| کد مطلب: ۲۸۵۶۷

به بهانه جشنواره سینماحقیقت

آینه‌ای در غبار

هجدهمین جشنواره «سینما‌حقیقت» از امروز آغاز می‌شود و شاید گزافه نباشد که آن را بازگشت سینما به اصل خویش بدانیم.

آینه‌ای در غبار

هجدهمین جشنواره «سینما‌حقیقت» از امروز آغاز می‌شود و شاید گزافه نباشد که آن را بازگشت سینما به اصل خویش بدانیم. به این معنا که سینما در وهله نهایی قرار است به روایت حقیقت دست زده و آن را تماشایی کند. گرچه امروز اغلب سینما را با تخیل و قصه‌پردازی‌‌اش می‌شناسند اما تاریخ سینما با فیلم مستند شروع می‌شود.

گویی سینما در سپیده‌دم تولد خویش بیش از سرگرمی در جست‌وجوی آگاهی بود و این هدف بیش از هرگونه دیگر فیلمسازی در جهان سینمای مستند محقق می‌شود. از این حیث «سینماحقیقت» را می‌توان تصویری از «حقیقت سینما» دانست. فارغ از سویه‌های سینمایی جشنواره «سینماحقیقت» که در پی کشف، شناسایی و نمایش آثار مستند و مستندسازان بااستعداد است و درواقع کارکردهای درون‌متنی این جشنواره را صورت‌بندی می‌کند، باید به سویه‌های بیرونی و فرامتنی این جشنواره و درواقع کارکردهای اجتماعی و اثرگذاری آن بر مخاطب و در ساحتی بزرگتر بر اعتلای فرهنگ جامعه هم اندیشید.

اگر در یک روایت مخاطب‌شناسانه به طبقه‌بندی مخاطبان جشنواره «سینماحقیقت» بپردازیم، می‌توان آنها را به دو گروه عمده مخاطبان خاص و مخاطبان عام تقسیم کرد. مخاطبان خاص شامل خود مستندسازان، مدیران و سیاست‌گذاران سینمایی در این حوزه است که برای آنها ساختار و سویه‌های تکنیکی و فرمی آثار، اولویت داشته و چه‌بسا در پی یادگیری و مهارت‌آموزی برای ساخت مستندهای خود به تماشای آنها می‌نشینند یا برای ارزیابی و داوری آن، اما مخاطبان عام که شاید شناخت تخصصی کمتری به سینمای مستند داشته باشند و مثلاً وجوه زیبایی‌شناسی و تکنیکی یک فیلم را درنیابند و لذت نبرند، اما آنها اغلب تحت‌تاثیر موضوع، محتوا و مضمون مستندها هستند و این دقیقاً همان نقطه‌ای است که سینمای مستند می‌تواند به اثرگذاری اجتماعی و آگاهی‌بخشی بپردازد.

همچنین نگاه منتقدانه و پرسشگر نسبت به مسائل جامعه را در مخاطبان تقویت کرده و آنها را نسبت به آسیب‌ها و تهدیدها هوشیار یا نسبت به فرصت‌ها و نعمت‌ها آگاه کند. درواقع جشنواره «سینماحقیقت» فقط یک فرصت یا محفل و دورهمی سینمایی برای تماشای مستندها نیست بلکه چیزی شبیه به آموزش ضمن خدمت می‌ماند که مخاطبان را با مسائل مختلف جامعه و چالش‌ها و خوانش‌های آن مواجه کرده و به تأمل و تفکر دعوت می‌کند.

اما آنچه اکنون باید به‌عنوان یک پرسش مهم و ضرورتی اخلاقی برای مستندسازان و آنها که سینما را میانجی و مجرایی برای فهم و بازنمایی حقیقت می‌دانند مطرح باشد و به آن پاسخ دهند، این است که آیا سینمای مستند ما در حال حاضر ظرفیت لازم برای بیان حقیقت را دارد یا نه؟ آیا سینمای مستند را می‌توان تولد نقد اجتماعی در ساختار بصری دانست؛ سینمایی که نه با سرگرمی که با آگاهی گره می‌خورد و هویت و کارکرد می‌یابد. نسبتی که بین سینمای مستند و تصویر واقعیت وجود دارد، آن را به ابزاری بیانگرانه در روایت آنچه هست، تبدیل می‌کند.

بدیهی است وقتی واقعیت دچار بحران شده یا از وضعیت نرمال و طبیعی خود خارج می‌شود، این پرسش مطرح شود که آیا سینمای مستند می‌تواند از ظرفیت‌های بیانگرانه خود برای پرداختن به بحران‌ها، ریشه‌ها و دلایل برای توصیف و تبیین واقعیت استفاده کرده یا برای برون‌رفت از آن، پیشنهاد و راهکار ارائه دهد. البته اگر خودش در درون همین بحران مستحیل و مستأصل نشود.

در وضعیتِ کنونی که با انواع بحران‌های اقتصادی و اجتماعی مواجه هستیم، به نظر می‌رسد که مستندسازی هم خود دچار بحران شده و نمی‌تواند قابلیت‌ بیانگری خود را در پرداختن به بحران‌ها نشان دهد. این البته به‌معنای انکار و نفی قابلیت‌های سینمای مستند یا مستندسازان ما نیست، بلکه مسئله بر سر این است که چقدر ساختار و سازوکارهای حاکم بر فرآیند مستندسازی در کشور به روایتگری حقیقت راه می‌دهد.

چقدر تحمل و تساهل در نقدپذیری مدیریت سینمایی ما وجود دارد تا برای ساخت و تولید مستندهای انتقادی بسترسازی کند. چقدر مکانیسم تولید مستند در جامعه ما ماهیت و روندی دموکراتیک دارد و به بازنمایی حقیقت راه می‌دهد. به‌شدت معتقدم، جشنواره «سینماحقیقت» در اکنون تاریخی ما مهمترین جشنواره سینمایی است؛ چراکه سینمای مستند مهمترین گونه سینمایی است که به آن نیاز داریم.

سینمایی که قصدش سرگرمی نیست، بلکه آگاهی‌بخشی است و ما امروز بیش از هر زمان دیگری به روایت آگاهی نیاز داریم. سازوکارهای تولید مستند باید همچون آینه‌ای باشد که حقیقت در آن انعکاس یابد اما اکنون به‌نظر می‌رسد، این آینه غبارآلود است و باید غبارش را زدود تا سینما بر مدار حقیقت بماند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
پربازدیدترین
آخرین اخبار