| کد مطلب: ۲۳۵۸

خبرنگار و امید دنیای زیباتر

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

100 شماره از انتشار روزنامه هم‌میهن می‌گذرد، 100 شماره‌ای که در گذار از روزهای پرخبر، پرالتهاب و دلهره به همت تحریریه دوستانه این روزنامه بر صفحات کاغذ نقش بست و به روی دکه‌ها رفت. روزی که قرار شد صفحه سیاسی را شروع کنیم، من، میثم سعادت و فرهاد فخرآبادی بنابر فضای سکون و دل‌زدگی‌ای که در عرصه مطبوعات حاکم بود و هرازچندگاه پایان فعالیت دوستان‌مان در سایر رسانه‌ها و تعدیل نیرو یا بسته شدن رسانه‌ای به گوش‌مان می‌رسید؛ قرار را بر این گذاشتیم که هر شماره به نحوی کار کنیم که گویی آخرین روز فعالیت حرفه‌ای‌مان است. پس با این قرار که دوست داریم چه خاطره‌ای از ما برجای بماند؛ کار را آغاز کردیم و در همه این روزها از فراز و نشیب کار گذشتیم و به صدمین شماره رسیدیم. گاهی از نتیجه کار آنچنان که باید به دلیل محدودیت‌ها، ناتوانی‌ها، خودسانسوری و دگر سانسوری ناراضی بودیم و گاهی هم بر نوشته و صفحه‌مان که با کمک دوستان صفحه‌آرا به بهترین نحو به تصویر کشیده شد، بر خودمان بالیدیم. آنجا که فیدبک خبرها درباره « اعتراض دانشگاه» یا «برداشت‌ها گفت‌وگو میان جریان‌های سیاسی» به ما رسید یا گفت‌وگوی‌مان با بهزاد نبوی وایرال شد و انواع واکنش‌ها در فضای مجازی و عمومی را شاهد بودیم و درنهایت سعی کردیم جنبش«پرهیز از خشونت» را دنبال کنیم تا شاید از هزینه‌هایی که بر کشور تحمیل می‌شود؛ بکاهیم.

وقتی بچه بودم، خبرنگاری برای من خلاصه می‌شد در شخصیت‌های کارتونی مانند «تن تن» یا «اسپیرو» «فانتازیو» شخصیت‌هایی که خود را به آب و آتش می‌زدند تا واقعیت مشخص شود. بعدها که بزرگتر شدم شخصیت محبوبم نقش اول سریال «خبرنگار» بود که رسالت خود را افشای فساد شخصیت‌های مختلف سیاسی و اجتماعی کشورش تعریف کرده بود و در نهایت هم با انتشار اخبار گوناگون مسئولان را به چالش می‌کشاند و تلاش می‌کرد جامعه را به موقعیت مطلوب‌تری سوق دهد؛ همه این‌ها در ناخودآگاهم باقی ماند تا همین امروز که رسالت روزنامه‌نگاری در ذهنم تلاش برای اصلاح امور است؛ رسالتی که قطعا بسیاری از خبرنگاران دیگر هم به آن باور داشته و دارند و استارت کار روزنامه هم‌میهن و سیر شماره‌های آن، طی این صد روز می‌تواند مصداقی برای این خواست به شمار آید؛ اگرچه محدودیت‌های قلم چیزی نیست که بتوان در این دوران سختگیری‌ها از آن چشم پوشید. در روزهای آغازین کار ترس از فضای حاکم بر مطبوعات و بی‌دستاورد بودن آن، اگر نگویم غلبه بر نگاه ما داشته، اما سایه‌‌اش بر افکارمان بسیار محسوس بود و بیم ناامیدی و نیمه‌رهاشدن کار هم وجود داشت. این موضوع درباره حوزه سیاسی با توجه به سکون و رکود حاکم بر فضای سیاسی کشور، به‌ویژه در رابطه با تولید محتوا برای صفحه سختی کار را دوچندان می‌کرد. چنانچه بارها میان «چه می‌توان کرد؟» و «چه باید کرد؟» گیر کردیم اما با تعامل و هم‌فکری با آقای روح سردبیر، آقایان زیدآبادی و عبدی تیم مشاوران در کنار آقای کرباسچی مانع از فرو رفتن در بی‌عملی شدیم و البته با تعامل دوستانه با دیگر صفحه‌ها تلاش کردیم نقاط ضعف‌مان را رفع و به قول معروف «تهدیدها را به فرصت» تبدیل کنیم. فضای تحریریه روزبه‌روز گرم‌تر و کارها بیشتر روی غلتک می‌افتاد تا اینکه با حوادث تلخ مرگ مهسا امینی و اعتراضات پس از آن مواجه شدیم. غمگنانی ما در تحریریه با بازداشت الهه محمدی به دلیل انجام رسالت حرفه‌ای‌اش دوچندان شد.

نگرانی از شرایط او تا همین الان بر فضای تحریریه سایه گسترانده است و غصه نبود او را در چهره تک‌تک همکارانم در روزنامه می‌بینم و البته بخشی از فعالیت ما در همه این روزها با امید به آزادی و بازگشت او ادامه یافته است. 100 شماره گذشت و الان دیگر تحریریه هم‌میهن تبدیل به خانواده هم‌میهن شده است. خانواده‌ای نگران برای کشور و آینده آن و البته دخترش الهه. به امید آزادی او و همه بازداشت‌شدگان اعتراضات و روزی که دنیا برای جامعه ما زیباتر باشد.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی