| کد مطلب: ۳۰۶۰

بالاتر از بهشت

بالاتر از بهشت

نگاهی به روند رشد سیاسی علیرضا زاکانی از بسیج دانشجویی تا شهرداری تهران

نگاهی به روند رشد سیاسی علیرضا زاکانی از بسیج دانشجویی تا شهرداری تهران

در آخرین ماه از سال 1344 و در میدان خراسان تهران، پهلوان حسین، در روزهایی که تشک کشتی و گود زورخانه پاتوق همیشگی‌اش بود، صاحب پسری شد که شاید کمتر کسی می‌توانست باور کند از آغوش پدری که او را با سیاست کاری نبود و تا آخرین روزهای عمر در کف جامعه حضور داشت؛ این پسر راهی سیاست شده و بزرگترین سوداها را برای کسب ارکان قدرت در سر بپروراند و به جایگاهی برسد که خود را در حد و اندازه نشستن بر صندلی ریاست دولت ببیند. سخن از علیرضا زاکانی، شهردار این روزهای شهر تهران است که هر چند به بهشت رسیده است، اما اینکه حضور در شهرداری تهران او را کاملا قانع کرده باشد، خوش‌خیالی محض است. اینگونه به نظر می‌رسد که او نیز مانند آخرین شهردار اصول‌گرای شهر تهران، دوست دارد کلیددار پاستور باشد و بر جایگاهی تکیه بزند که این روزها در اختیار سیدابراهیم رئیسی است. رویایی که او امیدوار است سرانجام در چهارمین دهه از زندگی سیاسی او محقق شده و او را به دنیای شیرینی برساند که بارها خوابش را دیده است.

از زمان تولد علیرضا زاکانی در محله میدان خراسان تا حضور او در ساختمان بزرگ خیابان بهشت، 57 سال گذشته است؛ سال‌هایی که می‌توان آنها را به چهار دوره تقسیم کرد و زندگی او را در این دوره‌ها مورد بررسی قرار داد.
1- از سال 1344 تا 1367 که سال‌های ابتدایی زندگی اوست، منتهی به حضور در جنگ می‌شود. 2- از 1367 تا 1383 که سال‌های حضور در دانشگاه و بسیج دانشجویی است و به حضور در مجلس هفتم انجامید. 3- از 1383 تا 1400 که سال‌های حضور در مجلس و سودای ریاست قوه مجریه او است و 4- از 1400 تاکنون که با حضور او در شهرداری تهران آغاز شده و مشخص نیست به کدام جایگاه منتهی شود.

از خراسان تا جنگ (1344 تا 1367)

25سال ابتدایی زندگی علیرضا زاکانی را هم می‌توان سال‌های دور از سیاست عنوان کرد و هم از دریچه دیگر دورانی دانست که او مشتاق به حضور در سیاست می‌شود، البته اینکه چه چیزی و چه افرادی او را مشتاق می‌کنند که وارد مسیر سیاست شده، مشخص نیست. در سال 1359 و با حمله عراق به ایران، او به‌عنوان نوجوانی 15ساله راهی جبهه می‌شود و تا پایان جنگ در جبهه حضور دارد و در همان دوران که با فعالیت‌هایی مانند حضور در واحدهای «تخریب» و «اطلاعات و عملیات» همراه بود و البته جانبازی را برایش همراه داشت، او مدرک دیپلم خود را دریافت کرد؛ مدرکی که حاشیه‌هایی در پی داشت و اسنادی منتشر شد که حاکی از این بود زاکانی دیپلم خود را در اسفند 1363 با معدل 11 گرفته و اوضاع خوبی در دوران تحصیل از نظر علمی نداشته است؛ موضوعی که توسط شهردار فعلی تهران رد شده و او کسب این نمره‌ها را نپذیرفته بود.
اما موضوع مهم درباره سال‌های حضور علیرضا زاکانی در جبهه در این است که شاید بتوان این سال‌ها را دورانی دانست که به سیاست و قدرت علاقه‌مند شده و به‌عبارتی زمینه‌ساز فعالیت‌های پس از جنگ او بوده است؛ به‌گونه‌ای که خودش در زندگی‌نامه‌اش اینگونه نوشته است: «سابقه حضور داوطلبانه درجبهه‌های جنگ تحمیلی، بنده را بر آن داشت تا از بدو ورود به دانشگاه، فعالیت‌های اجتماعی داوطلبانه خویش را در قالب حضور در تشکل‌های دانشجویی سامان بخشم.»

از انقلاب تا بهارستان (1367تا 1383)

پس از پایان جنگ و با قبولی در کنکور پزشکی، در سال 1368 وارد دانشگاه علوم پزشکی تهران شد و درنهایت در سال 1383 مدرک دکتری تخصصی‌اش در رشته پزشکی هسته‌ای را دریافت کرد؛ البته همین دوران تحصیل او هم مانند سال‌های دبیرستانش کم‌حاشیه نبوده و برخی ادعاها مبنی بر این است که او در دانشگاه هم وضعیت تحصیلی خوبی نداشته است؛ به‌گونه‌ای که محمدرضا تقوی‌فرد، یکی از تحلیل‌گران نزدیک به محمود احمدی‌نژاد در مهرماه 1390 با انتشار یادداشتی مدعی شده بود که زاکانی در دانشگاه علوم پزشکی تهران سه ترم مشروطی داشته و با تعهد کتبی توانسته بود اجازه ادامه تحصیل بگیرد. البته طبیعی است که علیرضا زاکانی این موارد را تکذیب کند و نپذیرد که مشکل تحصیلی داشته، او ترم‌های مشروطی را حاصل یک اشتباه سیستمی در دانشگاه عنوان کرده است.
جدای از بحث تحصیلی علیرضا زاکانی که در این مقطع زندگی او موضوعی حاشیه‌ای است، ماجرای سیاسی او در این زمان مهم است. وی از همان ابتدای ورود به دانشگاه فعالیت سیاسی را آغاز کرد و تا پایان دوران تحصیل به فعالیت‌های خود ادامه داد تا به مجلس هفتم رسید. زاکانی در سال 1368 عضو انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی می‌شود و یک‌سال بعد اقدام به تاسیس بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی کرد. او چهار سال به‌عنوان رئیس فعالیت می‌کرد. با ادغام بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی و تهران، چهار سال در جایگاه ریاست سازمان بسیج حضور داشت تا در سال 1376 مدرک دکتری عمومی گرفت و سپس از سال 1377، ریاست بسیج دانشجویی دانشگاه‌های استان تهران را به مدت دو سال در اختیار گرفت و البته همزمان مدیریت مسجد دانشگاه تهران هم برعهده او بود.
در همان سال‌هایی که ریاست بسیج دانشجویی دانشگاه‌های استان تهران را برعهده داشت، دو اتفاق مهم برای زاکانی در سن 34سالگی رخ داد که او را در قالب رئیس بسیج به جامعه معرفی کرد. اول اینکه فاجعه کوی دانشگاه رخ داد؛ فاجعه‌ای که جایگاه معرفی علیرضا زاکانی به افکار عمومی بود و او در کنار حسن روحانی، در مراسم 23تیر که در محکومیت حرکت اعتراضی دانشجویان برگزار شد، به‌عنوان رئیس بسیج دانشجویی دانشگاه‌های استان تهران سخنرانی کرد و برای اولین بار به صورت رسمی چهره او معرفی شد. دومین صحنه معرفی بیشتر علیرضا زاکانی به جامعه در همان سال 1378 رخ داد. او که نقش پررنگی در ماجرای کوی دانشگاه داشت، به عضویت هیئت‌منصفه مطبوعات درآمد و تا سال 1382 همزمان با اینکه رئیس سازمان بسیج دانشجویی کشور بود؛ در هیئت‌منصفه مطبوعات هم حضور داشت تا اینکه در سال 1382 و در همان سالی که نماینده‌های مجلس ششم به صورت گسترده ردصلاحیت شده بودند، با حضور در لیست انتخاباتی آبادگران توانست به مجلس هفتم راه یابد تا مرحله جدیدی از زندگی سیاسی او آغاز شود.

از بهارستان تا بهشت (1383 تا 1400)

دوران 17ساله از 1383 تا 1400 که تقریبا چهار دوره (سه دوره کامل و یک دوره ناقص) حضور علیرضا زاکانی در مجلس را به همراه داشت، می‌توان به سه دوره مجزا تقسیم کرد. اولین دوره پیش از دولت احمدی‌نژاد را شامل می‌شود و دوره‌های بعد به دولت‌های محمود احمدی‌نژاد و سپس حسن روحانی می‌رسد.

زاکانی پیش از احمدی‌نژاد

پس از تجربه‌اندوزی سیاسی در بسیج دانشجویی، نوبت به طی کردن مراتب قدرت برای علیرضا زاکانی رسید و او با حضور در لیست آبادگران توسط همان جریانی که محمود احمدی‌نژاد را به شهرداری تهران رسانده بودند، به مجلس هفتم رسید تا دوران جدیدی از فعالیت سیاسی خود را با جنجال‌سازی در مجلس آغاز کند و یکی از نماینده‌های جنجالی این مجلس شود. البته جنجال‌های او زمانی آغاز شد که احمدی‌نژاد به ریاست دولت رسیده بود. یک سال اول حضور علیرضا زاکانی در مجلس که آخرین سال دولت سیدمحمد خاتمی بود، سالی آرام برای زاکانی محسوب می‌شد، اما مهم این بود که او در همان اولین روزهای تجربه نمایندگی مجلس و در مجلسی که ریاستش برعهده غلامعلی حداد عادل بود، توانست برای یک سال عضو هیئت رئیسه مجلس شود.

زاکانی در دوران احمدی‌نژاد

رسیدن محمود احمدی‌نژاد به ریاست دولت نهم، دورانی بود که ورود علیرضا زاکانی به حاشیه‌ها و جنجال‌ها را همراه داشت. او که در دوران مجلس هفتم عضو شورای مرکزی «جبهه متحد اصولگرایان» شده بود، سال‌هایی جنجالی را در این دوره مجلس رقم زد که از جنجالی‌ترین حرکات او در این دوره، دو تحقیق و تفحص بود که مورد اول مربوط به تقلب آزمون دستیاری پزشکی می‌شد که براساس آن مشخص شد برای چند سال در این آزمون به صورت گسترده تقلب صورت گرفته است. (25 اردیبهشت 1387/قرائت در صحن مجلس) تحقیق و تفحص بعدی که توسط علیرضا زاکانی کلید خورد، درباره دانشگاه آزاد بود که البته علی‌اکبر هاشمی‌رفسنجانی در سخنرانی سی‌ودومین سالروز تاسیس دانشگاه آزاد، این تحقیق و تفحص را کاری تبلیغاتی عنوان کرد. تحقیق و تفحص‌هایی جنجالی که به روایت خود علیرضا زاکانی، ریشه اصلی مشکل سعید مرتضوی دادستان اسبق تهران با او بوده است و این مشکلات در دولت دهم هم ادامه پیدا کرد. (جوابیه منتشرشده در رسانه‌ها در تاریخ 15 آذر 92) سه سال حضور در مجلس هفتم، او را ترغیب کرد که وارد مجلس هشتم شده و این‌بار از طریق لیست «جبهه متحد اصولگرایان» توانست کرسی بهارستان را حفظ کند و در تمام سال‌های مجلس هشتم، عضو شورای عالی جمعیت هلال احمر شد تا تجربه‌ای متفاوت‌ کسب کرده و در همان سال‌ها و به‌عبارت دقیق‌تر در سال 1387، جبهه رهپویان انقلاب اسلامی را تشکیل داد و به‌مدت 8 سال دبیر کل این جبهه شد. در دوران حضور در این مجلس بود که مشکلات او با تیم محمود احمدی‌نژاد اوج گرفت و او بارها به انتخاب‌های احمدی‌نژاد اعتراض کرد. او افرادی مانند مشایی و رحیمی را از جنس انقلاب نمی‌دانست (سخنرانی در دانشگاه امام صادق در تاریخ اول آذر 1388) یا در مواجهه‌ای طولانی که با محمدرضا رحیمی داشت، ابتدا مدرک تحصیلی او را که معاون حقوقی آن روزهای احمدی‌نژاد بود و سپس معاون اول شد را جعلی دانست و در همان ماجرا تیم محمود احمدی‌نژاد را جریانی خطاب کرد که مخالف آزادی و آزادی‌خواهی هستند. (اظهارنظر در جمع خبرنگاران در تاریخ 23 مرداد 1387) تا اینکه این روند در دولت دهم ادامه پیدا کرد و کار او و محمدرضا رحیمی به شکایت هم کشیده شد.
با تمام این مسائل و مشکلات نباید فراموش کرد که به‌رغم حمله‌ها و مشکلاتی که او با نزدیکان احمدی‌نژاد داشت، در جریان انتخابات سال 1388 از رقیب میرحسین موسوی حمایت کرد. اما پس از پایان انتخابات خرداد، رویه حمایتی زاکانی از محمود احمدی‌نژاد قطع شد و حتی اطرافیانش تا این حد ادامه دادند که مدعی شدند علیرضا زاکانی در ناآرامی‌های پس از انتخابات سال 1388 برای آزادی برخی دانشجویان بازداشتی پادرمیانی کرده است. (مصاحبه علی‌اکبر حیدری‌فرد با روزنامه شرق در تاریخ 22 مهر 1396) و همچنین خودش در مصاحبه با سایت جهان‌نیوز مدعی شد در فاجعه کهریزک، برای محکومیت قاضی مرتضوی تلاش کرده است. (15 مهر 1388)
درحالی‌که دوران نمایندگی مجلس هشتم او دورانی بود که چالش با تیم محمود احمدی‌نژاد را به همراه داشت، با نزدیک شدن به انتخابات مجلس نهم، به‌عنوان عضو شورای مرکزی و رئیس ستاد انتخاباتی «جبهه متحد اصولگرایان» برای سومین دوره متوالی به بهارستان رسید و دوره جنجالی دیگری را در قوه مقننه آغاز کرد. البته حاشیه‌های او در این مجلس به دورانی برمی‌گردد که حسن روحانی رئیس‌جمهور شده بود.

زاکانی در دوران روحانی

سه دوره حضور در مجلس و نزدیک به یک‌دهه فعالیت در قوه مقننه او را وسوسه کرد تا در انتخابات دوره یازدهم ریاست‌جمهوری در سال 1392 ثبت‌نام کند، اما نتوانست تایید‌صلاحیت شود و به کار در مجلس ادامه داد. این‌بار با کنار رفتن محمود احمدی‌نژاد، سمت‌وسوی حمله‌های زاکانی تغییر کرد و حسن روحانی و نزدیکانش سیبل حملات او شدند.
زاکانی که در سال 1394 رئیس کمیسیون ویژه بررسی برجام در مجلس بود، با اظهارنظرهایی جنجالی حاشیه‌های بزرگی را ایجاد کرد که اوج این حاشیه‌ها، اظهارنظرهایش درباره کرسنت بود. این اظهارنظرها در سال بعد و زمانی که دیگر نماینده مجلس هم نبود، ادامه پیدا کرد تا اینکه برخی افراد را در وزارت نفت به فساد سازمان‌یافته و پیوسته، رانت‌خواری، پورسانت‌گیری و پرداخت حق دلالی به افراد خاص برای فروش هر بشکه نفت متهم کرد. (اظهارنظر در نشست گروه انجمن روزنامه‌نگاران مسلمان در تاریخ 13 تیر 1395)؛ اظهارنظرهایی که در نهایت منجر به شکایت از او و صدور رای یک سال حبس تعزیری برای زاکانی شد. البته بعدها این رای شکسته و وی تبرئه شد. در کنار درگیری‌های او با وزارت نفت، ادعاهایی هم از سوی زاکانی درباره وزارت اطلاعات و سپس برادر رئیس‌جمهوری مطرح شد که کار این موارد هم به شکایت کشید، اما محکومیت زاکانی را به همراه نداشت. او در آستانه انتخابات مجلس دهم، فعالیت انتخاباتی‌اش را برای چهارمین حضور متوالی آغاز کرد و رئیس ستاد انتخاباتی «جبهه متحد اصولگرایان» شد، اما از لیست انتخاباتی اصلاح‌طلبان شکست خورد و این‌بار نتوانست راهی مجلس شود و با ناکامی در ادامه حضور در بهارستان، یک‌بار دیگر به سازمان بسیج برگشت و این‌بار رئیس مجمع عالی بسیج کشور شد و از سال‌های 1395 تا 1398 در این پست حضور داشت. در همان دوران بازگشت به بسیج، برای دومین بار شانس خود را برای حضور در انتخابات ریاست‌جمهوری 1396 به‌عنوان نامزد انتخاباتی امتحان کرد، اما برای دومین بار متوالی نتوانست تایید صلاحیت شود. به‌گفته خود زاکانی، پرونده باز در قوه قضائیه باعث شده بود که در این دو دوره ردصلاحیت شود. (حضور در برنامه اینترنتی تبادل در تاریخ 7 خرداد 1400)
در همان دوران ریاست بر مجمع عالی بسیج کشور، حاشیه‌های زاکانی ادامه پیدا کرد. این‌بار درحالی‌که دیگر نماینده مجلس نبود، در گفت‌وگویی که در تاریخ 4 خرداد 1398 با خبرگزاری فارس انجام داد؛ از حضور فردی در قوه قضائیه خبر داد که «دو رئیس قوه را بیچاره کرده بود» و خواهان عزل این فرد شد. البته در این مصاحبه، زاکانی نامی از فرد موردنظر نبرده بود، اما در 28خرداد طی مناظره‌ای که با مصطفی تاج‌زاده داشت، نام این فرد را اعلام کرد و گفت منظورش اکبر طبری بوده است. (فردی که چند وقت بعد از اظهارنظر زاکانی دستگیر شد و دادگاهی جنجالی داشت.) با نزدیک شدن به انتخابات مجلس یازدهم، او که در سال 1399 رئیس جبهه تحول‌خواهان انقلاب اسلامی شده بود، در تصمیمی پرحاشیه به جای اینکه از تهران کاندیدا شود، راهی قم شد و درحالی‌که مخالفان بزرگی در بین اصولگرایان قم داشت، با فشارهای سیاسی توانست وارد لیست سه‌نفره اصولگرایان این شهر شده و از قم برای چهارمین بار به بهارستان برسد. سپس رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس شد. درباره چگونگی حضور او در لیست انتخاباتی شهر قم، علی بنایی دبیرکل مجمع هماهنگی پیروان امام و رهبری گفته بود: «از همان ابتدا دوستان ما متوجه بومی نبودن و عوارض ناشی از آن بودند، ولی چون مرغ یک پا داشت، این جریان توانست آقای زاکانی را به صندلی مجلس برساند.» (نشست خبری 19 مرداد 1400) البته حضور در مجس یازدهم در همان روزهای ابتدایی برای او حاشیه‌هایی به همراه داشت. زمانی که ریاست مرکز پژوهش‌ها به زاکانی رسید، او با انتصاب برادر دامادش به‌عنوان معاون مرکز پژوهش‌ها، حاشیه‌ساز شد. همچنین در همین دوره، زاکانی با شکایت وزارت اطلاعات راهی دادگاه شد و توانست از اولین پرونده جرایم سیاسی، تبرئه ‌شده و به‌عبارتی موفق خارج شود. اما چهارمین دوره حضور در مجلس هم باعث نشد تا سودای ریاست‌جمهوری از سر علیرضا زاکانی خارج شده و به‌رغم دو بار ردصلاحیت، او در انتخابات 1400 ریاست‌جمهوری ثبت‌نام کرد و این‌بار تایید صلاحیت شد. درحالی‌که در همان روزهای ابتدایی تبلیغات انتخابات برخی از تحلیل‌ها او را بدل محمود احمدی‌نژاد می‌دانستند و برخی دیگر او را یار کمکی ابراهیم رئیسی خطاب کرده بودند، سرانجام در آخرین روزهای منتهی به انتخابات، به نفع ابراهیم رئیسی از حضور در انتخابات انصراف داد تا رسیدن به رویای بزرگش یک‌بار دیگر به تعویق بیفتد. البته نباید فراموش کرد که او در جریان تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری با حاشیه‌هایی هم روبه‌رو شده بود، ازجمله اینکه در مقطعی گفته شد که او دو همسر دارد و دخترش دوتابعیتی است، هر چند خودش در گفت‌وگویی با خبرگزاری مهر در تاریخ 8 مهر هر دو این ادعا را رد کرده و آن را بی‌اخلاقی رقبا عنوان کرد.

در بهشت ( از 1400 تا...)

پس از انتخابات ریاست‌جمهوری و با یکدست شدن تمام نهادها، او به‌عنوان یکی از نامزدهای کسب عنوان شهرداری تهران معرفی شد و در انتخابی پرحاشیه، به صندلی شهرداری تهران رسید؛ انتصابی که حتی از سوی برخی محافل اصولگرایی مورد انتقاد واقع شد. او از یکسو سابقه و مدرک مرتبط با کسب عنوان شهرداری تهران را نداشت و این موضوع از سوی سازمان بازرسی کشور هم مورد تایید قرار گرفته بود و از سوی دیگر، برخی اصولگرایان معتقد بودند او که از حوزه انتخابی قم راهی مجلس شده، نباید از سمت خود استعفا دهد و به شهرداری تهران برود؛ به‌گونه‌ای که شورای هماهنگی اصولگرایان استان قم پس از معرفی زاکانی به‌عنوان شهردار تهران، با انتشار بیانیه‌ای شدید‌اللحن به او حمله کرد و حضورش در شهرداری را در مخالفت با سخنان رهبری عنوان کرد. اما به هر ترتیب، او با همان سیستمی که وارد لیست انتخاباتی شهر قم شده بود، این‌بار با تغییر قانون و درحالی‌که نه مدرک مرتبط با شهردار شدن تهران را داشت و نه سابقه‌ای در کارنامه مرتبط با شهرداری، توانست به صندلی شهرداری تهران برسد.

پایان سخن

به هر حال، این روزها علیرضا زاکانی با تمام حاشیه‌هایی که شهردار شدن‌اش در پی داشته است، با تغییر قانون و در انتخابی سیاسی، در خیابان بهشت ساکن شده و همچنان به حاشیه‌های خود ادامه می‌دهد. از زمان حضور او در شهرداری تهران، خبری از درگیری‌های زمان نمایندگی مجلس نیست و حاشیه‌هایی که داشته در حد سخنرانی تند و تیز او در یک روز مانده به روز دانشجو بوده است. او اخیرا در مواجهه با حمایت برخی دانشجویان از اعتراضات جاری کشور گفت: «انقلاب شما بچه‌بازی‌ست، بشین بابا؛ وقتی می‌خواهی اسم انقلاب را ببری، گلویت را خوب بمال.» شهردار این روزهای تهران، هرچند فعالیت‌ها و سخنرانی پرحاشیه‌‌ای را در روزهای اخیر انجام داد، اما نباید فراموش کرد که او در تمامی مقاطعی که قدرت داشته است، با سیاسیون بزرگ و صاحب‌نام در جدال بوده، اما این روزها خبری از درگیری‌های همیشگی او با سیاسیون نیست و وارد دوران سکوت در این زمینه شده است؛ سکوتی که شاید بتوان آن را برنامه‌ای دانست برای جمع‌آوری تیم حامی قدرتمند، کسب وجهه بیشتر و برنامه‌ریزی‌های کلان برای رسیدن به رویایی که در سر دارد تا شاید پس از آنکه نتوانست از بهارستان به رویای حضور در پاستور برسد، مانند محمود احمدی‌نژاد از بهشت راهی پاستور شده و دچار ناکامی محمدباقر قالیباف در کسب عنوان ریاست دولت نشود.

نگاه کارشناس

محمد مهاجری تحلیلگر سیاسی اصولگرا:

زاکانی به نسخه اصلی بر می گردد

سه‌دوره‌ونیم حضور در مجلس پس از سال‌های طولانی ریاست بر بسیج دانشجویی و سپس کنار رفتن در انتخابات ریاست‌جمهوری دوره سیزدهم به نفع ابراهیم رئیسی، مسیر را به‌گونه‌ای طراحی کرد که علیرضا زاکانی به‌عنوان یکی از مدیران نسل جدید اصول‌گرا به صندلی شهرداری تهران رسید و در همین صندلی، هفته گذشته با ادبیاتی عجیب دانشجوها را خطاب قرار داد. محمد مهاجری، تحلیلگر اصول‌گرا و عضو سابق شورای سردبیری روزنامه کیهان در گفت‌وگو با هم‌میهن معتقد است: «ورود این بخش از مدیران حاصل دوران محمود احمدی‌نژاد است و اینکه رفتارهای دور از انتظاری از فردی مانند علیرضا زاکانی دیده می‌شود، نمایشی از شخصیت واقعی او است. او به‌زودی باز هم دست به جنجال و درگیری با سیاسیون خواهد زد.»

 از سال 84 به بعد ما شاهد ورود بخش جدیدی از مدیران اصول‌گرا به بدنه اجرایی کشور بودیم که جایگاه آنها ارتباطی با سابقه کاری‌شان ندارد. در روند قدرت گرفتن این افراد چقدر سیاسی‌کاری وجود داشته است؟

روند ورود نسل جوانی که فاقد صلاحیت‌های حرفه‌ای برای تصدی مشاغل هستند، از زمان حضور آقای احمدی‌نژاد در شهرداری تهران از سال 82 آغاز شد و سپس در سال 84 و با حضور در دولت و با شعار زیبای جوان‌گرایی اتفاق افتاد؛ شعاری که در دولت‌های قبل غیر از دولت شهید رجایی محقق نشده بود، که آن هم اوایل پیروزی انقلاب و طبیعی بود. اما در دولت احمدی‌نژاد دیدیم که ایشان به عناوین مختلف به افراد حکم می‌دادند و برای این کار هم دو هزینه می‌کردند که مادی و حیثیتی بود. شاید به‌دنبال این بود که نسل نویی از جوان‌های اصول‌گرا برای آینده دورتر تربیت شوند، اما به‌خاطر ناتوانی‌ها در همان افراد منصوب‌شده، عملا دیدیم که آن اتفاق نه‌تنها به‌ضرر آن جوان‌ها تمام شد و برای آنها این ناکامی‌ها را داشت و کاهش اعتبار را همراه آورد؛ بلکه دولت احمدی‌نژاد هم نفعی از این جریان نبرد. البته احمدی‌نژاد کارهای دیگری هم کرد و در کنار بها دادن به این جوان‌ها سعی کرد تشکل‌هایی را کنار دولت خودش رشد دهد. مثلا به مداحان و هیئت‌های مذهبی بها داد که در آن مقطع حس می‌شد کاری انقلابی است، اما بعدا مشخص شد که احمدی‌نژاد هیچ هدفی جز بازی سیاسی با آن هیئت‌ها و افراد نداشته است. درباره نسل جوان هم همین اتفاق افتاد. اینکه سیاسی‌کاری بود درست است، البته آن موقع برداشت این نبود و ایشان ادعا داشت که با مدیریت‌های قبلی که کند و راکد هستند برخورد می‌کنیم و باید نسل جوان روی کار بیاید که فضای افسرده را از بین ببرد. تقریبا همه جریان اصول‌گرا هم با این ایده موافق بودند و تصور می‌شد جوانی و شور می‌تواند ضعف‌ها را از بین ببرد، اما نتیجه این شد که احمدی‌نژاد به واسطه مدیرانی که منصوب کرد یکی از ضعیف‌ترین دولت‌های بعد از انقلاب را داشت.

 از زمان حضور ابراهیم رئیسی در دولت هم بخشی از این مدیران در قدرت حضور دارند که نمونه بارز آنها مهرداد بذرپاش و علیرضا زاکانی هستند، نظرتان درباره رویکرد ایجاد شده در این زمینه با روی کار آمدن دولت سیزدهم و تغییرات در شورای شهر و شهرداری چیست؟

شما می‌دانید در خیلی از کشورهایی که نظام حزبی حاکم است، بسیاری از وزرایی که از احزاب وارد دولت می‌شوند، لزوما افرادی که سابقه کار اجرایی داشته باشند، نیستند؛ یعنی این اتفاق در کشورهای دیگر هم رخ می‌دهد، اما فرق آن سیستم‌ها با ایران این است که در آنجا اگر وزیر تغییر کند، فقط وزیر عوض شده است اما شاکله وزارت‌خانه تغییر نمی‌کند، اما در کشور ما وقتی یک وزیر می‌آید با یک قطار آدم وارد می‌شود و وزیر قبل با قطاری که داشته خارج می‌شود. اگر فقط تغییر یک وزیر باشد، خیلی زیان نمی‌رساند، اما وزیر جدید که می‌آید می‌خواهد برنامه‌های وزیر قبلی را شخم بزند و مدیران قبلی را به‌صورت واگنی می‌خواهد تغییر بدهد. در این میان البته من فکر می‌کنم مهرداد بذرپاش، در مقایسه با برخی افرادی که در دولت هستند، سابقه مدیریتی بیشتری دارد و هم در دو سه سال گذشته که در دیوان محاسبات بوده، کمتر وارد بازی سیاسی شده است. به نظرم در بین افرادی که در دولت هستند، صرف‌نظر از اختلافات سیاسی که با این افراد دارم، بذرپاش خردمندتر است، اما در همین دولت افرادی مانند وزیر اقتصاد، رئیس بانک مرکزی و رئیس سازمان برنامه و بودجه واقعا از توانمندی کافی برخوردار نیستند و لطمه‌هایی هم که الان دولت می‌خورد، ناشی از همین سوءتدبیر است.

 اما بخشی از این مدیران از جمله علیرضا زاکانی رویاهای بزرگی هم در سر دارند و مشخصا دوست دارند رئیس‌جمهور شوند، اما از همین افراد ما شاهد بی‌اخلاقی‌هایی هستیم که نمونه آن در روز دانشجو توسط شهردار تهران اتفاق افتاد. این موضوع را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

آقای زاکانی بداخلاقی نمی‌کند، همین که هست را نشان می‌دهد؛ شاید ایشان اصلا اخلاق خوب بلد نیست و همینطور بزرگ شده است. برایش هم مهم نیست جایی که حرف می‌زند، دانشجو نشسته یا مناظره است. ویژگی او همین است، در شهرداری تهران هم اصلا آدم موفقی نیست. نمی‌دانیم که از سمت شهرداری می‌خواهد رئیس‌جمهور شود، اما شهردار شدن ایشان فرصت خوبی بود که شاید شورای نگهبان هم متوجه شده باشد در تایید صلاحیت ایشان چه اشتباه بزرگی کرده است. این رویاپردازی‌ها هم ذات انسان است که قدرت‌طلب است و رویاپردازی هم دارد، اما متاسفانه این رویاپردازی برای افرادی است که توانش را ندارند.

 به‌عنوان آخرین سوال؛ علیرضا زاکانی از زمان ورود به مجلس هفتم تا مجلس یازدهم درگیری‌های زیادی با افراد و نهادهای مختلفی از قاضی مرتضوی گرفته تا وزارت نفت دولت حسن روحانی داشت اما طی یک سال اخیر که به شهرداری آمده، خبری از این درگیری‌ها نیست؛ تحلیل شما از این سکوت چیست؟

احتمالا آقای زاکانی وقت ندارد و سرش شلوغ شده است. همانطور که گفتم زندگی آقای زاکانی همین است و اگر فرصت پیدا کند به اصل خودش برمی‌گردد؛ خیلی نگران نباشید، دوباره آن رفتارها را تکرار خواهد کرد.

Mohajeri Nima Mokhtari

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی