تنهای تنهای تنها
درباره عکسهایی از کوت عبدالله

درباره عکسهایی از کوت عبدالله
از وقتی یادم میآید خبرگزاریها سالی چندبار از آبگرفتگی خیابان، انباشت زباله، نبود آب سالم و خرابی راههای منتهی به کوت عبدالله گزارش تصویری و تفصیلی منتشر میکنند. حتی چندبار به خبرگزاریهای محلی قناعت نکردیم و عنر عنر خودمان را به خوزستان رساندیم و بازدید میدانی کردیم. خیالمان بود که با نوشتن و عکس گرفتن و انتشار میتوانیم طلب مردم بیپناه کوت عبدالله را وصول کنیم. زهی خیال باطل.
با هر منطقی که به ماجرا نگاه کنید تا الان باید لااقل یکی از مشکلات این شهر حل میشد؛ شهری که اگر جای گلولهها و خمپارههای جنگ و اشک و رد خون و آه مادران و پدران شهدا را از آن عالما عامدا کنار بگذاریم، آنقدر درد دارد و آنقدر ناکام است و آنقدر بغضش در گلوست که وقتی اسمش میآید آدم نمیداند از کدامش بنالد. اهواز و محلههایش، خوزستان و شهرهایش مثل بچهای ناخواستهاند که وقتی به دنیا میآید، ممکن است هزارجور تسهیلات و حمایت از خانواده با خودش بیاورد، اما در اصل کسی از او دل خوشی ندارد. خوزستان و شهرهایش پربار و پرمرارتند؛ نفت دارند اما فقیرند. رودهای پربار دارند اما بیآبند. جلگههای سبز دارند اما کشاورزانشان از زمینهایشان باری برنمیچینند. کوههای سر به هم آورده دارند اما ریزگردهای عراقی - که اگر از همسایه غربی نمیآمدند، معلوم نبود میخواستند تقصیر آلودگی جانکاه خوزستان را به گردن کجا و چه کسی بیندازند- هوایش را میبلعد و تمام میکند.
حکایت کوت عبدالله هم قصه پرآب چشم دیگری از دردسرهای خوزستان است. محلهای قدیمی در دل اهواز که بچههایش هر روز به جای پارکی تمیز و کوچههای امن، تا زانو در عفن فرو میروند و توپ فوتبالشان هیچوقت تمیز نیست. بچههای کوت عبدالله با بیشتر بچههای ایران فرق دارند. فوتبالبازی آنها، گِلبازی آنهاست.
اهالی کوت عبدالله درست مثل خود خوزستان، تنها هستند؛ تنهای تنهای تنها.