| کد مطلب: ۱۳۷۳۸
میراث کار آفرینان

میراث کار آفرینان

موقعیت کارآفرینان و کنشگران اقتصادی در ایران به واسطه اتفاقات سیاسی و اجتماعی که در آن رخ داده، همیشه در معرض خطر و حتی سوءبرداشت بوده و در کنار آن سوءاستفاده‌های رانتی و مدیریت‌های غلط و ناکارآمد نیز باعث شده نگاه منطقی و بودن پیش‌داوری به کارخانه‌داران، فعالان بزرگ اقتصادی و کارآفرینان (که به نظر می‌رسد برای گریز از واژه «سرمایه‌دار» از این واژه درباره آنان استفاده می‌شود) نشود و از آنان به‌عنوان مستعمران همیشگی کارگران نام برده شود که واقعاً اینگونه نیست. صنعت چرم در همدان، شکلات‌سازی در تبریز و تولید فرش ماشینی در کاشان، نمونه‌هایی از فعالیت کارآفرینان و بخش خصوصی در کشور هستند که صادارت آنان بخش زیادی از ارز داخلی را تامین می‌کند و البته آمار بیکاری و معضلات اجتماعی مربوط به آن را حداقل در شهرهای اطراف این کارخانه‌ها، به شدت کاهش داده است.

اما به نظر می‌رسد کمتر مطالعه و توجهی به این افراد شده و به جز نسل‌های پدری ما که نام علی خسروشاهی، بنیان‌گذار گروه صنعتی مینو، خلیل ارجمند، صاحب کارخانه ارج و برادران خیامی، بنیانگذاران تولید خودروی پیکان را به یاد دارند، نسل جدید یا نامی از بزرگان کارآفرین گذشته و حال خود به یاد نمی‌آورد و یا به یاد گروه صنعتی هفت‌تپه و واگذاری عجیب و غریب آن و اعتراضات کارگری در آنجا می‌افتد.

به‌هرحال باید این را قبول کنیم که کشور به الگوهای موفق اقتصادی نیاز دارد تا بتواند از تجربه و اندیشه آنان استفاده کند و همین باعث شد

تا در گوشه‌ای از تهران «موزه ملی کارآفرینان بزرگ ایرانی» افتتاح شود تا حداقل نامی از قهرمانان تولید و کارآفرینان باقی بماند.

این موزه روز یکشنبه در باغ موزه قصر افتتاح شد و در اولین روز آن از یازده کارآفرین کشور تقدیر به عمل آمد. داوود عابدی‌آملی، پدر صنعت شوینده ایران، احمد فتح‌اللهی، بنیانگذار گروه اقتصادی ایرانیان و شرکت سبزی ایران، محمد مهدی‌کامکارآملی، مدیر شرکت آرایشی و بهداشتی عطرآگین، پرویز کلباسی، مدیر شرکت الکترونیک سیماران، پیمان کیانیان، مدیر هلدینگ نفیس، علی‌اصغر کیهانی، پدر صنعت بتن ایران، علی نقیب، مدیر شرکت بهداشتی دکتر عبیدی، مهرداد یوسفی‌میانجی، بنیانگذار شرکت سوپر پایپ اینترنشنال، سلطان حسین فتاحی، مدیر صنایع امرسان، هرمز پاکدامن‌لاهیجی، بنیانگذار گروه صنایع غذایی نادری و محمدرضا گنجی از بنیانگذاران گروه صنعتی رازی، کارآفرینانی بودند که در فاز اول تجلیل از یکصد کارآفرین برتر ایران در مراسمی از سردیس آنها رونمایی و از آنان تجلیل شد.

فعالیت و نقش کارآفرینان بخش خصوصی قطعاً در ایجاد ظرفیت‌های فنی، تربیت نیروی انسانی ماهر، همچنین تاسیس بنگاه‌های صنعتی، شبکه‌های توزیع و حتی انباشت ثروت، نقش مهمی در رونق اقتصادی کشور دارد که معمولاً این فعالیت‌ها در زیر سایه اقدامات و یا دخالت‌های دولت‌های مختلف به زیر سایه رفته، دیده نشده و حتی از پژوهشگران کمی به سراغ آنان رفته‌اند؛ یکی از آنان رضا یادگاری است که در زمینه «کارآفرینی» پژوهش کرده و بعد از دو دهه توانسته موزه کارآفرینان را تاسیس کند. او درباره جایگاه کارآفرین در کشور به «هم‌میهن» گفت: «البته این واژه به اشتباه در ایران ترجمه شده و ربطی به ایجاد شغل ندارد و اصل کلمه فرانسوی است؛ به معنای دلال و واسطه‌گر است که چون این دو کلمه در ایران معنای مثبتی ندارد به صورت «کارآفرین» ترجمه شد، درحالی‌که رشته واسطه‌گری و دلالی یکی از فصول مهم قانون تجارت است. در هر صورت وزارت کار بر مبنای ترجمه انگلیسی، کلمه کارآفرین را برای افرادی که کسب و کار دارند، به کار گرفت و همین در میان مردم جا افتاد.»

او ادامه داد: «کارآفرینی در حقیقت و براساس تعریف قدیمی آن، هنر نوعی دیگر زندگی کردن است. مثلاً خانم سعیده قدس به‌عنوان مؤسس خیریه محک یک کارآفرین اجتماعی محسوب می‌شود که قطعاً این مؤسسه را برای منفعت مالی خود تاسیس نکرده و به دنبال خدمت به کودکان است و ممکن است در این میان حتی آسیب اقتصادی و جسمی هم ببیند، پس می‌توان گفت او کارآفرین است چون جور دیگری از زندگی را انتخاب کرده و از مسیر عادی زندگی خود خارج شده است. خیلی از کارآفرینان اقتصادی نیز جور دیگر زندگی کردن را انتخاب کرده‌اند.»

یادگاری افزود: «یادم است در دورانی که ما به دانشگاه می‌رفتیم زندگی «بیل گیتس» بسیار بر سر زبان‌ها بود و وقتی آن را با زندگی در ایران مقایسه می‌کردیم، با سبک زندگی و تجارت در ایران متفاوت بود. من وقتی به استادان اعتراض کردم که چرا از ایرانی‌ها فردی را معرفی نمی‌کنید می‌گفتند که ما کسی را نداریم. همین مسئله این سوال را برای من مطرح کرد که پس این همه محصول ایرانی که در بازار وجود دارد، چگونه و توسط چه افرادی تولید می‌شود؟»

این پژوهشگر ادامه داد: «من به‌دنبال این کارخانه‌داران و سرمایه‌داران گشتم و به این نتیجه رسیدم که بسیاری از آنان، بعد از پیروزی انقلاب می‌ترسند که خود را نشان دهند و فکر می‌کنند که اگر بگویند حضور دارند اموال آنها مصادره خواهد شد. من با بسیاری از آنان مصاحبه کردم و به این نتیجه رسیدم نه‌تنها خیلی از کارخانه‌داران ما حضور دارند و فعالیت می‌کنند، بلکه بسیار افراد دیگر نیز به آنان اضافه شده‌اند و تنها کمتر از ۱۰ درصد آنان از ایران خارج شده‌اند.»

او گفت: «البته به نظر من خیلی از آنها مثل خسروشاهی‌ها نیز اشتباه کردند که رفتند. شما نگاه کنید آقای عالی‌زاد که بنیانگذار «اسمارتیز» بود حتی با وجود مصادره اموالش در کشور ماند، مبارزه کرد و با عنوان «شوکوپارس» و «سن‌ایچ» به کار خود ادامه داد و به روال عادی زندگی برگشتند و کارخانه را سرپا نگه داشتند.»

 

دولت می‌خواهد کارآفرین را تولید کند!

اما باید این نکته را در نظر داشته باشیم که اوضاع به این راحتی نبوده است و بسیاری از کارخانه‌ها نیز بودند که به واسطه دولتی شدن و یا اداره بد آنها، نه‌تنها متضرر شدند بلکه بسیاری از کارگران را خانه‌نشین کردند و این وجه کارآفرین را در کشور خراب کرده است. رضا یادگاری در این‌باره، عنوان کرد: «‌البته ‌نباید ریشه آن را تنها در دولت دید و برخی مردم ما نیز با حسادت به کارآفرینان نگاه می‌کنند. بسیاری از کارخانه‌ها هستند که هزاران کارگر در آنجا کار می‌کنند و صاحب شرکت با هزار قرص و دارو خود را زنده نگه داشته تا کارخانه نیز سرپا بماند و اینها خیلی دیده نمی‌شود. اما اشتباهی که دولت در این میان کرد، این بود که تلاش کرد کارآفرین را تولید کند. به نظر من حتی دانشگاه‌ها نیز اشتباه می‌کنند که می‌خواهند کارآفرین تربیت کنند چون تربیت‌شدنی نیست و باید در ذات فرد باشد و سپس برخی تجربه‌ها و دانش‌ها را به آن اضافه کرد. افرادی که

دانشگاه به‌عنوان کارآفرین تولید می‌کند، در نهایت می‌توانند استاد همان دانشگاه شوند و از آنها کارآفرین درنخواهد آمد. در آمریکا هم تنها یک درصد افراد امکان کارآفرین شدن را دارند و باید مشخصات فردی خاصی داشته باشند.»

دولت‌ها در این سال‌ها به بسیاری از افراد وام داده تا اشتغال ایجاد کنند اما خیلی از آنان ورشکسته شدند و بالاخره به این نتیجه رسیدند که با این کار نمی‌توان کارآفرینی و ایجاد اشتغال کرد چون هر فردی به درد تولید نمی‌خورد. نکته دیگری که در ذهن‌ها جا افتاده این است که کار کردن برای دیگری، امر نکوهیده‌ای است اما این پژوهشگر در این باره نظر دیگری دارد: «اصلاً این حرف درست نیست. برخی افراد توان اداره کردن بیش از دو نفر را ندارند و حتی خانواده خود را نمی‌توانند سامان دهند اما وام برای تاسیس کارگاه و کارخانه می‌گیرند. کارآفرین بودن یک مسئله ذاتی و درونی است و اشتباه دیگر دولت‌ها، وام‌هایی بود که برای این کار دادند که هم آن فرد را ورشکسته کرد و هم خیلی از کارگرها را به دردسر انداخت. کارآفرین در دنیا به این دلیل مقدس است که از عهده این مسئولیت‌ها برمی‌آید.»

او گفت: «دولت باید کارآفرین‌ها را شناسایی کند و راهی ایجاد کند که آنها زودتر کار خود را آغاز کنند و به کارآفرین بالفعل تبدیل شوند. این را باز تاکید می‌کنم که کارآفرین ساختنی نیست.»

یادگاری گفت: «البته اینکه گفته می‌شود دانشگاه خوب نیست هم کاملاً حرف غلطی است. مثلاً گفته می‌شود که استیوجابر یا بیل گیتس دانشگاه را رها کردند و بعد به این جایگاه رسیدند، درحالی‌که این حرف‌ها کاملاً دروغ است اتفاقاً آنها اصلاً دانشگاه را رها نکردند و در کالج‌ها کار خود را ادامه دادند. استیو جابز در خاطرات خود می‌گوید  من دیدم که استادم در دانشگاه مطلب بیشتری نمی‌تواند به من یاد بدهد برای همین به کلاس دیگر دانشگاه که خط و خوش‌نویسی می‌داد، رفتم چون پدربزرگم گفته بود که هر چه یاد بگیری در آینده در یک‌جا حتماً به دردت خواهد خورد. یا می‌گویند او از صفر و در گاراژ خانه خود شروع کرده؛ درصورتی‌که مادر بیل گیتس در یک کمپانی نرم‌افزاری کار می‌کرده و از طریق آن توانسته بود وام بگیرد. پس در حقیقت بیل‌گیتس نیز توسط یک کارآفرین و با رانت او به جایی رسیده است.»

او ادامه داد: «محیط کارآفرینی در ایران نیاز به سخت‌کوشی، تلاش و البته هوش و استعداد دارد و باید قبول کنیم که هر آدمی نمی‌تواند وارد این حیطه شود. بنده به یاد دارم تعدادی از افراد دانشگاه صنعتی شریف که بسیار بااستعداد و نابغه هستند با گروه صنعتی کاله کار می‌کردند. بعد از مدتی اعلام کردند که می‌خواهند برای خود کارخانه بزنند. رئیس شرکت کاله نیز به آنها گفت بروید و هیچ اشکالی هم ندارد، آنها رفتند و بعد از چند ماه برگشتند و گفتند ما نمی‌توانیم و از توان ما خارج است. آنها وقتی در محیط عملی کسب‌وکار وارد شدند، فهمیدند که صاحب چنین برندی در پشت پرده چه زحمتی می‌کشد و به اصصلاح پدرش درآمده است تا توانسته چنین کارخانه‌ای را سرپا نگه دارد. اتفاقاً این افراد به این نتیجه رسیدند که با هوش و توانایی‌ای که دارند، می‌توانند پول خوبی از صاحبان کارخانه‌ها بگیرند و برای آنان کار کنند. هم‌اکنون برخی شرکت‌های غذایی و تجهیزات پزشکی به برخی افراد خود بالای ۲۰۰ میلیون تومان حقوق می‌دهند چون آن آدم دانش و تخصص دارد و خوب نیز کار می‌کند. اشتباه بزرگ دولت این است که به افراد وام می‌دهد تا برای خود کار کنند اما باید قبول کنیم که تنها یک درصد افراد در ایران و جهان می‌توانند کارآفرین باشند.»

اگر به گفته این پژوهشگر کارآفرینی که می‌گوید برای کارآفرین شدن به ۸۰ درصد استعداد ذاتی نیاز است و ۲۰ درصد دانش، پس می‌توان نتیجه گرفت که بسیاری از کارخانه‌داران و کارآفرینان ما در کشور، افرادی با‌هوش بالایی هستند که توانسته‌اند از راه سختکوشی هزاران کارگر ایرانی را بر سرکار ببرند و اگر سرمایه‌ای دارند، عمری برای آن صرف کرده‌اند تا نانی بر سفره دیگران بگذارند.

 

 

پرویز کلباسی، کارآفرین:

نادر هستیم، عذاب می‌کشیم اما مانده‌ایم

 

پرویز کلباسی، صاحب شرکت صنایع الکترونیک سیماران، فرهنگی و استاد دانشگاه بوده اما به واسطه استعداد و هوش خود به سمت تولید و صنعت کشیده شده است. ابتدای دهه ۵۰ شمسی با مدرک فیزیک هسته‌ای از آمریکا به ایران برگشت و وقتی دولت وقت تصمیم گرفت نیروگاه اتمی برای کشور بسازد به همراه ۳۰ نفر دیگر به آنجا رفت و هرچند در ابتدا مخالف آن بود اما ماند و آن را ساختند. او بعد از انقلاب و انحلال موقت سازمان انرژی اتمی به تولید روی آورد و شرکت سیماران را راه انداخت و اکنون نزدیک به هزار نفر در آن مشغول به کار هستند. کلباسی در گفت‌وگو با «هم‌میهن» و همچنین در مراسم تجلیل از او که به همراه چند کارآفرین دیگر در مراسم افتتاحیه موزه کارآفرینان برگزار شد، از صاحبان کارخانه ارج و پیکان نام برد که چرا نام آنان را گرامی نمی‌دارند و یادی از خدمات آنان که در داخل و حتی در حوزه بین‌الملل پیشکسوت و پیشرو بودند، نمی‌شود. او در این گفت‌وگو از دولت‌ها گلایه کرد که از کارآفرینی حمایت نمی‌کنند و از شرکت‌های دانش‌بنیان تمجید کرد اما گفت که بسیاری از آنان از نام خود سوءاستفاده می‌کنند. او می‌گوید شرایط کار در کشور برای کارآفرینان دشوار است و با موانع زیادی مواجه هستند اما به کار خود ایمان دارند؛ همین است که آنان را نگه داشته تا چرخ اقتصاد کشور بچرخد و سفره کارگر بدون نان نماند.

 

‌این را قبول دارید که رانت‌خواران و یا افراد بدون صلاحیت، وجهه کارآفرینی و کارخانه‌داری در ایران را نزد مردم تخریب کرده‌اند؟

من فکر نمی‌کنم این اتفاقات نظر مردم را نسبت به کارآفرین‌ها تغییر داده باشد. اتفاقی که برای کارگران و مردم ناخوشایند بوده و هست، این است که برخی کارفرماها، کارگران را اجیر می‌کردند و می‌کنند. یکی از اصول مهمی که کارآفرین واقعی که به دنبال تحول است را موفق می‌کند، این است که با کارگر ارتباط صحیح برقرار کند. چندین تن از کارگران و پرسنل من به صورت شخصی و با اشتیاق در مراسمی که برای تجلیل از من و چند کارآفرین دیگر برگزار شد، شرکت کردند و این نشان می‌دهد من و کارفرمایان دیگر مشکلی با کارگران نداریم و فضا به صورتی است که من حتی به آنها اختیار کامل داده‌ام تا در فعالیت‌های کارخانه تصمیم بگیرند. اگر به دفتر من بیایید خواهید دید که دفتر من همیشه خلوت است، با اینکه حدود هزار پرسنل دارم اما نه منشی دارم و نه رئیس دفتر، چون کار را خودشان انجام می‌دهند. من تنها ناظر هستم، درحالی‌که بسیاری از کارخانه‌های دولتی و شبه‌دولتی هستند که انواع و اقسام رده‌بندی‌های مدیریتی را دارند. اما اتفاق تأسف‌برانگیزی که در این سال‌ها رخ داده این است که دیگر نامی از کارآفرینان بزرگی چون خلیل ارجمند، صاحب کارخانه ارج و خیامی، بنیانگذار خودروی پیکان نمی‌آید و من تعجب می‌کنم که چرا هیچ‌گاه از این افراد تجلیل نشده و سردیس آنان ساخته نمی‌شود. اتفاق بد دیگر اینکه آموزش در کشور نابود شده و دیگر نمی‌توان به ظهور مدیران کارآفرین امید داشت و وقتی آموزش نابود شود، اقتصاد نابود شده است. دولت ۲۰ سال بر روی عمر یک جوان ۳۰ساله سرمایه‌گذاری می‌کند. حدود ۶۰ درصد مخارج تحصیلی او را از جیب ملت می‌دهد تا به بالاترین درجات علمی و دانشگاهی برسد اما او به دلیل شرایط کشور از ایران می‌رود و دولت به‌راحتی چنین سرمایه‌ای را از دست می‌دهد. شکل و فرم بنیان‌های اقتصادی نیز در کشور تغییر کرده است و دیگر افرادی مانند خلیل ارجمند نداریم و هر تولیدکننده‌ای که ادعا کند مانند او کار و لوازم خانگی تولید می‌کند، دروغ گفته است.  یا پیکان خیامی تبدیل به شرکت ایران‌خودرو شده که کاملاً ورشکسته است. دولت اعلام نمی‌کند ولی به آنجا  سوبسید می‌دهد تا بتوانند مزد ۲۰ هزار کارگرشان را بدهند؛ این روش را که نمی‌توان تولید و کارآفرینی محسوب کرد بلکه نابود کردن کار است. البته شرکت‌های دانش‌بنیان نیز ایجاد شده که اتفاق مثبتی است اما تنها ۲۰ درصد آن واقعاً کار جدید و نو انجام می‌دهند ولی ۸۰ درصد بقیه تنها از نام دانش‌بنیان بودن سوءاستفاده می‌کنند.

‌دولت باید چه کند؟

دولت باید از کارآفرینی واقعی پشتیبانی کند. این هم به این معنی نیست که کمک مالی یا سیاسی کند بلکه فقط کاری به تولیدکنندگان نداشته باشد و اجازه دهد خود آنها کارشان را انجام دهند. مشکل کارآفرین و تولیدکننده در مملکت ما موانعی است که دولت ایجاد می‌کند و خیلی هم شفاف نیستند و این عذابی است که ما می‌کشیم. شما اگر نگاه کنید خیلی از کارآفرینان ما بدون تشریفات و بسیار انسان‌های ساده و پرکاری هستند. مدیر شرکت کلوچه نادری بالای هشتاد سال سن دارد، چشمش نمی‌بیند اما هنوز کار و تولید انجام می‌دهد؛ واقعاً باید دست این کارآفرینان را بوسید و با برداشتن موانع این افراد را حفظ کرد.

‌شما خیامی و ارجمند را مثال زدید که دیدیم چه اتفاقاتی برای آنها و کارخانه‌هایشان افتاد. چه چیزی باعث شد تا شما از عاقبت آنها نترسید و به فعالیت خود ادامه دهید؟

من پیش از انقلاب، تحصیلکرده، تکنوکرات و استاد دانشگاه بودم که در سازمان انرژی اتمی فعالیت داشتم اما از دانشگاه اخراج شدم. هیچ‌گاه با سیاست کاری نداشتم و می‌دانستم محتوای ذهنی من خریدار دارد. من در کشور ماندم به این دلیل که فرهنگ من در اینجا است اما متاسفانه همه اینگونه نیستند. من ۸۳ سال دارم و نزدیک به ۴۰ سال است که فعالیت اقتصادی دارم اما با اینکه به راحتی می‌توانم در هرجای دنیا زندگی کنم ولی نمی‌خواهم اینجا را ترک کنم. من کنار دریای خزر خیلی بیشتر لذت می‌برم تا کنار دریای مدیترانه در جنوب فرانسه. من در دانشگاه‌های ایران و آمریکا تدریس کرده‌ام اما دانشجویانم در ایران را مانند بچه‌های خود می‌دانستم و به بقیه حسی نداشتم. اما باید قبول کنیم که شرایط برای تولیدکننده بسیار دلسردکننده شده است. من نمی‌گویم امثال ما که همچنان کار تولید می‌کنیم، خیلی خوب هستیم اما نادر هستیم و سطح تحمل بالایی داریم که همچنان مانده‌ایم. متاسفانه نزدیک ۸۰ درصد افراد هم‌ردیف من از کشور رفته‌اند.

‌این تفکر در نسل بعد از شما نیز وجود دارد که بمانند و تولید را ادامه دهند؟

نه. ببینید وقتی پیش از انقلاب من را از دانشگاه و سازمان انرژی اتمی پاکسازی کردند، نزدیک به سه سال هزینه زندگی را با زن و دو بچه به سختی تامین می‌کردم اما تحمل کردم و ماندم. تحمل جوانان امروز کم شده، چون با تکنولوژی روز همه دنیا را می‌بینند و به خود می‌گویند چرا باید چنین اوضاعی را تحمل کنیم؟ من در آن زمان حاضر شدم به اصفهان بروم و مدتی در خانه پدری زندگی کنم اما تلاش کردم و اکنون در شرایط مالی بسیار خوبی هستم و کارگران بسیاری در کنار من نان می‌خورند.

‌معمولاً شاهد اعتراضات کارگری در کشور بوده‌ایم که با برخی از آنها حتی برخورد شده است. شما به‌عنوان صاحب کارخانه با آن چگونه برخورد کرده‌اید؟

نمی‌خواهم بگویم من استثنا هستم ولی تا به الان با چنین اتفاقی مواجه نشده‌ام، برای اینکه همیشه حق و حقوق کارگر برای من مهم بوده و آن را پرداخت کرده‌ام و در تمام این سال‌ها که مدیریت داشته‌ام حتی یک کارگر را نیز اخراج نکرده‌ام. البته مدیر تحصیلکرده، دانشگاهی و باسابقه بالا را اخراج کرده‌ام چون او می‌دانست که چه اشتباهی مرتکب شده است اما کارگر ساده اشتباهات خود را نمی‌داند و باید او را نگه داشت. من هیچ‌گاه مدیری را از بیرون مجموعه نیاوردم و اجازه دادم افراد از داخل پرسنل رشد کند و بالا بیایند. من به مجموعه خود آزادی عمل می‌دهم اما دولت این کار را با زیرمجموعه خود نمی‌کند. من شرکت خود را با ۱۲ پرسنل افتتاح کردم و اکنون هزار نفر در آن مشغول به کار هستند. خیلی از افرادی که وارد مجموعه ما شدند از آشنایان همان ۱۲ نفر بودند که توانستند افراد دیگر فامیل خود را وارد مجموعه کنند و من در این زمینه هیچ منعی نکردم. من نمی‌توانم ناراحتی کارگر خود را که مشکل تأمین مسکن دارد، نبینم و باید معقول و منطقی مشکلات‌شان را حل کنم.

‌اگر دولت فشار و دست‌اندازها را از کارآفرین‌هایی مانند شما بردارد، چقدر اقتصاد کشور تکان می‌خورد؟

من معتقدم اگر دولت فقط وظیفه خود را انجام دهد و مثلاً مدرسه و جاده بسازد و از بخش خصوصی کنار رود و اجازه دهد کارآفرین کار خود را انجام دهد، مملکت شکوفا می‌شود، اما اکنون دولت در ساده‌ترین و جزیی‌ترین مسائل ممکن دخالت می‌کند و این مانع کار است. دولت به‌جای اینکه دست ما را باز بگذارد همه چیز را به ما تکلیف می‌کند، من همیشه گفته‌ام موفقیت دولت در این است که به مردم اعتماد کند.

دیدگاه

ویژه اقتصاد
سرمقاله
آخرین اخبار