خرما نتوان خوردن از این خار که کشتیم
درباره عکسی از سیلویو برلوسکونی در روزهای آخر

درباره عکسی از سیلویو برلوسکونی در روزهای آخر
رسم نیست پشت سر مرده حرف زد، اما عکس سیلویو را که دیدم حیفم آمد نگویم. صورت برلوسکونی در آخرین سال زندگیاش نماد تمامنمای زندگی اوست. او سالها فساد کرد. سالها خودش را در فوتبال و سیاست غرق کرد. مهمانیهای آنچنانی گرفت. خوشگذرانی کرد. از پرداخت مالیات فرار کرد. متهم به تجاوز شد، سر کسی که بر علیهاش شهادت داده بود را زیر آب کرد. همه این کارها و بدترش را مرتکب شد. چندباری هم در سیستم فاسد قضایی ایتالیا محکوم شد، اما هیچوقت سر از زندان درنیاورد. او یک کار را در زندگیاش خوب بلد بود. آن کار بزک کردن صورت هر چیز بود. حالا که به عکس آخرین سال زندگیاش نگاه میکنم میبینم پیری این ویژگی را هم از او گرفته بود. او حتی دیگر از پسِ بزک کردن صورتش هم بر نمیآمد. بوتاکس و فیلر و فیشال و پیلینگ و لیفت... تا یک جایی جواب میدهد. حالا امشب که فرشتههای الهی بالای سرش میروند باید جواب همه آن کارها و زیرآبی رفتنها و... را در درگاه الهی بدهد. آنجا همان جایی است که زیر لب میخواند:
خرما نتوان خوردن از این خار که کشتیم/ دیبا نتوان کردن از این پشم که رشتیم