رقص آزادی
درباره عکسی از تبادل زندانیان در یمن

درباره عکسی از تبادل زندانیان در یمن
غیاب بزرگ چنین بود
سرگذشت ویرانه چنین بود.
آه اگر آزادی سرودی میخواند
کوچک
کوچکتر حتا
از گلوگاه یکی پرنده
عکس را که دیدم یاد شعر شاملو افتادم. یمنی که سالهاست روی آرامش به خود ندیده و غریب نیست اگر ویرانهاش بنامیم. مردانی که سالهاست رنج حبس برده و لذت زندگی و آزادی را نچشیدهاند و دور از ذهن نیست اگر غایبین بزرگ آزادی بخوانیمشان. به عکس نگاه میکنم و به خودم نهیب میزنم که در غفلت روزگار میگذرانم. اینکه میتوانم بیقید و قرار خیابانهای شهر را گز کنم و قدر نمیدانم. عکس را در فرودگاه شهر صنعا گرفتهاند. وقتی گروهی از مردم آزادی عزیزانشان پس از هشت سال را به جشن نشستهاند و باند فرودگاه را به پیست رقص بدل کردهاند. عکسها گاهی فارغ از زبان و فرهنگ، قدرت این را پیدا میکنند که انرژی ویژهای را به جهانی تزریق کنند. شک ندارم که با دیدن این عکس گروه مخالف هم خندهای به گوشه لبشان میآید. گاهی درباره عکسها نوشتن سخت میشود و بهتر است خوانندگان را به دیدن تشویق کرد. میشود نگاه کرد و غرق در شادی شد. میشود به سرخوشی و دامنکشی چشم دوخت و لذت برد. میشود به شادی و آزادی دل داد.