اقتصاد جهان درحال داغشدن است
آخرین خبرهای اقتصادی ایران و دنیا

گفتوگوی هممیهن با مرتضی ایمانیراد، مدرس بازارهای مالی
ریزشهای بازار سهام جهانی از ابتدای 2022 در کنار حمله نظامی روسیه به اوکراین، آن هم درست در شرایطی که جهان در حال خروح از بحران کرونا بود، شرایط نگرانکننده ای را پیش روی اقتصاد جهانی قرار داد. تحلیلگران میگویند آنچه در اقتصادهای جهانی در حال وقوع است، به لحاظ عملکرد، بدترین شرایط برای اقتصاد آمریکا طی ۵۲ سال اخیر است. حتی برخی اظهارات بدبینانه دیگری هم مطرح میکنند که موج تورمی در اقتصادهای پیشرفته میتواند تبدیل به بحرانی بدتر از 2008 شود، زیرا آنچه اتفاق افتاده فقط تورم نیست، بلکه پدیده رکود تورمی است. از نظر علم اقتصاد، رکود تورمی به شرایطی اطلاق میشود که از افزایش پیوسته سطح عمومی تولید پول، درآمدهای پولی یا افزایش غیرمتناسب سطح عمومی قیمت رخ دهد؛ شرایطی که اقتصاد ایران سالهاست آن را تجربه میکند. حالا نمونه آن برای اقتصادهای پیشرفته هم در حال وقوع است. مهم این است که در این شرایط، سیاستگذاران پولی این کشورها چه تصمیمی در مواجهه با این مساله میگیرند. واقعیت این است که ریزش بازارهای مالی پیام روشنی برای سایر اقتصادهای دنیاست. با ریزش شاخصهای بورس در اقتصادهای بزرگ، موج تورم به سمت همه اقتصادها روانه خواهد شد و قیمت مواد اولیه کالاها افزایش خواهد یافت. زیرا سیاست پولی همانند یک شمشیر دولبه برای بازارهای مالی عمل میکند؛ زمانی که قیمت داراییها افزایش مییابد که هزینه سرمایه کاهش یابد و بالعکس، زمانی که هزینه سرمایه بالا میرود، قیمت داراییها رو به کاهش میگذارد. تصمیم فدرال رزرو نشان میدهد که هزینه سرمایه در حال افزایش است. مواجهه اول با چنین پدیدهای از سوی آمریکا، افزایش نرخ بهره بانکی در سه نوبت بوده است. ظاهرا این افزایشها همچنان ادامه دارد. گفته میشود، مقامات فدرالرزرو در مقابل تورم 9درصدی که در آمریکا رخ داده، قصد دارند نرخ بهره بانکی را به بیش از 2 درصد تا پایان سال جاری افزایش دهند. اثر افزایش نرخ تورم باعث قدرت گرفتن دلار آمریکا و ریزش دیگر ارزها شده است. اینکه سیاست بانک مرکزی آمریکا چه تاثیری بر اقتصادهای جهان بگذارد، موضوعی است که با دکتر مرتضی ایمانیراد، اقتصاددان و مدرس بازارهای مالی جهانی درباره آن گفتوگو کردهایم. ایمانیراد برخلاف تحلیلگرانی که میگویند ریزش بازارها میتواند به بحرانی بزرگ در اقتصاد جهانی تبدیل شود، معتقد است آنچه در بازارهای جهانی رخ داده، صرفا یک اصلاح بوده است.عملکرد نیمه اول سال 2022 به روایت تحلیلگران بازارهای مالی طی ۵۲ سال اخیر بیسابقه بوده است. حتی برخی معتقدند که ریزش شاخصهای بورس آمریکا و اروپا شاید بدترین اتفاق بعد از 1970 باشد که میتواند همه دنیا را متاثر کند. هرچند این ریزشها حالا پیامهای روشنتری هم داشته و آن تصمیم بانکهای مرکزی خیلی از کشورها از آمریکا گرفته تا اقیانوسیه برای افزایش نرخ بهرههای بانکی بوده است. به نظر شما این ریزشها چه پیامدهایی خواهد داشت؟
مساله اصلی در بازارهای جهانی، به تعبیری نمیتواند بحران در بازارهای بورس باشد، در واقع ریزش بازارهای بورس یک اثر جانبی است که درحال وقوع در دنیاست. درست است که خیلیها ریزش بازار بورس را بزرگ توصیف میکنند و آن را با ریزشهای گذشته مقایسه و مورد بررسی قرار میدهند، اما آنچه در بازار میبینیم چیزی جز اصلاح بازار بورس در اثر افزایش نرخ بهره در آمریکا و بسیاری از کشورهای صنعتی جهان نیست. معمولا اصلاح تا زمانی که به 30 درصد قیمت اولیه کاهش یابد، آن را به حساب اصلاح منظور میکنند. از سویی، آمارهای پیشرو هم چنین نظری را تایید میکند. قابل پیشبینی بود که شاخصS&P که یکی از شاخصهای مطرح در بازارهای مالی است، از 4800 که پیک شاخص در پایان 2021 بود، در سال 2022 شروع به ریزش کند. در یادداشتی که همان زمان نوشتم، به این موضوع اشاره کردم. بنابراین پیشبینی این مساله خیلی موضوع پیچیدهای نبود و مشخص بود که بازارها ریزش میکنند. زیرا اتفاقهای دیگری در اقتصاد جهانی در حال وقوع بود. بنابراین بزرگ کردن موضوع ریزش بازارهای جهانی بورس را نمیپذیرم و مقایسه آن با ریزشهای بازار در سال 1970 هم مقایسه درستی نیست. تنها اتفاقی که افتاده، شاخص از 4800 به 3655 کاهش پیدا کرده که بخشی از این کاهش هم در ماه جولای توانسته ترمیم کند. واقعیت بازار هم نشان میدهد که شاخصS&P به عنوان شاخص موردنظر برای بررسی ریزشهای بازار 1100 واحد کاهش یافته است که این ریزش را نمیتوان بحران نامید. نکته دیگر این است که شاخص بورس در شرایط پس از کاهش اخیر، حدود 700 واحد از دوران کرونا بیشتر است. در نتیجه، نه میشود آن را با 2 سال پیش مقایسه کرد و نه با سال 1970. به نظر من اتفاقی که درحال وقوع است، بیشتر در بازار اوراق قرضه، کامودیتیها و ارزها رخ داده است. اتفاقا بازاری که کمترین اثر را داشته است، بازار بورس است. در 20 سال گذشته یعنی در سالهای 2008 و 2010 ما ریزشهای جدیتری در بازار بورس داشتیم، لذا این ریزش ویژگی خیلی خاصی ندارد. در شرایط فعلی من این را یک اصلاح میدانم و خیلی معتقد نیستم که این بحران یا حتی یک تغییر روند در بازار سهام باشد.
با توجه به رکورد نرخ تورم در آمریکا و اروپا، بانکهای مرکزی تنها به افزایشهای محدودی نسبت به نرخ بهره اقدام کردهاند که در مقایسه با تورمهای 8 و 9 درصدی در اروپا و آمریکا، چندان تاثیری نداشته و گفته میشود دست به عصا بودن بانکهای مرکزی برای افزایش نرخ بهره، بیشتر پیام رکود به اقتصادهای بزرگ است، نظر شما چیست؟
اتفاقی که در بازارهای جهانی در حال وقوع است و بسیار زیر ذرهبین قرار گرفته و به تعبیری میتوان گفت مهمترین اتفاقی که در حال وقوع است، همین موضوع سوال شماست. نرخ تورم در کل جهان در حال افزایش است. اقتصاد جهان در حال داغ شدن است. بانکهای مرکزی در سراسر جهان برای اینکه بتوانند نرخ تورم را کنترل کنند، شروع به افزایش نرخهای بهره کردهاند. این افزایش بهره را میتوان با 40 سال پیش مقایسه کرد. طی 40 سال گذشته شما نمیبینید که آمریکا طی یک روز 75صدم درصد نرخ بهره خود را افزایش داده باشد. معقتدم، مساله اصلی دنیا، امروز نرخ تورم است و چون به دلیل نرخ تورم، بانکهای مرکزی دنیا بهره را افزایش دادهاند، این افزایش نرخ بهره به طور خودکار بازار سهام را کاهش میدهد. البته این فرآیندی است که بیش از 200 سال است که در بازارهای جهانی در حال وقوع است. در نتیجه، ریزش بازار سهام به دلیل بالابردن نرخ بهره است که تصمیم افزایش نرخ بهره هم برای کنترل نرخ تورم در اقتصاد آمریکا گرفته شده است. نکتهای که در اینجا وجود دارد، این است که به دنبال این تصمیم چه اتفاقی میافتد؟ اینجا دو دیدگاه در جهان وجود دارد؛ نخست اینکه نرخ تورم کماکان افزایش خواهد یافت. در آمریکا که یکی از اقتصادهای حساس و بزرگ در جهان است، احتمال دارد نرخ تورم دورقمی شود. برخورد گروهی از اقتصاددانان با این پدیده این است که با هر ابزاری که در اختیار دارند، نرخ تورم را کنترل کنند. به همین دلیل هم پیشبینی میشود که تا پایان 2022 نرخ بهره آمریکا از 2 درصد عبور کند. البته گروهی منتقد این سیاست هستند و میگویند با افزایش نرخ بهره، بازار سهام ریزش میکند. به تبع آن تولید ناخالص داخلی کاهش یافته و شرکتها ضعیف میشوند، اما موافقان میگویند، این کار هزینه کاهش تورم است و طبعا اثر خود را بر روی رکود و بازار سهام خواهد گذاشت. به همین دلیل هم افزایش نرخ بهره تاکنون اجتنابناپذیر بوده است. تصمیم به افزایش نرخ بهره هم نهتنها اشتباه نیست، بلکه بانکهای مرکزی براساس آخرین دادههایی که بهدستشان میرسد این تصمیم را میگیرند و اگر این کار را نکنند ممکن است آسیبهای بیشتری به اقتصادهای جهان وارد شود. گروه دوم از اقتصاددانان در آمریکا معتقدند که با افزایش نرخ بهره برای کنترل تورم به اقتصاد ضربه میخورد و در نتیجه اقتصاد آمریکا وارد رکود جدی خواهد شد. از هماکنون نرخ رشد تولید ناخالص خارجی در حال کاهش است و با کاهش ماه گذشته سطح تولید، عدهای رسما اعلام کردند که اقتصاد آمریکا وارد رکود شده است. در نتیجه این گروه معتقدند که تاکید زیاد روی سیاست افزایش نرخ بهره به اقتصاد آسیب میزند و در نتیجه با افزایشهای اخیر نرخ بهره مخالف هستند. اگر این نظریه غالب شود ما باید منتظر کاهش نرخ دلار در بازارهای جهانی باشیم. طبعا در این شرایط، افزایش تورم کماکان ادامه خواهد داشت.
مساله دیگری که اقتصادهای جهانی را متاثر کرده، قیمت نفت است؛ موضوعی که حداقل برای اقتصاد آمریکا و اروپا شرایط سختی را به لحاظ رشد اقتصادی ترسیم کرده است، آیا میتوان گفت که ریزش شاخصهایی مثل S&P500 داوجونز و نزدک که نبض رشد اقتصادی آمریکاست،تبدیل به بحرانی شبیه سال 2008 برای اقتصاد جهان خواهد شد؟
اتفاقی که در بازارهای جهانی در حال وقوع است، مساله قیمت نفت نیست؛ بلکه جنگ غیرقابل پیشبینی بین روسیه و اوکراین است. این مساله موجب شده که قیمت کالاها به خصوص غلات به شدت افزایش یابد و به تبع آن روی اقتصاد جهانی و از جمله قیمت نفت اثر گذاشته است. نکته دومی که وجود دارد این است که به هر حال ما شرایط خیلی سخت اقتصادی و بهداشتی را بعد از مشکل کرونا داشتیم و در واقع شرایط اقتصادی پساکرونا، در اقتصاد جهانی، شرایط نرمالی نیست. چون پولهای بسیار بزرگ با حجم عجیبی به اقتصاد جهان تزریق شده که به افزایش تقاضا و تورم تبدیل شده است. از سوی دیگر، به دلیل اینکه منابع تولیدکننده کالا در برخی از شرکتها تعدیل شده، در زنجیره تامین اقتصاد جهانی هم اختلال جدی بهوجود آمده است که همین موضوع به افزایش نرخ تورم دامن زده است. بنابراین سه عامل جدی در افزایش نرخ تورم را میتوان جنگ، شرایط بعد از کرونا و اختلال در زنجیره تامین جهانی ذکر کرد که همه با هم تورم را بالا میبرند. وقتی شاخص تورم بالا میرود، بیشتر کالاها افزایش قیمت را تجربه میکنند. بهخصوص ما شاهد قیمتهای بیسابقه در انرژی و مواد غذایی هستیم که باعث شده بانکهای مرکزی ناچار به افزایش نرخ بهره شوند. نتیجه این تصمیم کاهش شاخصهای بورس و به عبارت دیگر ریزش قیمت سهام است. همزمان بازدهی اوراق قرضه نیز در این مدت به شدت در حال افزایش بوده است. به همین دلیل است که شاخص دلار آمریکا به 108 رسید که میتواند شرایط ناامنی را برای اقتصاد جهانی و شاخصS&Pبه جای بگذارد. با این حال به نظر من، مجموعه این اتفاقها شبیه بحران سال 2008 نخواهد شد. اتفاقی که خواهد افتاد این است که اثر افزایش شاخص دلار در بازارهای جهانی به تدریج کاهش مییابد. همچنین اثر آن روی طلا و مواد اولیه تعدیل خواهد شد. در بازارهای ارز هم میتوان گفت که دیگر آن قدرتی که شاخص دلار را به مرزهای 108 و 109 برساند، وجود ندارد. ما با یک شرایط تقریبا متفاوت مواجه هستیم. به نظر میرسد بازارهای بورس هم تحت تاثیر دومین افزایش 75 صدم درصدی فدرالرزرو آمریکا جانی دوباره گرفتهاند و در حال افزایش هستند. اینها مسایلی است که نشان میدهد که ما شرایط ورود به یک بحران در اقتصادهای جهانی با توجه به آمارهایی که وجود دارد، نداریم.
آیا گزارشهایی که کشورها از وضعیت اقتصادی خود منتشر میکنند، میتواند به رکود تورمی تشبیه کرد؟ موضوعی که گفته میشود حداقل در اقتصادهای بزرگ کمسابقه بوده است؟
درست است؛ به دلیل اختلالی که در زنجیره تامین کالاها بهوجود آمده است، تولید کاهش یافته و همچنین نرخ بهره هم باعث کاهش تولید شده است. برای کشورما هم همین اتفاق در حال وقوع است. گزارش وضعیت اقتصادی کشورهای جهان، نشان از شرایط رکودی دارد. بانکهای مرکزی دنیا هم به این موضوع آگاه هستند و معتقدند که این هزینهای است که باید برای کنترل تورم پرداخت. آنها فعلا این رکود را پذیرفتهاند. به خصوص با نرخ رشد تولید ناخالص داخلی در آمریکا، رکود تقریبا مسجل شده است. طبعا وقتی رکود و تورم با هم همراه شوند، رکود تورمی رخ میدهد. البته این شرایط برای اقتصاد آمریکا بسیار کمسابقه است، برخلاف کشور ما که این شرایط را بسیار تجربه کرده در کشورهای اروپایی، کانادا و آمریکا حداقل در دهههای گذشته این اتفاق نیفتاده است. شدیدترین رکود تورمی که ما دیدهایم مربوط به سالهای 1354 تا 1357 بود که قیمت نفت از یک دلار به 3 دلار افزایش یافت و هزینههای سوخت را در جهان به شدت بالا برد. آن زمان رکود بسیار قابل ملاحظهای ایجاد شد. میتوان گفت رکود همراه با تورم این روزها کمسابقه بوده و یکی از چالشهای جدی بانکهای مرکزی دنیاست. در واقع میتوان گفت یکی از چالشهای جدی فدرالرزرو این است که چطور مساله رکود و تورم توأمان را اداره کند. البته من معتقدم که آنها خواهند توانست این مساله را کنترل کنند. به محض اینکه بتوانند تورم را کنترل کنند، به سرعت سیاستهای ضدرکودی را اعمال خواهند کرد.
برخی تحلیلگران ادامهدار شدن جنگ روسیه و اوکراین، افزایش قیمت نفت و زنجیره تامین کالاها را مهمترین عامل افزایش نرخ تورم میدانند. با این تصمیم فدرالرزرو برای کنترل تورم با استفاده از ابزار نرخ بهره که حالا اثرات پروانهای هم بر سایر بازارها و اقتصادها گذاشته، به نظر شما این شرایط تا کجا کشش خواهد داشت؟
بله این نظر درست است که ادامهدار شدن جنگ بین روسیه و اوکراین به افزایش قیمت نفت و سایر کالاها منتهی شده است. ضمن اینکه یادآور میشوم که حجم پول قابلتوجهی وارد اقتصادجهانی شده و این موضوع تقاضای قابل توجهی را ایجاد کرده است. به خصوص با از بین رفتن همهگیری کرونا تقاضا برای کالاهای خدماتی به شدت بالارفته است. این عوامل سبب شده تا فدرالرزرو از ابزار نرخ بهره استفاده کند و متقابلا سیاست Tapering (سیاست کاهش سرعت خرید داراییها) پایان یافته است. تنها سیاستی که امروز باقی مانده، استفاده از ابزار نرخ بهره برای کنترل تورم است. بنابراین پاسخ من مثبت است. تا به امروز افزایش نرخ بهره و بالارفتن نرخ دلار که با شاخص دلار آمریکا اندازهگیری میشود، همگی بیانگر آن است که بر اقتصادهای دیگر جهان اثر گذاشته و ارز بسیاری از کشورهای جهان را ضعیف کرده است. همچنین بدهی قابل ملاحظهای را هم برای کشورهای درحال توسعه برجای گذاشته است. فشار زیادی بر روی قیمت کالاها آمده و قیمت طلا هم به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. اما باید توجه داشت که افزایش نرخ بهره کشش خود را دارد. اینگونه نیست که اگر 75صدم درصد نرخ بهره بالا برود، نرخ دلار آمریکا حدود 300 تا 400 pip گرانتر خواهد شد. یعنی در یک مرحله ممکن است این اتفاق بیفتد اما این افزایش اگر ادامه داشته باشد تغییر قابل توجهی در شاخص دلار آمریکا نخواهد داشت. به عبارت دیگر، اگر تحولات بازار را پس از اجلاس FOMC در فدرالرزرو بررسی کنیم، متوجه میشویم آن کششپذیری افزایش نرخ بهره، در تصمیم قبلی فدرالرزرو دیگر اتفاق نیفتاد، بلکه باعث شد که نرخ دلار آمریکا از روز چهارشنبه به جای افزایش ریزش داشت. این مساله نشان میدهد که گران شدن دلار و آثاری که روی اقتصاد، کالاها و بدهی کشورهای در حال توسعه میگذارد، منجر به برگشت و اصلاح خواهد شد. این موضوع میتواند دلار آمریکا را تعدیل کند. من فکر میکنم دلار آمریکا به میزان قابل توجهی قدرت خود را از دست داده و پیام بازار هم در دو روز گذشته این بوده است. البته معنی این شرایط این است که دلار آمریکا از الان به بعد وارد روند کاهشی خواهد شد. میتوان گفت که دلار آمریکا کماکان قدرت خود را حفظ میکند، اما مومنتوم افزایشی خود را از دست خواهد داد، بنابراین آن کشش اثرات پروانهای که شما مطرح کردهاید، از بین رفته است. به این ترتیب افزایشهای دیگر نرخ بهره، اثری بر بازارها نخواهد گذشت. اگر رفتار بازار را در چهارشنبه و پنچشنبه هفته گذشته بررسی کنید، متوجه میشوید علیرغم آنکه فدرالرزرو نرخ بهره را 75 درصد افزایش داد، اما بازار سهام در حال جان گرفتن است و رشد قابل توجهی هم داشته است.
اتفاق دیگری که در این میان افتاد، ریزش شاخص یورو در مقابله با دلار و قوی شدن دلار در بازار بود. موضوعی که از سال 2000 که یورو به عنوان پول واحد اتحادیه اروپا شناخته شده، بیسابقه است. تاثیر این اتفاق برای اقتصاد اروپا چه خواهد بود؟
این بحثی که مطرح میکنید، درست است. اتفاقی که برای یورو افتاده از سال 2000 بیسابقه یا شاید کمسابقه است. البته پیشتر هم یورو به اعداد پایینتر رسید اما این بار اثر مهلکتری بر بازار اروپا گذاشته است. این پدیده از دل تحولات اقتصادی اروپا شکل نگرفت، بلکه یکباره اتفاق افتاده و ناشی از اتفاقات اقتصاد آمریکا و اروپا نیست، بلکه ناشی از متغیرهای برونزاست. در نتیجه میتواند ادامه داشته باشد یا یکباره شرایط تمام شود. در هر حال اطلاعات موجود نشان میدهد که برای صادرکنندگان اروپایی این سقوط ارزش یورو، شرایط خوبی را ایجاد کرده و صادرات کالاهای اروپایی به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. مشکلی که وجود دارد این است که همزمان با ارزان شدن یورو در بازارهای جهانی، قیمتها در منطقه اروپا بالاست. این دو با هم تناقض دارد. یعنی قاعدتا وقتی یورو کاهش پیدا میکند، در اثر رکود اقتصادی، ضعیف شدن اقتصاد یا ریزش قیمتها، این اتفاق میافتد، اما وقتی میبینید قیمت یورو کاهش یافته، اما از طرفی نرخ بهره در اروپا بالا میرود، قیمتها هم افزایش مییابد. چون متغیر برونزا وارد شده است. گذشته از مساله صادرات، تهدیدهای بسیار جدی برای منطقه اروپا وجود دارد. یک تهدید بسیار جدی این است که اقتصاد منطقه یورو به احتمال زیاد با آسیب بیشتری وارد مرحله تورم رکودی میشود. چون اقتصاد این منطقه به شدت درباره انرژی، غذا و مساله روسیه و اوکراین حساس است. از طرف دیگر به دلیل اینکه پولهای خارجی در مقابل یورو گران شدهاند، واردات برای منطقه یورو گرانتر تمام خواهد شد. واردات بیشتر، باعث انتقال افزایش قیمتهای جهانی به داخل منطقه یورو خواهد شد؛ مسالهای که میتواند به شرکتها و به بورس اروپا آسیب وارد کند. طبعا در پی این شرایط، اقتصاد کشورهای مطرح اروپایی با رکود نسبی مواجه خواهند شد که توام با افزایش نرخ بیکاری در این کشورهاست. البته تمام این بحثها را زمانی مطرح میکنیم که جنگ ادامهدار باشد. اگر جنگ به نقطهای برسد که یورو قدرت بیشتری پیدا کند، آن زمان داستان عوض میشود، چون دیگر اثر آن متغیر برونزا از بین رفته است. اگر این متغیر برونزا را کنار بگذارید، اقتصاد اروپا هم همانند اقتصاد آمریکا و کانادا درگیریاش با افزایش تورم و نرخ بهره ادامه خواهد داشت.
در شرایطی که اروپا، آمریکا و حتی اقیانوسیه از بحران انرژی در دنیا، تاثیرهای منفی گرفته و دچار تورم شدهاند در چین شرایط چندان نگرانکننده نیست. به جز قرنطینههای کرونا، چین اقدامی برای نرخ بهره انجام نداده و حتی ژاپن هم تلاشی در این رابطه انجام نداده است. پیامد این اتفاق برای اقتصاد چین چگونه خواهد بود؟
پاسخ این سوال بحث بسیار مفصلی را میطلبد و نمیشود مختصر توضیح داد؛ اما به طور خلاصه میتوان گفت که در هر حال برای این اقتصادها هم اتفاقهایی در حوزه نظامی و اقتصادی در حال وقوع است. در مجموع شرایط امروز اروپا و آمریکا به نفع آسیا تمام شده است. به نظرم بالانس اقتصاد جهانی به سمت آسیا سنگینتر خواهد شد. البته از قبل هم این شرایط بود، اما امروز اقتصاد آسیا سهم بیشتری از رشد اقتصاد جهان دارد و با تحولات اخیر، این سهم بیشتر هم خواهد شد. به نظر میرسد موتور اقتصاد جهانی از سمت غرب به شرق تغییر جهت خواهد داد. اینکه اقتصاد آمریکا تورم قابل ملاحظهای را تجربه میکند ولی چین چنین تجربهای را ندارد، عمدتا به دلیل این است که به طور مشخص چین و ژاپن یا حتی تایوان و کرهجنوبی مدیریت بهتری درباره پدیده کرونا داشتند. آنها پول قابل ملاحظهای را به اقتصاد تزریق نکردند و در نتیجه فشار تورم ناشی از این ناحیه را همانند آمریکای شمالی و اروپا نداشتند. این یکی از اتفاقاتی است که کاملا مشخص است شرایط کرونا به نفع چین تمام میشود. از سویی بخشی از زنجیره تامین اقتصاد جهانی در آسیا است. بنابراین اگر در این زنجیره تامین، اختلالی ایجاد شود، اولین تاثیر آن در نظام اقتصاد جهانی نمایان خواهد شد و سپس در سایر اقتصادها اختلال ایجاد میکند. چون این کشورها تامینکننده اصلی مواد اولیه و قطعات هستند، طبیعی است اول مساله خودشان را حل میکنند و بعد مازاد عرضه خود را به بازارهای جهانی ارسال میکنند. به خصوص چین که تردیدی ندارد از این سیاست تبعیت کند. امروز ما با کشوری روبهرو هستیم که آسیبهای کمتری در شرایط فعلی دیده و به همین دلیل هم تورم کمتری را تجربه میکند. البته این بحث جنبههای مختلف دیگری هم دارد که در فرصت دیگری میتوان به آن پرداخت.