در ستایش از صندوق شیکسته پیکسته
شناسنامهام را باید عوض کنم. نه بهدلیل کهنگی و فرسودگیاش، بلکه بیشتر به این خاطر که دیگر جایی برای مهر انتخابات ندارد. بسکه رأی دادهام. حتی در انتخابات شورایاری محلات هم شرکت کردهام. اصلاً هرجا که فکر میکردم میتوانم رأی بدهم رأی دادهام. بهجز در دو انتخابات قبلی که در ذهنم آن را بهعنوان انتخابات قبول نداشتم.
انتخابات سیاسی در همه جای دنیا یک معنی مشخص و معین دارد. یعنی نمایندگان گفتمانهای کلان سیاسی بهعنوان نامزد حضور داشته باشند و تو بهعنوان یک شهروند بتوانی از میان آنها یکی را که به سلایق سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادیات نزدیکتر است انتخاب کنی. این امکان بهنظرم در دو انتخابات قبلی وجود نداشت، بنابراین شرکت نکردم. ته دلم هم بهشدت ناراحت بودم چراکه معتقدم قهر با صندوق رأی دو معنی بیشتر ندارد؛ انفعال و براندازی. بیتعارف. با آن اولی که هیچوقت سر سازگاری نداشتم و برای دومی هم چیزهایی لازم بود که من فاقد آنها بودم. خدا خدا میکردم آنهایی که صحنه را بهگونهای آراسته بودند تا کمترین میزان مشارکت در تاریخ سیاسی این سرزمین رقم بخورد هرچه زودتر سر عقل بیایند و به گونهای عمل کنند تا بار دیگر مردم فکر کنند میتوانند حرفی برای گفتن داشته باشند.
یادش بخیر صادق زیباکلام که در فیلم تبلیغاتی حسن روحانی جلوی دوربین حاضر شد و گفت: من هنوز هم به این «صندوق شیکسته پیکسته» امیدوارم. منظور زیباکلام از تعبیر صندوق شیکسته پیکسته، صندوقی بود که اگرچه همه آرزوهای یک فرد معتقد به دموکراسی را برآورده نمیکرد، اما از هیچی بهتر بود و دستکم میتوانست روزنهای باشد برای مردمی که روزی روزگاری قرار بود ولینعمت مسئولان این مملکت باشند اما حالا برایشان فقط همین صندوق باقی بود؛ صندوقی که اگرچه به تمامی مطلوب نبود اما تنها جایی بود که مردم میتوانستند خودشان را نشان بدهند و از طریق آن با حاکمانشان سخن بگویند. تنها جایی بود که مردم میتوانستند آنجا بگویند چه میخواهند یا حداقل بگویند چه نمیخواهند.
بعدها البته روز و روزگار بهگونهای رقم خورد که آقای زیباکلام از همان حضور تبلیغاتی پشیمان شد و گفت، بابت اینکه مردم را به رأی دادن دعوت کردهام پشیمانم. نمیدانم او اگر امروز در حبس نبود درباره انتخابات این دوره چه میگفت، اما بهشخصه فکر میکنم طراحان دو انتخابات قبلی از مشارکت پایین در آن دو دوره خوب فهمیدهاند که نمیتوان بدون حضور نمایندگان گفتمانهای کلان سیاسی چیزی بهنام انتخابات برگزار کرد و بعدهم توقع داشت حضور پُرشور مردم به حماسه ختم شود.
همه ما در این سالها خوب آموختهایم که سیاست ساحت کمالگرایی نیست و شاید به همین دلیل از ساعتی که تعداد کاندیداهای تاییدصلاحیت اعلام شده، در میان فعالان سیاسی و نخبگان فرهنگی شوری برپا شده است. خیلیها از احتمال وقوع دومخردادی دیگر سخن میگویند اما همانها که این واقعه را پیشگویی میکنند بلافاصله میگویند: اگر مردم پای صندوق بیایند. حقیقت این است که اتفاقات سالهای اخیر که همگی از آنها باخبریم و کتمان آن هیچ دردی را از هیچکس دوا نمیکند، به علاوه دو انتخابات بهشدت بدِ اخیر که کتمان بد بودنشان نشان از غفلت مضاعف دارد، باعث شده که دیگر مردم به معنای اکثریت نفوس یک جامعه به صندوق رأی امید چندانی نداشته باشند.
صندوقی که تازه 12-10سال پیش از آن با عنوان صندوق شیکسته پیکسته تعبیر میشد و امروز نمیدانم به آن چه باید گفت، قرار است چه دردی از دردهای بیشمار این مردم زخمخورده را دوا کند؟ علاوه بر اینها حضور مردم در پای صندوقهای رأی صرفاً به عملکرد شورای نگهبان بستگی ندارد. دموکراسی، آزادی، حق مشارکت مردم و مفاهیمی از این دست فقط به صندوق رأی خلاصه نمیشود. مردم باید حقیقتاً حس کنند که مورد تکریم و احترامند. نهفقط در چند روزه مانده به انتخابات؛ همیشه و در همهجا. در ایام انتخابات و غیرانتخابات و در فضای دادگستری و کلانتری و مدرسه و بیمارستان و کوچه و خیابان.
اگر مردم حس کنند که نگاههای تبعیضآمیز و یکسانساز از روی آنها برداشته شده و بهعنوان یک ایرانی دارای احترام و حقوقی هستند، دیگر نیازی به تبلیغ و شعار هم نیست. دیگر نمیخواهد از خدا و پیغمبر و خون شهدا و تمامیت ارضی و این حرفها مایه بگذارید تا آنها را پای صندوق رأی بکشانید. آنها بهتر از هرکس دیگری صلاح و خیر خود را تمییز خواهند داد. شما هم بهتر است بهجای شعار کمی در رفتار و گفتار خود تأمل کنید.