هان ای پدر عزیز دلبند
درباره عکسی از استوری عجیب رئیس سازمان خصوصیسازی

درباره عکسی از استوری عجیب رئیس سازمان خصوصیسازی
ایرج میرزا مثنوی دارد به اسم نصیحت به فرزند. شروع مثنوی با این بیت شروع میشود که: از مال جهان ز کهنه و نو/ دارم پسری به نام خسرو. این مثنوی در واقع نصیحتهایی است که یک پدر در طول زندگی به فرزندش میکند. خیلی هم دیتیل این توضیحات را داده است. از شستن دست و رو با صابون و سحرخیزی بگیر تا راستگویی و کسب هنر و ... نمیدانم در ذهنم چه فعل و انفعالی اتفاق افتاد که وقتی استوری حسین قربانزاده رئیس سازمان خصوصیسازی را دیدم یاد این شعر افتادم. منتهی در این فقره پسر سعی دارد پدر را نصیحت و به آرامش دعوتش کند. پسر پرتلاش بابا اما نگاهش خیلی کلی است و یکطرفه به قاضی رفته است. واقعیت این است که برای نصیحت درباره شیوههای مدیریتی نیاز به مثنویهای هفتاد من دیگری است. مدیریت آن هم در چنین سطح کلانی نیاز به آموزش دارد. نیازمند سیاست و کیاست است. نیازمند آرامش و سعهصدر است. نمیخواهم بگویم قربانزاده صلاحیت حضور در چنین موقعیتی را ندارد اما رفتارهای هیجانی او در چند وقت اخیر نشان از یک ضعف است. اگر حق با اوست که در ظاهر اینچنین است نباید با استوری و کلکل در فضای مجازی به رتق و فتق امور بپردازد و لج هوادار را دربیاورد. روزگاری در این مملکت مردان و زنانی سر کار بودند که پای ترور و جنگ و... ایستادهاند. احتمالا فرزندان آنها هم شبیه همچین حرفهایی را به پدران و مادرانشان میزدند اما زندگی خصوصی و شخصی، و بحث پدر و پسری یک چیز است، شغل و حرفه و مسائل مهم کشور چیز دیگر؛ اگر قرار باشد با این فشارها شانه خالی کرد یا به این روش مظلومنمایی کرد سنگ روی سنگ بند نمیشود. اگر جای پسر پرتلاش بابا بودم برایش مینوشتم هان ای پدر عزیز دلبند/ بشنو تو نصیحتی ز فرزند، اگر معتقدی که کار درست را انجام میدهی این کار را بکن و دیگر در فضای مجازی اسم ما را وسط نکش.