روزهای سخت روزنامهنگار بودن
روزنامهنگاری در روزها و ماههای گذشته را شاید بتوان متفاوتترین نوع روزنامهنگاری نسبت به همه سالهای گذشته دانست. در ۳۰سال گذشته قطعا هیچوقت نوشتن به دشواری
روزنامهنگاری در روزها و ماههای گذشته را شاید بتوان متفاوتترین نوع روزنامهنگاری نسبت به همه سالهای گذشته دانست. در 30سال گذشته قطعا هیچوقت نوشتن به دشواری چند ماه گذشته نبوده است. اتفاقاتی در کشور رخ داد که باعث نارضایتی بخشی از مردم شد. اوج التهابات و نارضایتیها نیز پس از مرگ تلخ مهسا امینی شکل گرفت و باعث شد انتظارات مردم از روزنامه و روزنامهنگاری برای پرداختن به مطالبات فراوانشان بیشتر شود. مردم به رسانههایی احتیاج داشتند که صدایشان باشد و بتوانند به آنها اعتماد کنند. رسانههایی که با مشی و منش بیطرفانه خودشان بتوانند رنگ و بوی جامعه را منعکس کنند. اما این اتفاق بهدرستی نیفتاد. چون بیشترین بازداشت، احضار و اخطار به روزنامهنگاران در چند ماه گذشته رخ داد. خبرنگارانی که میبایست چشم بینای مسئولان در آسیبها و مشکلات فراوان کشور باشند، در معرض مخاطرات بسیار زیاد قرار گرفتند. نتیجه اینکه پرداختن به سوژهها، تحلیل پدیدههای اخیر و واکاوی رویدادها نهتنها آسان نبود که پیچیدگیهای خاص خودش را پیدا کرد. نمیشد راست و مستقیم سراغ خود موضوع رفت. گاهی پیش آمده که یک موضوع انتقادی را میبایست در لفافه بیان کنیم. لازم بوده که لحن نرم و ملایم به موضوع بدهیم و عواقب حقوقی انتقاد را در نظر داشته باشیم. با وجود رعایت همه این موارد، روزنامهها با شکایتهای پشت سر هم مواجه شدهاند. شکایت پشت شکایت. بهطوریکه میتوان گفت ناقوس مرگ ارزشهای روزنامهنگاری بهصدا در آمده است.
وقتی دست روزنامهنگار برای پرداختن به مسائل مهم مردم باز نباشد، طبیعی است که مردم نیز اعتمادشان را از دست میدهند. در چنین شرایطی مردم به چه دلیل باید روزنامه بخرند؟ و اساسا چگونه میتوان چراغ مطبوعات را روشن نگه داشت؟ بهخصوص که رسانههایی خارج از مرزهای ایران فعالیت میکنند که هیچکدام محدودیتهای روزنامهنگاران داخل کشور را ندارند. طبیعی است که رسانههای داخل بهتدریج تاثیرگذاریشان را از دست میدهند و مرجعیت رسانههای داخلی بیش از پیش تضعیف میشود.
برخی از عکاسان، خبرنگاران و روزنامهنگاران به هر دلیلی نوشتن در شبکههای اجتماعی را در پیش گرفتند. چون حداقل میتوانستند با مسئولیت خودشان محتوایی که مورد نظرشان بود را تولید کنند. اما در چند ماه گذشته شاهد احضار و بازداشت بسیاری از روزنامهنگاران بودیم که در شبکههای اجتماعی فعال بودند. اگرچه خوشبختانه بیشتر روزنامهنگاران با تمهید دستگاه قضایی آزاد شدهاند اما همین اخطارها، احضارها و سوال و جواب کردنها، تاثیر خودش را روی جنس تولیدات اهالی رسانه میگذارد و نمیتواند در محافظهکاریشان در نوشتن بیتاثیر باشد.
آزادی مطبوعات بخش مهمی از آزادی بیان در کشور است. توسعه بدون آزادی بیان رخ نمیدهد. مطبوعات که آزاد نباشند، فساد رشد پیدا میکند. اگر روزنامهنگار نتواند در چارچوب قانون اساسی به شکل آزاد و بدون ترس و واهمه از خطر اخطار و شکایت و بازداشت بنویسد، قطعا شاهد بلااثر شدن مطبوعات و روزنامهنگاری خواهیم بود. در چنین شرایطی است که فضا برای عامل فساد و نابرابری باز میشود. اکنون نمیتوان فضای مطبوعات را فضایی باز توصیف کرد. اگرچه درها به طول کامل به روی مطبوعات بسته نشده است، اما نمیتوان آزادی مناسبی برای فعالیت مطبوعات متصور بود. البته که این مسئله هم به ضعف فعالیت نهادهای مدنی در کشور بر میگردد که اگر اینطور نبود قطعا مطبوعات نیز در شرایط بهتری میتوانستند کار کنند. اما هر چه بود و هر چه هست، روزنامه و روزنامهنگاری در این روزها، حال و هوای خوبی ندارد. از مشکلات دشوار معیشتی گرفته تا بگیر و ببندها و خط قرمزهایی فراوان. تعداد محدودی از رسانهها هم که سعی میکنند رویکرد انتقادی خودشان را حفظ کنند با فشار بیامان مواجه میشوند. این روزها صدای مردم بودن، بسیار دشوار شده و نوشتن برای مردم دشوارتر. روزنامهنگاری حال
و روز خوبی ندارد؛ شاید چیزی بین مرگ و زندگی.