتین به میان می‌آید، بی‌شک یکی از اولین نام‌ها گابریل گارسیا مارکز نویسنده‌ی کلمبیایی است؛ او که به جهان اثری داده که با گذشت دهه‌ها از خلق آن، همچنان از زمان و مکان فراتر است: کتاب «صدسال تنهایی» که کتاب محبوب و بالینی خیلی‌هاست. در این اثر مارکز می‌خواست تصویری از جهان کودکی‌اش را برجای بگذارد با خواهری که خاک می‌خورد و مادربزرگی پیشگو و اقوامی بسیار زیاد با نام‌های یکسان که فرقی بین شادی و دیوانگی قائل نبودند.  جهانی که مارکز در «صدسال تنهایی» تصویر کرده، همچنان جهان کودکی‌اش مانده است، بخش زیادی از کودکی او در خانه‌‌ی بزرگ و غمگین پدربزرگ و مادربزرگش که پر از شبح، ‌اسکلت و افسانه‌ی گنج‌های مدفون در دیوارهاست، در دهکده‌ای به نام آرکاتاکا گذشت که بی‌شباهت به ماکوندوی تخیلی نیست، شهری که مارکز آن‌قدر آن را در کتابش خوب توصیف کرده که جزئی جدانشدنی از داستان می‌شود و ماهیتی جدا می‌یابد و آدم دلش می‌خواهد روی نقشه‌ی کلمبیا دنبال این شهر افسانه‌ای بگردد. شهری افسانه‌ای که در پایان می‌بینیم که شهر آینه‌ها نیست بلکه شهر سراب‌هاست، که خیلی چیزها را از سرگذرانده است؛ از جنگ داخلی کلمبیا، ‌استعمار، اقتصاد کشاورزی و صنعتی شدن.  تصاویر کودکی مارکز برای خیلی‌ها آشناست، چراکه بن‌مایه‌ی «صدسال تنهایی» همین‌هاست، دنیایی که فرق خیال و واقعیت در آن سخت است، دنیایی که زمان در آن گم می‌شود، دنیایی که او درس تاریخی یک قرن کشورش را در کار بزرگش به کتابی مسحور‌کننده در ژانر رئالیسم جادویی تبدیل کرده است. حالا ده سال بعد از مرگ مارکز، رمان «صدسال تنهایی» که دنیایی پیچیده دارد با موافقت فرزندان مارکز به تصویر درآمده است. مارکز تا زمانی که زنده بود اصرار داشت که کسی نمی‌تواند از این کتاب فیلم بسازد و زمانی گفته بود که این اثر معروفش «ضد سینما نوشته شده است». 

مارکز که خودش سینمادوست و فیلمنامه‌نویس بود و اصلاً بنا بود ابتدا کارگردان و فیلمنامه‌نویس شود و حتی در مدرسه‌ی سینمایی شهر رم تحصیل کرد، با اقتباس‌های قبلی از آثارش «وقایع‌نگاری یک مرگ ازپیش تعیین‌شده» و «عشق سال‌ها وبا» موافقت کرده و قرارداد امضا کرده بود، اما باور داشت که اگر کسی بخواهد از کتاب «صدسال تنهایی» فیلم بسازد باید صد ساعت به زبان اسپانیایی یا بعضی از روایات گفته‌اند صد سال کامل روایت شود. 

اما بالاخره چند نفر پیدا شدند تا ثابت کنند می‌توانند از این شاهکار فیلم بسازند، گرچه شاید خیلی‌ها دوست نداشته باشند وقتی کتابی سترگ را می‌خوانند و فضا و شخصیت‌هایش را تخیل می‌کنند، به صورت فیلم آن را ببینند چراکه این موضوع خیال آن‌ها را زیر و می‌کند، اما بیراه نیست که بگوییم سریال صدسال تنهایی که اتفاقاً صدساعت نیست، اما اقتباس بسیار خوبی از رمان است که به زیبایی ماهیت کار گارسیا مارکز را به تصویر می‌کشد. 

این فیلم که در کلمبیا و به زبان اسپانیایی فیلمبرداری شده است، تأیید پسران نویسنده را دارد که تهیه‌کننده اجرایی هستند. تعهد سریال به اقتباس صادقانه از رمان با کارگردانان آمریکای لاتین و بازیگران عمدتاً محلی، این سریال را به یکی از بهترین اقتباس‌های یک رمان «غیرقابل انطباق» تبدیل کرده است. به طور کلی، نسخه نتفلیکس با دیدگاه بلندپروازانه گارسیا مارکز مطابقت دارد و مانند یک رؤیای فریبنده مثل شهر افسانه‌ای ماکوندی کتاب به نظر می‌رسد، اما شاید این موضوع هم خیلی از اصالت‌گرایان را راضی نکند که دنیای خیالی و ماکوندوی افسانه‌ای‌شان را برهم بریزند و در مورد دیدن این سریال تردید داشته باشند. 

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
پربازدیدترین
آخرین اخبار