لطفا چایها را نکُشید
درباره عکسی از برداشت چای بهاره در استان گیلان

درباره عکسی از برداشت چای بهاره در استان گیلان
یکی از دلخوشیهای روزنامهنگار جماعت نوشیدن چای است. در واقع فراتر از دلخوشی تنها زمانی که میشود فارغ از اخبار و هیاهو سیگاری گیراند لحظه نوشیدن چای است. گاهی اوقات چای مسئولیتی بیش از رفع خستگی هم به عهده میگیرد، زمانی که مطلقا هیچ کلمه و جملهای به ذهن روزنامهنگار نمیرسد. اینطور است که از روی صندلی بلند میشود و در اولین اقدام خودش را به آبدارخانه میرساند و چای لیوانی سر پری میریزد و در هنگامه نوشیدن به یادداشت یا گزارشش فکر میکند. اما واقعیت این است که در روزنامهها چای درست به عمل نمیآید. یکی از دلایلش این است که بیشتر اوقات از سر اجبار و بر حسب وظیفه چای دم میکنند، دوم اینکه کمتر پیش میآید که چای لاهیجان بهاره را برای روزنامه بخرند، سوم اینکه تا بخواهد درست دم بکشد چند نفر لیوانهایشان را از آب زیپو پر کردهاند. اینجا همان زمانی است که چای کشته میشود. چای به دست مردان و زنان ناکاربلدی که قدر چای را نمیدانند کشته میشود.
حالا که کار به اینجا رسید، بگذارید تجربه شخصیام از چایکشی را برایتان بگویم. مرحوم مادربزرگم به طریقت دم کردن و سرو چای بسیار حساس بود و هر وقت یکی از اقوام در انجام تشریفات دم کردن و نوشیدن چای از طریق اصلی کوتاهی میکرد فیالفور واکنش نشان میداد. او معتقد بود آب باید در سماور به جوش بیاید، چای باید در قوری چینی دم بکشد و در نهایت در استکان ریخته شود. ذکر این نکته که باید لبسوز و لبریز باشد البته که از قبل مشخص و مسلم است. با این حال هر بار که شاهد نوشیدن چای در لیوان بود، اخمی گوشه صورت مهربانش را میگرفت و مراتب اعتراض خودش را با این جمله اعلام میکرد، «چای برای نظافت است، اگر بنا به سیر شدن بود در قابلمه دم میکردند و با پارچ مینوشیدند.» دیروز خبرگزاری ایرنا مجموعه عکسی از برداشت چای بهاره منتشر کرده بود. مجموعه عکس را که دیدم از جایم بلند شدم و به آبدارخانه رفتم. آب زیپویی در لیوانم ریختم و در افق محو شدم.