| کد مطلب: ۹۳۷۶

این جنایت تنها دوقربانی نداشت

امروز صبح با خبر دردناک و بهت‌آور قتل داریوش مهرجویی کارگردان پرآوازه کشورمان و همسرشان وحیده محمدی‌فر آغاز شد؛ قتلی که روایت‌های دهشتناک و رعب‌انگیزی از آن مخا

امروز صبح با خبر دردناک و بهت‌آور قتل داریوش مهرجویی کارگردان پرآوازه کشورمان و همسرشان وحیده محمدی‌فر آغاز شد؛ قتلی که روایت‌های دهشتناک و رعب‌انگیزی از آن مخابره شده است. از سلاخی شدن تا بریده شدن سرشان توسط فرد یا افراد ناشناس تا اینکه جنایتکاران دقایق طولانی درمحل حادثه حضور داشتند و خدا می‌داند هرچند دقیقه‌ای که آنجا بودند چه لحظه‌های خوف‌انگیزی بر داریوش مهرجویی و همسرش گذشته است. دادستان فردیس استان البرز گزارش داده که علت قتل ضربات متعدد چاقو یا شی برنده بوده است.
خواندن خبرهای این جنایت پر است از درد و تشویش و نگرانی. ته دل انسان فرو می‌ریزد. سطر سطرش افسوس و اندوه و حسرت دارد. افسوس به خاطر اینکه چرا چنین اتفاقات خشونت‌بار و کم‌سابقه به شکل‌های گوناگون در کشور ما تکرار می‌شود و حس امنیت را از جامعه می‌گیرد. آیا دستگاه‌های مسئول نمی‌توانند راهکاری برای حفظ امنیت و حفظ جان شهروندانش درنظر بگیرد که داریوش مهرجویی و همسرش یکی از آنها بودند. نیرو و تمرکز دستگاه‌های مختلف انتظامی، قضایی و امنیتی کجا صرف می‌شود که هرازگاهی اتفاقی هولناک کام همه مردم ایران را تلخ می‌کند؟ امنیت استحقاق طبیعی همه شهروندان است. اصلاً نخستین شرط تداوم زندگی و همزیستی در جامعه به شمار می‌رود. همان‌قدر که به آب و غذا و مسکن نیاز داریم به امنیت هم نیازمندیم. امنیت و حس امنیت یکی از مهمترین نیازهای روانی جامعه است. تکرار این اتفاقات ناگوار، نوعی ترس و حس ناامنی به وجود می‌آورد.
درباره این حادثه گمانه‌زنی‌های بسیار زیادی منتشر شده است. حجم تحلیل‌ها، شایعات و گمانه‌زنی‌ها نیز بسیار بالاست. برخی می‌گویند اتباع خارجی عامل یا عاملان این حادثه بوده‌اند و برخی اظهارنظرهای دیگری کرده‌اند. نکته اینکه باید از هرگونه اظهارنظر عجولانه و غیرمستند پرهیز کرد. باید منتظر ماند تا ابعاد این پرونده غمبار روشن شود. پلیس و دستگاه قضایی تازه کارشان را آغاز کرده‌اند و هنوز به ۲۴ ساعت نرسیده که این حجم شایعه و گمانه‌زنی در جامعه منتشر شده است. البته که قابل درک است بخشی از این اظهارنظرها به فضای جامعه و بی‌اعتمادی به مسئولان و دولتمردان بر می‌گردد. همان حس ناامنی که در سال‌های اخیر به تدریج در جامعه تقویت شده است. اما فارغ از این مسئله، باید از پراکندن شایعات و اخبار بی‌پایه پرهیز شود که ثمره‌ای جز افزودن بر نگرانی‌های جامعه نخواهد داشت.
این جنایت درعین حال حساسیت افکار عمومی را به‌شدت بالا برده است. جامعه تشنه اطلاعات و حقیقت درباره این اتفاق ناگوار است. همزمان بازار شایعات نیز داغ شده است و حرف‌های مختلفی درباره مظنون یا مظنونان حادثه مطرح می‌شود. به همین دلیل لازم است پلیس و دستگاه قضایی باید به برخی از شایعات و اظهارنظرها که در فضای جامعه منتشر شده است به سرعت پاسخ داده و اطلاعات درست در اختیار رسانه‌ها قرار دهند. این اطلاعات می‌تواند فضای ملتهب جامعه را آرام نگه دارد و حداقل این حس را ایجاد کند که دستگاه‌های انتظامی و قضایی با حساسیت و دقت بیشتر این موضوع را پیگیری می‌کنند. درباره این حادثه پرسش‌ها، ابهامات و اظهارنظرهای مختلفی شکل گرفته که ضرورت پاسخگویی به آنها را دوچندان می‌کند. شاید لازم باشد یک سخنگو معرفی شود و در هماهنگی با دستگاه‌های انتظامی، قضایی و امنیتی در هر مرحله از تحقیقات، اطلاعاتی که روند رسیدگی به پرونده را مخدوش نمی‌کند، در اختیار رسانه‌ها قرار دهد. به‌عنوان نمونه به این پرسش‌ها پاسخ دهند: شهرک زیبادشت که داریوش مهرجویی و همسرشان در آن سکونت داشتند جزو محله‌هایی است که هر کسی نمی‌تواند به‌راحتی در آن رفت‌وآمد کند. به خصوص که گفته می‌شود برخی از مقامات نیز آنجا سکونت دارند. مظنونان چگونه وارد ویلای داریوش مهرجویی شده‌اند؟ آیا سرقت، تنها انگیزه جنایت بود یا انگیزه‌های دیگری وجود داشته است؟ داستان قبلی تهدید با چاقو که خانم وحیده محمدی مطرح کرده‌اند چه بود و پلیس چگونه به این شکایت رسیدگی کرد؟ آیا اقدامات پیشگیرانه‌ای صورت گرفت؟
این جنایت روح و روان جامعه را به هم ریخته است. فقط به واژه‌هایی که بسیاری از مردم، اهالی سینما، روزنامه‌نگاران و علاقه‌مندان فرهنگ و هنر در همین چند ساعت برای بیان درد و غم‌شان به کار گرفته‌اند، دقت کنید. واژه‌هایشان بی‌تاب است، دردناک است، تند است و ناخوش. مردم تا کی و کجا باید خبرهای ناخوش را تحمل کنند؟ آستانه تحمل جامعه تا کجاست؟ حوادث و خبرهایی که هر کدام‌شان تنش‌های روحی و روانی به بار می‌آورد و روی جسم و جان انسان سنگینی می‌کنند. مردم باید روی خوشی را هم ببینند. نمی‌شود که دائماً کابوس باشد و اضطراب و افسردگی. همین می‌شود که بسیاری از موضوعات جامعه، استعداد تبدیل شدن به عاملی برای تنش اجتماعی و تحریک
افکار عمومی را دارد. آستانه تحمل جامعه در وضعیت قرمز است. جامعه ناراضی، تحمل‌پذیری پایینی دارد. در چنین شرایطی از دولت انتظار می‌رود به وضعیت روحی مردم خودش توجه نشان بدهد و امنیت جامعه را بیش از پیش در نظر بگیرد. انعطاف داشته باشد و براساس خواست مردم عمل کند.
قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر از آن دست حوادثی است که تنها دو قربانی نداشت. درچنین حوادثی بسیاری از افراد جامعه نیز قربانی می‌شوند. چون این حوادث حس ناامنی فراوان درمیان مردم و جامعه تولید می‌کند. باعث رعب و وحشت می‌شود. بار روانی بالایی دارد. اعتماد اجتماعی را از بین می‌برد. این جنایت از آن دست اتفاقاتی است که فراموش نمی‌شود و استرس آن تا مدت‌ها باقی می‌ماند. در جامعه ما که حوادث تلخ، مصداق‌های فراوانی داشته و مسائل بزرگ و حل‌نشده‌ای هم ایجاد کرده است، چنین حوادثی می‌تواند به‌عنوان یک عامل آزادکننده نگرانی‌ها و مطرح شدن مسائل قبلی عمل کند. نیتجه اینکه هر استرس جدید بر مردم، می‌تواند فشارهای ناشی از این مسائل را دوباره زنده کند.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی