ولی افتاد مشکلها
درباره عکسی در حاشیه ازدواج ۱۱۰ زوج البرزی

درباره عکسی در حاشیه ازدواج ۱۱۰ زوج البرزی
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها
وقتی حافظ شروع به سرودن این غزل میکرد هرگز تصور نمیکرد روزی در حاشیه یک جشن عروسی در استان البرز، ماشین پرایدی مصداق دقیقی از بیت مورد اشاره بسازد. واقعیت این است در این دوره و زمانه زندگی برای قشر وسیعی از جامعه سخت است. همین یکی دو روز پیش گزارشی در روزنامه با تیتر «ازدواج بدون عروسی» چاپ شده بود. دستاندرکاران تالارهای عروسی، گلفروش، آرایشگر، خیاط، عکاس و فیلمبردار، نوازنده و... چنان شمشیرشان را برای این دو گل نوشکفته از رو بستهاند که نمیتوانند نزدیکشان شوند. با یک حساب و کتاب ساده برای رفتن دو نفر زیر یک سقف کمکم یک میلیارد تومان وجه رایج مملکت لازم است. اینکه دو تا جوان در ابتدای زندگی چطور میتوانند یک میلیارد تومان داشته باشند را نمیدانم. با این حال عدهای در مملکت هستند که آن قول قدیمی را جدی گرفتهاند و میگویند پول بچه و عروسی جور میشود. ما که بخیل نیستیم خدا کند حق با آنها باشد. اما اگر سری به آمار بزنیم سال گذشته 79 هزار ازدواج در برابر 37 هزار طلاق داشتهایم. اگر دلیل همه طلاقها بحث مالی نباشد اما سهم این چرک کف دست را نمیتوان نادیده گرفت. همه اینها را گفتم اما وقتی به چهره عروس و داماد داخل عکس نگاه میکنم حس خوشی از تصویر میگیرم. وقتی عکس را میبینم، وقتی رد چشمهای عروس را دنبال میکنم و میبینم که از میان شکاف کاپوت ماشین دستهای داماد را دنبال میکند و به این دستها امیدوار است، دوست دارم چشم بر واقعیتهای تلخ ببندم و برای آنها آرزوی خوشبختی کنم.