نیست بالاتر از سیاهی رنگ
درباره عکسی از آلودگی هوا

درباره عکسی از آلودگی هوا
باور عوام بر این است که کلاغها 300 سال عمر میکنند. تنزهطلبی نمیکنم. خودم تا همین یکی دو ماه پیش بر همین باور عوامانه بودم. به باور بسنده نمیکردم و در خیال، تصور میکردم اگر روزی این کلاغها نوک به سخن بگشایند چه حرفها که برای گفتن دارند. حکما میدانند روز به سلطنت رسیدن آقامحمدخان قاجار چه بر ایران گذشته است. حقیقت جنگهای ایران و روسیه و قراردادهای ترکمانچای و گلستان چه بوده است. نهضت تنباکو و جنبش مشروطه ایران چطور اتفاق افتاد. رضاخان میرپنج چگونه رضاشاه پهلوی شد و تعداد واقعی شهدای تظاهرات ١٧شهریور چقدر بود.
دل به دل صحبت زاغها میدادم و از نهضت ملیشدن نفت و مصدق کودتای ۲۸مرداد میپرسیدم. بعد پیگیر روزهای حصر مصدق میشدم. میگفتم دکتر مصدق از روی عکسها خیلی غمگین و دلشکسته و تنها و خسته بود. از احوال آن روزهایش برایم بگویید. احتمالا میگفتند روزهای خوشیاش را در عکسها دیدهای خرابتر از آن بود که تصور کنی. با خودم این تصورات وهمگونه را ادامه دادم و شروع کردم به طرح دوستی با یکی دو تا از کلاغهای محله. گمان میکردم از آنجایی که مانع و رادعی برای کلاغها وجود ندارد حتما در جریان اخبار مهم مملکتی هستند. تهمانده غذایم را برایشان میریختم و آنها در ازایش برایم قارقار میکردند. گفتم حالا که با تهمانده برایم قارقار میکنند اگر برایشان غذا بپزم حتما به حرف میآیند. یکی دو ماه از شکم خودم زدم و برایشان سفره هفترنگ انداختم. تنها اتفاقی که افتاد صدایشان کمی نرمتر شد. تا اینکه در یک مستند حیاتوحش فهمیدم ته ته تهش 23سال عمر میکنند. سفره را جمع و جور کردم و بیخیال اوهام شدم. یکی دو شب پیش یکی از کلاغها به خوابم آمد و گفت تا حالا گمان میکردیم بالاتر از سیاهی رنگی نیست، ولی این چند روز هوا خیلی آلوده است اگر
برایت مقدور است یک لیوان شیر برایمان بگذار گلویمان بدجور گرفته است. دیروز که عکس ایرنا را دیدم خواب آن شبم برایم تداعی شد. حکما عکس خودشان است.