| کد مطلب: ۱۱۸۰۴

سندرم مصونیت در برابر خبر بد

Niusha-tabibi نیوشا طبیبی

نیوشا طبیبی گیلانی

پادکستر و روزنامه‌نگار

هر روز خبری از تخریب یک ساختمان، یک اثر تاریخی و فرهنگی یا تلاش برای تغییر کاربری کاروانسرا یا بافت کهن می‌رسد. آنقدر که دیگر گوش همه از این‌دست اخبار پُر شده و حساس‌ترین افراد به مقوله میراث فرهنگی و تاریخی هم بعد از اندک تأملی، از آن می‌گذرند. همه ما رفته‌رفته دچار پدیده «مصونیت در برابر خبر بد» شده‌ایم. پذیرفته‌ایم که وقایع بد، جزئی از زندگی روزمره ماست و لابد باید اتفاق بیفتد.

این همان وضعی‌است که جهان امروز به آن دچار شده؛ اخبار حوادث و مرگ‌های دسته‌جمعی به‌ویژه در مشرق‌زمین ـ مخصوصاً در منطقه ما ـ به‌نظر بسیاری از مردم جهان، عادی می‌آید. فقط مردم جهان هم نیستند، صادق باشیم؛ خود ما چقدر در برابر کشته‌شدن عده‌ای از مردم بنگلادش در آتش‌سوزی هولناک چندسال‌پیش متأثر شدیم؟ تحقیقاً به عرض می‌رسانم که عده کمی از شنیدن این‌خبر ناراحت شده بودند و آن را امری غیرمعمول تلقی کرده بودند. فقط تعداد کمی از افراد در ساعت‌ها و روزهای بعد هم به سرنوشت آن مردم زحمتکش مفلوکی که برای اندک‌دستمزدی در شرایط وحشتناک در ساختمانی ناایمن کارگری می‌کرده‌اند، اندیشیده بودند. من از بسیاری از آدم‌های دورونزدیک پرسیده بودم ـ از هر قشری که بخواهید ـ و تقریباً همه آنها چنین اتفاقی در بنگلادش را چندان دور از انتظار نمی‌دانستند.

عرض من البته نکته دیگری است. پدیده «مصونیت در برابر خبر بد»، اتفاقی‌است که عده‌ای عالماً و عامداً جامعه را به‌سوی آن هدایت می‌کنند. خوشبختانه جامعه ایرانی در موضوع بسیار حیاتی محیط‌زیست هنوز واکنش نشان می‌دهد، اما درباره اخبار تخریب‌های میراثی و تاریخی، رفته‌رفته رو به سردی و عدم‌واکنش می‌رویم. همانطور که عرض کردم، گویی پذیرفته‌ایم که قافیه را به تخریب‌کنندگان ضدِ تاریخ و فرهنگ ملی باخته‌ایم.

موضوع سد سیوند را به‌خاطر دارید؟ اینجا به‌اختصار گوشه‌ای از خساراتی را که آبگیری آن‌سد به مجموعه‌های تاریخی و بسیار مهم و هویتی ما می‌زد را به‌عرض می‌رسانم. حتماً می‌دانید که آبگیری سد سیوند، «تنگ بلاغی» در نزدیکی مجموعه پاسارگاد را با خطر نابودی مواجه می‌کرد. آن‌منطقه، مجموعه‌ای از نشانه‌های تاریخی و آثار بسیار مهم ادوار و تمدن‌های مختلف ایران را در خود داشت که هنوز به‌درستی کاوش نشده بودند و پس از آبگیری، برای همیشه از دست می‌رفتند. «روی آثار دوره اسلامی و کفتری (ایلام قدیم خوزستان) هیچ پژوهشی انجام نشده، فقط تکه‌های سفال گردآوری شده و کار دیگری انجام نشده است. از محوطه‌ای شناسایی‌شده دوره باکون (در حدود ۱۰ هکتار) فقط یک‌هکتار کاوش شده است. از ۵ عدد گورستان دوره ‌خرسنگی که اطلاعات بسیاری را از دوره‌ی خود به ما می‌دادند، فقط چند گور مورد کاوش قرار گرفتند… کشف ایوان شرقی کوشک داریوش در همین محوطه تاریخی… تپه تاریخی تل تیموران که تنها سند ورود آریایی‌ها به فارس است به زیر آب خواهد رفت…» اگر علاقه‌مند بودید، گزارش کاملی از این‌خسارات را می‌توانید در ماهنامه فردوسی شماره ۶1-۶0 سال ۱۳۸۶ ـ یعنی سالی که فعالان میراث فرهنگی تمام تلاش خود را می‌کردند که از آبگیری سد جلوگیری کنند ـ پیدا کنید. از قول مدیروقت امور جنگل‌های خارج از شمال سازمان جنگل‌ها آقای دکتر پیمان یوسفی‌آذری، گفته شده است: «با آبگیری سد سیوند، حداقل ۸هزار اصله درخت ۵۰۰ساله و هکتارها زمین مرغوب کشاورزی و مرتع به زیر آب خواهند رفت.» البته از پیامدهای قطعی احداث و آبگیری سد سیوند، خشکیدن دریاچه‌های بختگان و طشک و برهم‌خوردن تعادل اکوسیستم و نابودی تدریجی باغات، کشت و زرع در همان‌محدوده بود.

در آن‌روزگار دولت‌وقت با سرسختی بر آبگیری سد اصرار داشت و حتی حاضر به شنیدن راه‌حلی میانه که خسارات را به حداقل برساند و از تاثیرات شدید و منفی سد سیوند بر حیات سرزمین و مردم بکاهد، نبود. نتیجه آن اصرار و آن سرسختی را امروز می‌توانید در محیط‌زیست غرب استان فارس و زیست‌بوم گسترده‌ای از حیات جانوری و گیاهی ایران ببینید. بخش بزرگی از دریاچه بختگان تبدیل به شنزاری خشک شده و دیگر از تنوع‌زیستی منحصربه‌فرد گرداگرد آن، مطلقاً خبری نیست.

اگر «سندرم مصونیت» گسترش پیدا کند، تخریب‌کنندگان محیط‌زیست و میراث تاریخی و فرهنگی ایران به نبرد خود با ثروت ملی ما ادامه خواهند داد و همه دارایی ما را فدای توسعه‌ای ظاهری، خام‌دستانه و البته پرسود برای خودشان خواهند کرد.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
پربازدیدترین
آخرین اخبار