| کد مطلب: ۱۸۰۰۱

فرصت را از دست ندهیم

امیرحسین خداپرست، پژوهشگر فلسفه

فرصت را از دست ندهیم

موسیقی‌هایی را خاص دخترکم گرد آورده‌ام و گاهی در خانه آن‌ها را برایش پخش می‌کنم. در میان آن‌ها اجرایی هست از ترانه‌ی آفتابکاران جنگل (سر اومد زمستون...) که ازقضا، در میانه‌ی آن صدایی رسا می‌گوید: «دولت آینده، دولت کارشناسان و دولت استفاده از نهادهایی خواهد بود که این ملت با پایمردی خودشان آن‌ها را به وجود آورده‌اند، نه اینکه یک دولت رمّالی و کف‌بینی باشد». کسی که در اینجا از دولت آینده‌اش می‌گوید، نتوانست دولتی تشکیل دهد و در عوض، رقیبش دولتی تشکیل داد که هوادارانش بعدها آن را تحت سیطره‌ی جریان انحرافی (همان رمال‌ها و کف‌بین‌ها؟) دانستند. از آن روزها بیش از ۱۵ سال گذشته است. تصور من این است که در طول این سال‌ها ما نه‌تنها نتوانستیم کارشناسان و نهادهای شکل‌گرفته از طریق چند دهه پایمردی ملت ایران پس از مشروطیت را حفظ و تقویت کنیم بلکه آن‌ها را ناتوان‌تر کردیم، هم با تصمیم‌های غیرکارشناسانه و ایدئولوژی‌زده هم با شکل دادن به نهادها و مجامعِ موازیِ به‌واقع غیرملی.

اینک ۱۵ سال از آن روزها گذشته است و دوباره در معرض انتخابات قرار گرفته‌ایم. کم نیستند کسانی که به شیوه‌های متفاوت ما را از امکان تأثیرگذاری در سیاست‌های کشور از طریق این انتخابات مأیوس می‌کنند. شاید چندان بیراه نگویند اما من متن کوتاهی نوشته‌ام و در آن آورده‌ام که فارغ از آرمان‌های بلند سیاسی، جامعه‌ی ایران با مسائل بسیار مهم و مبرمی روبه‌روست که تعلل در پرداختن به آن‌ها ما را به قهقرا می‌برد: آموزش‌وپرورش، آموزش عالی، محیط‌زیست، فقر و تبعیض طبقاتی و تحریم‌هایی که کم‌کم قدمت‌شان به حدود دو دهه می‌رسد و نفس جامعه‌ی مدنی ایران را گرفته است.

نسل‌هایی با این مسائل دست‌به‌گریبان‌اند و گستردگی و عمق آن‌ها زندگی نسل‌هایی دیگر را هم به‌شدت متأثر می‌کند. حرفم این بود که تجربه‌ی چهار دهه‌ی اخیر به‌وضوح نشان می‌دهد که دولت‌های گوناگون به شیوه‌های گوناگون به این مسائل می‌پردازند، برخی آن‌ها را، به قیمت زندگی میلیون‌ها نفر، نادیده می‌گیرند یا وخیم‌تر می‌کنند و برخی دیگر فضایی برای کاستن از بدبختی‌ها و چشم داشتن به بهبود امور ایجاد می‌کنند.

نتیجه‌ای که گرفته بودم این بود که شرکت در انتخابات می‌تواند گامی باشد برای کاستن از بدبختی‌ها که به گفته‌ی کارل پوپر، باید رکن اصلی هر برنامه‌ی سیاسی باشد. حالا می‌خواهم یک نکته‌ی دیگر نیز به آن نوشته بیافزایم و آن اینکه، هستند دولت‌هایی که نهادهای مؤثر و ماندگار این کشور را تقویت می‌کنند و دولت‌هایی که با این نهادها خصومت می‌ورزند یا هویت‌شان را عوض و آن‌ها را لگدمال می‌کنند. ن

مونه‌ی روشنی که در طول این سال‌ها دیده‌ام مؤسسه‌ای است که در آن تحصیل کرده‌ام و کار می‌کنم و نزدیک به ۶۰ سال قدمت دارد. من با چشمان خود دیدم که چگونه تحت زعامت معجزه‌ی هزاره‌ی سوم این مؤسسه از اوج به حضیض افتاد و گرچه در مدتی نسبتاً کوتاه تلاش شد اعتبار از‌دست‌رفته بدان بازگردد، با تغییر دولتمردان دوباره دستخوش حوادثی شد که احیای آن را باز هم دشوارتر می‌کنند. این نکته نه‌تنها در مورد مؤسسه‌ی ما بلکه در مورد همه‌ی نهادها و مؤسسات آموزش عالی و نه‌تنها در مورد این همه بلکه در مورد همه‌ی نهادهای زیر نفوذ دولت در صنعت، تجارت، اقتصاد، آموزش، ورزش، گردشگری و مانند این‌ها صادق است.

باری، دخترک من احتمالاً معنای آنچه را آن صدای رسا در میانه‌ی آهنگ آفتابکاران جنگل می‌گوید درک نمی‌کند ولی به گمان من، زندگی ما، زندگی او و هم‌نسلانش و زندگی فرزندان آن‌ها، کمتر بدبخت بودن‌شان و بیشتر خوشبخت بودن‌شان، تا حد زیادی به این بستگی دارد که آیا ما، به‌رغم ناملایمات و دشواری‌های جانکاه عزم آن داریم که دولت آینده دولت کارشناسان و دولت استفاده از نهادهایی باشد که این ملت با پایمردی خودشان آن‌ها را به وجود آورده‌اند یا نه. آرزوی من این است که چنین عزمی داشته باشیم و این فرصت را از دست ندهیم که از دست دادنش این‌بار شاید هزینه‌ای بسیار گزاف در پی داشته باشد.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی