جای قلیانها گلدان بکارید
درباره پرتره مرحومسیدکاظم عصار

درباره پرتره مرحومسیدکاظم عصار
شبکه مستند عکسی از مرحوم سیدکاظم عصار را که قلیان در دست دارند با یک ادیت ریز تغییراتی داده است. یعنی شلنگ را از دست سیدکاظم گرفتهاند و جای قلیان گلدان کاشتهاند. به اینجای نوشته که رسیدم گمان کردم در شعر سهراب زندگی میکنیم. اما واقعیت این است رسانهای که اسمش را مستند گذاشته، هرگز چنین اجازهای ندارد که در شعر سهراب یا کس دیگری زندگی کند و هر کار دلش خواست با یک عکس تاریخی انجام دهد. کاری که صداوسیما با عکس مرحوم سیدکاظم عصار کرد، مصداق دقیق عقبماندگی است. وقتی میگویم عقبماندگی قصد توهین و تمسخر ندارم. عقبماندگی اینجا یعنی مدیر رسانهای که اسمش را مستند گذاشته و قصد تولید محتوایی را دارد که بتواند روی مخاطب تاثیر بگذارد، از فهم این مطلب عاجز است که در عصر متاورس و فضای ابری به این سادگیها نمیشود قلب واقعیت کرد. نکته دردآور اینکه احتمالا این حذف با هوش مصنوعی یا فتوشاپ انجام شده است. یعنی دستاندرکاران این رسانه اتفاقا با دنیای مدرن ناآشنا نیستند. اما ناآگاهی آنها در فهم از مدیا است. گاهی فکر میکنم خودم را جای این بندگان خدا بگذارم و ببینم چه چیزی در ذهنشان میگذرد. شما که غریبه نیستید اصلاً
بیایید دور هم، همینجا، برای چند لحظه خودمان را جای متصدیان و صاحبان این رسانه بگذاریم و ببینیم که در ذهنشان چه گذشته که این کار را کردند...
مدیر واحد مربوطه: اوه اوه این چه صور قبیحهای است که در این مستند قرار است به هشتاد میلیون ایرانی نشان دهیم؟
مدیر واحد سانسور: قربان عنایت داشته باشید که طبق آخرین آمار «پایگاه امور مخاطبان سازمان صداوسیما - 162» ته تهش شبکه مستند 100 هزار ویو داشته باشد. اما اگر تصور جنابتان این است که تصویر فوق دچار مشکل است به بچههای ویژوال میگویم دوسوته قلیان را از تصویر بردارند. فقط نکته مهم اینکه، از آنجایی که قلیان روی جاقلیانی سایه انداخته، حتما باید یک آکسسوار جایش بنشانیم.
مدیر واحد مربوطه: اولاً که راجع به آمار حتماً که اشتباه میکنید. حتماً پیگیری کنید و آمار دقیق را در جلسه صبحانه بعدی ارائه دهید. در مورد تصویر هم بله دچار مشکل است، بد هم دچار مشکل است. مثل اینکه توی این مملکت زندگی نمیکنید و نمیبینید که وزارت بهداشت شکم همه سفرهخانهها را سفره کرد. هر آبجکتی که خودت صلاح میدانی اضافه کن، فقط حواست باشد آباژور اضافه نکنی خیلی تابلو شده.
مدیر واحد سانسور: والا قربان هر چه شما بفرمایید اما همین آخر هفته جای شما خالی با مادر بچهها رفته بودیم سفرهخانه سنتی همه چی برپا بود. هم قلیان، هم موسیقی زنده، آن هم چه زندهای، هم... بعد هم قربان یعنی ما در چشم شما اینقدر نابلدیم که چنین توصیهای میکنید؟ جسارت است ولی وسط باغ ،کدام پدرآمرزیدهای آباژور روی میز میگذارد؟
مدیر واحد مربوطه: چه میدانم بابا، اینقدر که بچههای واحد شما سوتی دادهاند و من هر روز از صد جا تلفن دارم و گردنم پیش بالاییها کج است، خسته شدهام.
مدیر واحد سانسور: خیالتان راحت قربان. چنان آبجکتی اضافه کنم که آب توی دلتان تکان نخورد.
مدیر واحد مربوطه: خدا قوت برادر. قربان دستت بیرون که رفتی به مسئول دفتر بگو نامهاش را بزنند و به همه تهیهکنندهها ابلاغ کنند که دیگر از این دردسرها نکشیم. اصلا بگو در مینوت نامه به تهیهکنندگان بزنند «جای قلیانها گلدان بکارید».
مدیر واحد سانسور: به چشم قربان.