| کد مطلب: ۱۴۴۰۱

صبر بر عدو و جور به یار

بی‌هیچ طعنه و کنایه‌ای، در مقام یک شهروند از تصمیم مسئولان برای رفتار عقلانی در برابر اقدامات جنگ‌طلبانه اسرائیل قدردانی می‌کنم. احتمالاً هرکسی که از ویرانی ایران دریغ دارد، هم چنین کند. اگرچه دفاع از حیثیت و جغرافیایِ کشور واجب و مهم‌ترین کار است اما جنگ پلشت و بی‌رحم است.

به جزئیات این تصمیم کار ندارم. سیاست‌خارجی پیچیده‌تر از آن است که بخواهیم در ستونی برای آن نسخه بپیچیم. این مدت که در سخن مسئولان لشکری و کشوری کلیدواژه‌هایی می‌شنوم که بر صبر و دوری از شتابزدگی در تصمیم‌گیری دلالت دارد، دائم این بیت سعدی از خاطرم می‌رود «چو می‌توان به صبوری کشید جور عدو/ چرا صبور نباشم که جور یار کشم».

اتفاقات همین چند روز، نه ماه و سال، همین یکی، دو روز از ذهنم می‌گذرد؛ به این فکر می‌کنم که سعید مدنی هرچقدر هم به‌لحاظ فکری با شخص یا جریانی در تضاد باشد، دیگر از نتانیاهو با ما دشمن‌تر نیست. برای امنیت کشور که خطرناک نیست، پژوهشگر و استاد دانشگاهی منتقد است که چندسال اخیر در حبس بوده است. منطق حبس‌شدن‌اش را نمی‌فهمم. معمولاً حبس برای رسیدن به دو نتیجه صورت می‌گیرد؛ یکی دور کردن فرد خطرناک از جامعه و دومی تنبیه فرد خاطی. بعید می‌دانم حتی قاضی‌ای که حکم محکومیت سعید مدنی و امثالهم را داده است، لحظه‌ای گمان کند که بودن جسم او در جامعه برای احدی کوچکترین خطری داشته باشد.

اگر مسئله هم داشتن سویه‌ای منتقدانه است باز هم بعید است که چنین شخصیت‌هایی لحظه‌ای فکر کنند که اندیشیدن و بیان کردن نظرات‌شان کاری غلط بوده و متنبه شوند. به هر روی این پژوهشگر به حکم قاضی‌ای در زندان افتاده است، ولی اینکه باز تنبیهی در دوران تنبیه این استاد دانشگاه اعمال می‌شود و او را به زندانی خارج از محل سکونت خانواده‌اش می‌فرستند، مایه حیرت جامعه می‌شود. هنوز آن خبر را هضم نکردیم که می‌شنویم ضیا نبوی و هستی امیری، دو دانشجوی معترض به مسمومیت‌های سریالی دانش‌آموزان به حبس فراخوانده می‌شوند تا دوران محکومیت خود را سپری کنند؛ دو دانشجویی که پیش‌تر هم به دفعات طعم حبس را کشیده‌اند، دو دانشجویی که تنها فعالیت‌شان نوشتن عاری از توهین و خشم در شبکه‌های اجتماعی‌شان بود.

این‌ها را فقط در همین یکی، دو روز می‌شنوم و در کنار تصمیم عقلانی در برابر جنگ‌افروزی نتانیاهو می‌گذارم. بیت سعدی را باز مرور می‌کنم؛ صبوری، جور عدو، جور یار. سعی می‌کنم خود را جای تصمیم‌گیران بگذارم. گمان می‌کنم که در قیاس با نتانیاهو هر منتقد داخلی‌ای همان «یاری» باشد که سعدی می‌خواهد صبرش را خرج آن کند، نه دشمنش. سعی می‌کنم از دریچه ملاحظات سیاسی، امنیتی و ایدئولوژی تصمیم‌گیران به شیوه برخوردشان با منتقدان نگاه کنم. باز هم این منطق را متوجه نمی‌شوم که چطور می‌توان به جور آدم‌کشی چون نتانیاهو صبر کرد و استاد دانشگاه و دانشجوی هموطن، هرچند منتقد را، سزاوار این صبر ندانست؟ بدترین سناریو را در نظر می‌گیریم؛ اینکه امثال سعید مدنی، ضیا نبوی و هستی امیری در نظام فکری بعضی مسئولان یار نیستند و از زمره دشمنان به حساب آیند. بازهم این تناقض، صبر بر عدو و سختگیری بر یار را متوجه نمی‌شوم! اینکه در جامعه ماندن دو دانشجو که تنها ظرفیت و احتمالاً خطرشان چند خط صحبت و نقد در شبکه‌های اجتماعی محدودشان است، خطرناک‌تر است یا بمب خبری شدن این اتفاق برای مصلحت ساختار سیاسی موجود؟ اینکه سعید مدنی در زندان اوین دوران حبس خود را بگذراند، مصلحت‌اندیشانه‌تر است یا اینکه تبعید او به شهری دیگر، بمب خبری شود و بسیاری از ظلم مضاعفی که بر خانواده او از این تبعید می‌رود، بنویسند؟

باری، همانقدر که چون آفتاب روشن است عناد نتانیاهو و آنان‌که با او هم‌رأی‌اند نه‌فقط با نظام سیاسی که با کلیت ایران است، پرواضح است نام‌هایی که این روزها زیاد شنیدیم؛ سعید مدنی، هستی امیری و ضیا نبوی و امثالهم خیرخواه ایران‌اند. فارغ از اینکه با آنها همدل باشیم یا نباشیم، استدلال و منطق‌شان را درست بدانیم یا غلط، کمتر کسی می‌تواند به نیت خیر آنها برای زیست جمعی بهتر در این کشور شک کند. حال اگر با این نگاه همدل باشیم، آن نتانیاهو را عدو بدانیم و اینان را یار، یار هرکس که در اندیشه زیست جمعی بهتر است، نباید در مقام تصمیم‌گیر تأملی بیشتر به بیت سعدی کرد؟ نباید صبر و تساهل تصمیم‌گیران و حتی مصلحت‌اندیشی‌شان، بیشتر شامل یار شود تا عدو؟

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی