دنیای تلخ خبر
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
این روزها طعم دنیای خبر تلخ است، گویی هیچ خبر خوشحالکنندهای وجود ندارد. شرایط اقتصادی و سیاسی کشور چندسالی است که درگیر تحریمها شده و اگر بگوییم بیش از یک دهه است که این شرایط در نوسان است، بیراه نگفتهایم. در کنار کوچک شدن سفرههای مردم و شرمندگی پدران و مادران، شاهد از بین رفتن طبقه متوسط هستیم. مشکلات اقتصادی مردم در کنار بههمریختگی سیاسی در سایه برخی تصمیمات استصوابی اگرچه آستانه تحمل مردم را پایین آورده، اما همچنان گاه بارقههای امیدی در دلها روشن بود. گهگاهی خبرهای خوشایند شنیده میشد یا حتی طنزنویسان برای تمامی مشکلات اقتصادی و سیاسی دستبهقلم میشدند تا باوجود همه مشکلات، لبخند کوچکی بر لبان مردم بنشانند. اما این روزها اوضاع بهگونهای دیگر است. دلخوشیهای روزمره و کوتاهمان نیز چندصباحی است رخت سفر بستهاند و رفتهاند. هر سو را بنگریم، بهانهای برای شادی نمیبینیم. گویی زمان برایمان 25 شهریورماه متوقف شد و از آن روز تاکنون دنیا رنگش را باخته است.
این روزها جهان خبرمان پرشده از صداهای اعتراضآمیز مردم، دانشجویان و دانشآموزان، بازداشت خبرنگاران و روزنامهنگاران، فعالان سیاسی و مدنی و اجتماعی، وکلا و پزشکان و... این روزها حتی حضور کشورمان در جامجهانی فوتبال هم موضوع خوشایندی نیست، حواشی آن بهقدری زیاد شده است که بیش از لبخند، اخم بر صورتمان بهجای میگذارد. این روزها حتی پیروزی در میادین ورزشی نیز بدون شادی برگزار میشود. راستی چه بر سرمان آمد؟
تلخی خبرهای این ایام، به بیرون از مرزها هم رسیده است؛ بهگونهایکه شاهد همدردی چهرههای ورزشی و هنری و مردم عادی دنیا شدهایم. ایران در صدر اخبار قرار گرفته است و دایههای مهربانتر از مادر برایمان بیشمار شدهاند تا به گمانشان ما دلگرم شویم. هر روز اخبار متعددی مبنی بر حمایت از مردم ایران شنیده میشود و حتی این روزها در راستای حمایت از مردم، دولتهای غربی تصمیمات سریع و خشنی را در دستور کار خود قرار دادهاند. باور این حمایتهای بیرونی زمانی سخت میشود که به یاد بیماران پروانهای میافتیم، اینکه در چند هفته اخیر ذخیره دارویی کشور بهاندازهای کم شده که سادهترین داروها برای اطفال، نایاب شده است. زمانی تحمل شرایط سختتر میشود که به بهانه داشتن اورانیوم، ایران باید متحمل شدیدترین تحریم شود.
اما همه میدانیم دلگرمی باید از درون باشد. کافی است اعتراضات مردم بهرسمیت شناخته شود تا صدای معترضان شنیده شود. کافی است بگذارند دانشجو و دانشآموزان، خبرنگار، روزنامهنگار، فعالان سیاسی و مدنی، وکلا و مردم حرفهایشان را بگویند و مسئولان نیز آنها را بشنوند. کافی است مسئولان عینکهایشان را تغییر دهند و انتقادپذیرشوند و مهمتر از آن کافی است هر فردی در هر جایگاه کوچک و بزرگی که هست، مردم معترض را تهدید نکند. برای این روزها، آزادی اقشار معترضی که در دو ماه اخیر بازدشت شدهاند، میتواند خبری خوب باشد. برای ما نوشتن گزارش دیدار مادر با فرزندش در بیمارستان با همه تلخیهایش، کمی شیرینی داشت. برای ما نوشتن از دیدار نماینده رهبری با مولانا عبدالحمید و نگرانی برای مردم سیستان و بلوچستان، دلگرمکننده بود. برای ما آزاد شدن همکارانمان بهخصوص الهه محمدی و بازگشت او به تحریریه خبر بسیار مسرتبخشی خواهد بود. چقدر خوشیهایمان کوچک شدهاند!
امروز صدمین شماره روزنامه «هممیهن» منتشر شد. ازهمان روزهای نخست آرزویی جز تداوم کارمان در این روزنامه نداشتهایم و حال، این آرزو محقق شده است. امیدواریم صدای مصاحبه و نوشتن بر کیبورد در تحریریه آن همچنان شنیده شود. اما شرمنده بسیاری از خوانندههایمان هستیم زیرا مدتهاست که خبرهای امیدوارکننده را بازنشر نکردهایم. انتشار حادثه تروریستی شیراز و فاجعه سیستانوبلوچستان و از دست رفتن جانهای عزیز غمانگیز بود. حتی برایمان سخت است که باید از برخی اخبار بگذریم و ننویسیم. ما دلمان میخواهد تیتر یکمان احیای برجام، رونق اقتصادی و تولید، کاهش نرخ دلار، گفتمان بدنه حاکمیت با جامعه و... باشد. دوست داریم خبرهای امیدوارکنندهتری را منتشر کنیم و گزارشهایی از رفاه و توسعه بنویسیم. دلمان میخواهد قلممان سبز بماند و از ایرانِ آباد بنویسیم.