| کد مطلب: ۱۴۴۴

جوانان و روندهای پیش‌رو

گزارشی از پژوهش در سال ۱۳۸۹

گزارشی از پژوهش در سال ۱۳۸۹

مطلب پیش رو، نتیجه پژوهشی است که با همکاری دکتر محسن گودرزی ۱۲ سال پیش یعنی تابستان سال ۱۳۸۹ به سفارش کمیته‌ای که متولی چشم‌انداز و آینده‌نگری ایران بود، با مبلغ قرارداد پنج‌میلیون تومان انجام دادم. هدف این بود که تحلیلی آینده‌نگرانه از وضعیت جوانان تا حدود سال ۱۴۰۵ ارائه شود. اگر حوصله دارید کل مطلب را که شامل بخش پایانی تحقیق یعنی نتیجه‌گیری و پیشنهادهای راهبردی پژوهش است، بخوانید. اگر اصلا حوصله ندارید، فقط پاراگراف آخر را ببینید که در جمع‌بندی پایانی دو پیشنهاد کلی داده که در این ۱۲ سال در هر دو مورد معکوس عمل شده است. جالب است که از زمان انجام این پژوهش تاکنون فقط یک‌دهه را گذرانده‌ایم و این حد از شکاف با جوانان را شاهد هستیم؛ حالا اگر بخواهد دو دهه شود، به چه وضع فاجعه‌باری دچار خواهیم شد؟

جمع‌بندی و راهبردها

محوری‌ترین بحثی كه درباره آینده پدیده جوانان مطرح می‌شود، وجود شكاف یا گسست نسلی میان آنان و بزرگسالان و آینده این شكاف است. این آینده از دو جهت اهمیت دارد. نخست چگونگی وضعیت جوانان آینده است. به عبارت دیگر، 15 سال بعد، وضعیت افراد صفر تا 14 سال امروز كه در آن روز 15 تا 29 ساله محسوب می‌شوند، چگونه خواهد بود؟ دوم، افراد جوانان امروز در 15 سال دیگر كه دارای سن 30 تا 44 سال هستند، چه وضعیتی خواهند داشت.

روند تغییرات كمّی جوانان به صورت قطعی تقریباً معلوم است. از تعداد و سهم جوانان در ترکیب جمعیت کاسته شده است. سرعت این كاهش، در جوانان شهری كمتر است، زیرا افزایش جمعیت شهری كشور، بیش از افزایش جمعیت كل است. در مجموع می‌توان گفت بحران جمعیتی جوانان نقطه اوج خود را رد كرده است و در ادامه از شدت آن كاسته خواهد شد.

تعداد و سهم افراد دارای تحصیلات عالی به صورت فزاینده‌ای رو به افزایش است و این وضع كماكان ادامه خواهد یافت. با ادامه وضع موجود در آموزش متوسطه و عالی، به احتمال فراوان در دو دهه آینده،

حدود نیمی از جوانان بالاتر از سن دبیرستان، یا دانشجو یا فارغ‌التحصیل دانشگاه خواهند بود. در این میان، تفاوت دختران و پسران بیش از وضع فعلی می‌شود و افراد تحصیلكرده و آموزش‌دیده دختران به نحو چشمگیری از پسران پیشی خواهد گرفت.

شكاف عرضه و تقاضای جوانان در زمینه تحصیلات با عرضه آن از سوی جامعه بسیار كم شده و احتمالاً به كلی از میان خواهد رفت. اما شكاف مذكور ممكن است به صورت ناتوانی در تأمین هزینه‌های تحصیلات عالی و نیز پایین آمدن بیشتر كیفیت آموزش عالی خود را نشان دهد كه قاعدتاً با وضعیت اقتصادی فعلی و اولین ضربه‌ای كه به درآمدهای نفتی وارد و دولت با كسری بودجه مواجه شود، فشار آن بیش از هر جای دیگر بر نظام آموزشی وارد خواهد شد و بروز این مشكل در آینده نه‌چندان دور بسیار محتمل است.

وضعیت اشتغال جوانان به‌ویژه برای دختران، از هر موضوع دیگری خطیرتر است. اگرچه با كاهش تعداد جوانان طبعاً از تقاضای شغلی آنان نیز كاسته می‌شود، ولی ادامه روند فعلی برای برآورده كردن این نیازِ ضروری در حدود پذیرفتنی قرار ندارد. نكته كلیدی‌تر این است كه فشار بیكاری بر گروه‌های تحصیلكرده‌تر، بیشتر از جوانان دارای سطح تحصیلات پایین‌تر است. الگوی فعلی بیكاری علیه جوانان، زنان و ساكنان شهرهاست و در آینده ممكن است گریبان افراد باتحصیلات بالاتر را بیش از سایرین بگیرد. تعارض وضعیت روند حاكم بر تولید و عرضه آموزش عالی با بازار كار موجب تشدید این بحران خواهد بود.

ازدواج و تأمین نیاز جنسی نیز در كنار اشتغال معضل دیگر جوانان است، البته افزایش متوسط سن اولین ازدواج كه در آینده نیز بیشتر خواهد شد، به خودی خود مشكلی نیست، اما هنگامی كه راه و شیوه پذیرفته‌شده‌ای برای تأمین نیاز جنسی جوانان در جامعه وجود نداشته یا در دسترس نباشد، بالا رفتن سن ازدواج نیز مشكل‌ساز تلقی خواهد شد. روی‌آوری جوانان به تأمین این نیاز خارج از چارچوب‌های رسمی و پذیرفته‌شده حكومت، تخطی از چارچوب‌های رسمی را در تمامی زمینه‌ها افزایش خواهد داد. از این رو باید چاره‌ای برای این معضل اندیشیده شود. اگر برخی از شیوه‌های معمول و شناخته‌شده تأمین این نیاز رسمیت یابد، می‌توان انتظار داشت كه این نیاز تا حد زیادی تأمین خواهد شد.

ارزش‌ها و رفتارهای جوانان در مقوله ازدواج به‌گونه‌ای در حال تحول است كه منجر به افزایش طلاق و آسیب‌های ناشی از این پدیده نزد جوانان خواهد شد. این انتظار كه بتوان طلاق را كاهش داد، غیرمعقول است. روندهای اجتماعی مشابه، حكایت از قطعی بودن افزایش نسبی این پدیده دارد. اما برای كاهش آثار منفی طلاق، لزوماً باید تغییراتی در قانون خانواده و حقوق زنان و كودكان ایجاد نمود. هم‌چنین درك اجتماعی از طلاق را تا حدی متفاوت از امروز كرد تا استنباط از آن به این حد منفی و مذموم نباشد.

هیچ عاملی به اندازه تضاد رسانه‌های رسمی و رسانه‌های غیررسمی چون اینترنت و ماهواره، شكاف میان جامعه و جوانان را تشدید نمی‌كند و برای ثبات و پایداری جامعه مسأله‌آفرین نخواهد بود. ادامه روند فعلی بدون تردید به افزایش فاصله اجتماعی هرچه بیشتر میان استفاده‌كنندگان از رسانه‌های جدید مثل اینترنت و ماهواره با بهره‌مندان از رسانه‌های رسمی مثل رادیو و تلویزیون و تا حدی مطبوعات منجر خواهد شد. یك سناریوی مطلوب كاهش شكاف و تضاد میان این دو گروه از رسانه‌هاست. برای این كار می‌توان نظارت بر رسانه‌های رسمی را كاهش داد تا اینترنت و ماهواره، به مجاری ارتباطی انحصاری جوانان تبدیل نشوند.

ارتكاب جرم و بروز آسیب‌های اجتماعی در كشور با ادامه وضع فعلی، افزایش خواهد یافت. سهم این اتفاق برای جوانان بیشتر و آثار تخریبی آن در ادامه رفتارهای جوانان در میان‌سالی و بزرگ‌سالی نیز چشمگیرتر خواهد بود. ریشه این پدیده در نارسایی وضعیت اقتصادی جوانان و نیز كاهش كنترل‌های اجتماعی و اجتماعی شدن ضعیف از طریق آموزش و پرورش یا خانواده است. بنابراین سناریوی مطلوب برای بهبود این پدیده، لزوماً دووجهی است. از یك‌سو باید در وضعیت اشتغال و بیكاری جوانان بهبودی رخ دهد و از سوی دیگر به‌جای كنترل‌های زورمدارانه، از ابزارهای كنترل اجتماعی چون خانواده و رسانه و همنوایی بیشتر با جامعه، جوانان را از ارتكاب جرم دور کرد. در زمینه رفتارهای اجتماعی باید پذیرفت كه جوانان

شهری به دلایل مختلف در حال تجربه سبك جدیدی از زندگی هستند؛ سبكی كه از گذران اوقات فراغت، تا موسیقی و نوع پوشاك و اهمیت به بدن و خیلی موارد دیگر حتی نوع گردشگری را نیز شامل می‌شود و در این میان سبك پوشش لباس اهمیت بسیاری دارد و در این مورد جوانان با ایده‌های بزرگ‌سالان همنوایی كمتری را از خود نشان می‌دهند. سبكی كه در آن سرگرمی و مصرف و لذت اهمیت دارند. برحسب تجربه قبلی دیر یا زود این سبك زندگی به سایر جوانان نیز سرایت خواهد كرد.

نگاه منفی‌تر جوانان به وضعیت سیاست و دینداری در ایران، در كنار میل بالاتر آنان به مشاركت و بدبینی بیشتر آنان نسبت به وضع موجود و آینده كشور، جملگی حكایت از وجود شكافی ملموس در زمینه این ارزش‌ها، نگرش‌ها و رفتارها میان آنان و افراد میان‌سال و بزرگ‌سال دارد و به احتمال فراوان این شكاف بر اثر رویدادهای یك سال گذشته (اتفاقات ۱۳۸۸) عمیق‌تر هم شده باشد. البته این شكاف در سال‌های گذشته نیز به مرور زیادتر شده بود. اگرچه بخشی از این شكاف محصول موقعیت سنی جوانان است و چندان نگران‌كننده نیست، اما بخش‌هایی نیز ناشی از بالاتر بودن جایگاه كیفی (تحصیلی) و نیز تمایز در رسانه‌های مورد استفاده آنان با دیگران است. احتمال زیادی وجود دارد كه آنان با عبور از وضعیت سنی موجود نیز چنین نگرش‌هایی را حفظ كنند. بنابراین، برای تحقق وضعیت مطلوب، كاستن از شكاف‌های سیاسی و بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی ضروری است.

یكی از مهم‌ترین اتفاقاتی كه در عرصه ارزش‌ها و نگرش‌های جوانان در حال رخ دادن است، گرایش آنان به ارزش‌های قومی، زبانی و دینی است كه ساختار رسمی، آن را مخل امنیت و یكپارچگی خود تلقی می‌كند. اگر چنین تلقی‌ای وجود نمی‌داشت، این گرایش چندان مساله‌آفرین نبود، اما به واسطه این تلقی رسمی، بخشی از پویش مخالفت با ساختار رسمی نیز در ذیل چنین گرایش قوم‌گرایانه‌ای خود را باز یافته است. این گرایش از این حیث می‌تواند مسأله‌ساز باشد كه جوانان علاقه‌مند به آن در میان‌سالی و بزرگ‌سالی نیز همین مسیر را طی خواهند كرد، زیرا چنین گرایشی بیش از آنكه ناشی از اقتضائات سنی آنان باشد، زمینه هویت‌یابی جوانان مذكور می‌شود كه با گذشت زمان آن را از دست نمی‌دهند.

به‌طورخلاصه می‌توان گفت كه اگرچه با ادامه وضع موجود از اهمیت كلی جوانان به‌طرز بسیار چشمگیری كاسته می‌شود و برخی مشكلات كنونی یا گذشته آنان مثل تحصیلات بهبود پیدا می‌كند، اما در زمینه شاخص‌های دیگر چون بیكاری، نیازهای جنسی، ارتكاب جرایم و بهره‌مندی از نوع رسانه‌ها، ارزش‌ها و نگرش‌های متفاوت با نظام رسمی، شكاف موجود افزایش خواهد یافت و سناریوی مطلوب و ضمناً قابل اجرا باید دو محور اصلی را هدف خود قرار دهد، در درجه اول وضعیت اقتصادی باید بهبود پیدا كند. این كار با اجرای سند چشم‌انداز و رشد سالانه حدود هشت درصد در یك دوره زمانی 10ساله، قطعاً محقق خواهد شد. اما این سناریو شرط دیگری هم دارد و آن كاهش كنترل‌های مرسوم بر رسانه‌ها و مشاركت سیاسی و رفتارهای اجتماعی است تا شكاف‌های اجتماعی موجود با جوانان تخفیف یابد و صرفاً تبدیل به شكاف ناشی از تفاوت سنی جوانان با میان‌سالان و بزرگ‌سالان شود.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی