پیش از هر چیز
هرچند هماکنون در آستانه سوگ حسینی هستیم و بر شادکامی ما غمی خیمه زده است؛ امید که کشتینشینهای آن سفینه باشیم و با این امید یادآور میشوم:
سلام بر حسین، سلام بر اسماعیل او، سلام بر علیاکبر و گلسرسبد قربانیهای حماسهاش علیاصغر، سلام به آن ماه همیشه تابان در آسمان حماسهای ماندگار و جاودان. سلام به یارانی وفادار و راستقامت و راستانی که گورستانی خاموش – به وسعتِ جهان اسلام در سلطهی آلابوسفیان – را آتشفشان کردند! و سلام به زینب و زیبِ خاکساری و سجده دو پیامرسانِ «صدای سخن عشق»
حرف اول و حرف آخر را در این دفتر، در حال و روزی نوشتم که: افق آینده را چندان روشن نمیدیدم و از اینکه جمهوری اسلامی قهر کوری را در انتخاباتی سرنوشتساز تجربه میکند، در اوج تلخکامی قلم در دستم میلرزید و به دشواری کلمهها – از آن – میتراوید. هماکنون اما در اوج شادکامی چشم به آیندهای روشن دوختهام و با تبریکِ یکی از پیروزیهای بزرگ – در تاریخ انتخابات در این بوم – خدای یگانه را سپاسگزارم و به مردم ایران، مقام معظم رهبری و رئیسجمهور برگزیدهی مردم این پیروزی را تبریک میگویم.
بر آن بودم که بخشهایی از حرف اول و آخر را – در این دفتر – حذف کنم. چه بهتر اما که برای ثبت در تاریخ کلمهای را خط نزنم و به عزیزی که مردم به او چشم امید دوختهاند بگویم اگر با هنر عشق ورزیدن به مردم به خدا توکل کند و درراه وفاق – با بهره از اقتدار رهبر نظام – به رأیزنی با ارباب اندیشه و اصحاب خردورزی بنشیند، با گشودن باب گفتوگو میتوان به هیاهو دورباش زد و به فضل الهی امیدوار بود؛ تا معجزهی گفتوگو از کار فروبستهی ما گره بگشاید. انشاءالله.(برگرفته از مقدمه فصلنامه اخیر یاد)