عکسها تاریخ را درون خودشان حفظ میکنند
درباره عکسی از پذیرایی پلیس از شهروندان

درباره عکسی از پذیرایی پلیس از شهروندان
خواننده این ستون خوب میداند که قریب به یک ماه گذشته روزگار غریبی را تجربه کردهایم. اگر قرار بود اخبار این روزها را از شبکههای اجتماعی و تلویزیونهای خارج از ایران دنبال کنیم، هر بار خروج از خانه، حکم عبور از آتش و خون داشت و اگر قرار بود اخبار صداوسیما و سایتهای داخلی را دنبال کنیم، چیزی جز ندای شهر در امن و امان است، آسوده بخوابید، شنیده نمیشد. بیایید گمان کنیم سه، چهار هفته گذشته را در خواب به سر برده باشیم. اگر روزی، گنگ و خوابزده از خواب بلند شویم و تنها همین یک مجموعه عکس را در خبرگزاری ایرنا با تیتر «پذیرایی پلیس از شهروندان» ببینیم، چه نتیجهای میگیریم؟ در میان همه عکسها به این فریم دقت بیشتری کنید. عکسی که در آن پدر، مادر و دختربچهای سوار بر موتورسیکلت کنار نیروی انتظامی ایستادهاند. دختربچه با تردید به پلیس نگاه میکند. زن ترک موتور نشسته، صورتش با صورت مرد ماسکهشده و مشخص است روسری به سر ندارد. فرمانده پلیس شاخه گل میخک زرد رنگی را به سمت زن بیروسری میگیرد. در نگاه باقی افسران پلیس تعجبی آمیخته با اندوه دیده میشود. در بکگراند عکس، بیلبورد معروف میدان ولیعصر را میبینیم که عکس ایراندرودی و زری فتحی و پروانه وثوق و نفیسه مرشدزاده و پروانه معصومی و ... را روی آن زدهاند. و در آخر لبخند مرد موتورسوار در نقطه طلایی عکس است. لبخندی آمیخته با حسرت و رضایت. ما این چند روز را خواب نبودیم. در اخبار و خبرگزاریها هم خبری از آنچه در شهر میگذشت دیده نشد. اما گاهی یک فریم عکس میتواند تاریخ را در درون خودش حفظ کند.