در جستوجوی حضور در شهر
حیات زنده و پویای شهرها در گرو برنامهریزی پایدار شهری است که در آن منابع کمتری ازجمله انرژی مصرف میشود، آلودگی هوا پایین است

معصومه اشتیاقی
پژوهشگر شهر و محیطزیست
حیات زنده و پویای شهرها در گرو برنامهریزی پایدار شهری است که در آن منابع کمتری ازجمله انرژی مصرف میشود، آلودگی هوا پایین است و اقتصاد شهر، انسانمحور است. حقوق همه شهروندان در توسعه شهر(مانند چگونگی مدلهای برنامهریزی حملونقل شهری) دیده میشود و تخصیص فضاهای شهری مثلا به توسعه خیابان، بزرگراه یا پیادهرو با توجه به نیازها و سلایق همه گروههای اجتماعی ساکن در شهر در نظر گرفته میشود، چراکه حرکت در شهر با هدف تامین نیازهای اشتغال، آموزش، بهداشت، فراغت، تعاملات اجتماعی و ... باعث شده تا بهعنوان یکی از پایههای تعیینکننده کیفیت زندگی مورد توجه سیاستگذاران شهری قرار گیرد.
بخش مهمی از احساس تعلق به شهر با تحرک در شهر و داشتن فضاهای مناسب برای حرکت در شهر، گره خورده است. توسعه نظام حملونقل پایدار فرصتهای دسترسی برای رسیدن به نیازهای روزمره را بهطور عادلانه و آسان فراهم میکند و تامین سلامت زیست شهروندان را به همراه خواهد داشت. در مقابل؛ برنامهریزی ناکارآمد و ناقص حملونقل شهری موجب بازتولید بیعدالتی و نابرابریهای شهری، افزایش آلودگیها و ترافیک و از بین بردن زمان زندگی افراد شده و درنتیجه سرزندگی شهری را تحتتاثیر قرار میدهد. باید به این مهم توجه داشت که حملونقل توسط انسان و برای انسان ایجاد شده و توسعه یافته و ازاینرو، مهم است که در کنار توجه به جنبههای فنی و مهندسی، درنهایت رویکرد انسانمحوری تعیینکننده سیاستگذاری و برنامهریزی حملونقل شهری باشد. حمایت از پیادهروی و دوچرخهسواری در کنار حملونقل عمومی باید در رأس برنامهریزی شهری برای کاربری زمین شهری باشد.
مستندات درباره روند توسعه حملونقل شهر تهران با توجه به سند جامع توسعه شهر تهران، موید آن است که بهطور غالب، برنامهریزان و مدیران شهری تهران اغلب انرژیشان را صرف توسعه شبکههای معابر بزرگ، بزرگراهها و پلها کردند. تا جایی که نتوانستند به اهداف برنامه پنج ساله توسعه شهرداری تهران در توسعه حملونقل عمومی جامه عمل بپوشانند. توسعه مترو با موانع و به کندی پیش رفته است این در حالی بوده که توسعه حملونقل خصوصی جلوتر از برنامه پیشرفت داشته است. درصورتیکه باید به این مهم توجه میشد که در همه کلانشهرهای جهان، حملونقل عمومی و پاک توانسته پاسخگوی نیاز حملونقل شهروندان با کمترین هزینه باشد.
چهره تهران بهواسطه روند توسعه حملونقل امروز به شکلی شده که خودروها، بزرگراهها، معابر و پارکینگها به منزله فضاهای عمومی بر عرصههای شهری مسلط شده و روابط و تعاملات انسانی در حاشیه حیات نیمهزنده شهر قرار گیرد. برنامههای حداقلی دوره مدیریت قبلی شهر تهران برای توجه به بعد انسانمحور و پاک حملونقل با تغییر مدیریت به محاق رفت و حتی حداقلهای اندک برای حمایت و توجه به فرهنگ دوچرخهسواری در سفرهای کوتاه شهری بهواسطه عدم حمایت از دوچرخههای بیدود در دست فراموشی است. این در شرایطی است که نتایج و پیامدهای این اقدامات و پروژههای توسعه حملونقل در تعارض با سیاستهای کلی توسعه تهران بهعنوان شهری پایدار با مردمانی شاد و سرزنده است.
از منظر جامعهشناختی، تعلق یافتن به شهر با حرکت در شهر، حضور در آن، احساس آرامش و داشتن فضاهای مناسب برای انسان شهرنشین ممکن میشود و این موارد با این صورتبندی توسعه حملونقل شهر تهران در تضاد است. مفهوم اجتماعی خیابان طی این سالها از تهران رخ بر بست و به جای افراد پیاده، وسایط نقلیه در فضای عمومی تهران مسلط هستند. طراحی بزرگراهها و پلها در تهران؛ مکانهای وسیع و بدون شکل ایجاد کرده که نتیجه آن سطح وسیعی از فضاهای خالی، بیدفاع و ملالآور همراه با آسیبهای اجتماعی در شهر تهران بوده است.
همانطور که هانری لوفور، جامعهشناس شهری اشاره میکند، فضای زیستن و ادراکشده، نشان دهنده تجربه واقعی شخص در فضای زندگی روزمره است. فضای زندگی فقط مرحلهای منفعلانه نیست که زندگی اجتماعی در آن شکل بگیرد، بلکه یک عنصر تشکیلدهنده زندگی اجتماعی را نشان میدهد. خیابان بهعنوان یک مکان جغرافیایی که توسط برنامهریزان شهری طراحی شده است، توسط شهروندانی که در آن فضا و مکان دست به کنش اجتماعی میزنند، تبدیل به فضایی با معنایی از جنس تعلقخاطر برای آنها و هویت میشود که این مهم در افق دید کلان توسعه حملونقل تهران در کل متغیری حذفشده است.
طراحی شهر به شکلی پیش رفته که وابستگی و تقاضا به خودرویشخصی را بالا برده و در مقابل امکان استفاده از دوچرخه و پیادهروی را به حسرتی برای بخشی از شهروندان بهویژه جوانان و افراد دوستدار محیطزیست در تهران مبدل کرده است. به عبارتی، داشتن حق زندگی در شهر و حق حرکت در شهر مطابق با سلایق و سبک زندگی دلخواه برای بخشی از جامعه، دشواریهای بسیاری در کنار همه چالشهای زیستن در کلانشهر تهران ایجاد کرده است. «مرگ عابر پیاده»، با تغییر کاربری حملونقل خودرومحور اتفاقی است که در تهران رخ داده است و این شایسته و بایسته پایتخت ایران زمین نیست. امید که خردجمعی مدیریت شهری اداره را به سمت بازنگری در سیکل معیوب حملونقل شهر تهران متمرکز کند و چالشهای زیست پایدار کاهش یابد. فضاهای گفتوگو و مکث شهروند تهرانی در کوچه و پسکوچههای تاریخی شهر تبدیل به خاطرهای خوشایند و بخشی از هویت و معنایش شود.