| کد مطلب: ۴۳۰۲

دریغ نبود سیدمحمود

دریغ نبود سیدمحمود

درباره حجت‌الاسلام دعایی

درباره حجت‌الاسلام دعایی

در ایام کودکی هم‌محله‌ای سیدمحمود دعایی بودم. خانواده دعایی در خانه قدیمی دوطبقه‌ای زندگی می‌کردند. شب‌های جمعه محله ما شلوغ و پر از ماشین‌ می‌شد. طوری شلوغ، که پیدا کردن جای پارک برای اهالی محل سخت می‌شد. بعد‌ها فهمیدم هر هفته در خانه مرحوم دعایی مراسم مذهبی برگزار می‌شده و بزرگان مملکت در محله ما دل سبک می‌کردند. بچه‌تر از آن بودم که این مناسبات را متوجه شوم و از خانواده دعایی فقط و فقط با مجتبی و جعفر دعایی آن هم در حد گل کوچک مراوده داشتم. در میان همین بازی‌های کودکانه متوجه شدم خانه آقای دعایی مرکز حل و فصل مشکلات محله و بلکه کشور است. رفع مشکلات در محله ما به واسطه آن مرحوم به حدی رسیده بود که یکی از اهالی محل که می‌خواست خانه‌اش را بکوبد و بسازد دست به دامن ایشان شده بود. سیدمحمود هم بی‌مزد و منت طبقه بالای خانه خودش را برای آن همسایه خالی کرده بود.قهر و آشتی که جای خود داشت.
ما از آن محل اسباب کشیدیم و محله‌مان را عوض کردیم. خاطره خوش آن محله اما همچنان در ذهن و ضمیرم مانده بود. روزگار گذشت و دست سرنوشت حرفه خبرنگاری را تقدیرم کرد. در عالم مطبوعات بود که متوجه شدم سیدمحمود دعایی رسما مشکل‌گشای طیف بزرگی از مسئولان کشور است. باز هم روزگار گذشت و اتفاقات روزهای اخیر پیش آمد. این روزها که خبرنگاران زیادی در بازداشت بودند چندباری با بچه‌های تحریریه دور هم نشستیم و عقل‌مان را روی هم ریختیم تا دست به دامن یک نفر شویم که اولا حرفش در رو داشته باشد، ثانیا حرف ما را هم بشنود. گشتیم، نبود. یا اگر بود حرف ما را نمی‌شنید. نکته جالب ماجرا اما این‌که همگی نبود سیدمحمود را دریغ می‌خوردند.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی