بوسه گران شد
درباره عکسی از رئیس فدراسیون اسپانیا

درباره عکسی از رئیس فدراسیون اسپانیا
جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد
غزل حامد عسگری را که خواندم، جگرم کباب شد. قصه گران شدن بوسه چنان برایم گران تمام شده بود که روزها و شبها فکر و ذهنم را مشغول خودش کرده بود... چهار روز پیش اما اتفاق غریبی افتاد. رئیس فدراسیون فوتبال اسپانیا بعد از قهرمانی تیم ملی زنان کشورش خودش را به زننده گل فینال رساند و یک دل سیر کامروا شد. تا اینجای کار همه چیز بانمک و باحال بود و تماشاگران و رسانهها گمان میکردند که عاشق و معشوق در بهترین زمان به هم رسیدهاند و توقع داشتند که لوئیس روبیالس زانو بزند و حلقه ازدواج را به سمت کاپیتان بگیرد و بلندگوی استادیوم هم جِنگ و جِنگ ساز میاد و از بالای مادرید میاد پخش کند. از بخت بد اما، آقای روبیالس آزارگر از کار درآمد. ظاهراً الکی عشقنمایی کرده و خبری از عشق و عاشقی در میان نبوده. جنی هرموسو بعد از این اتفاق شاکی میشود. لوئیس باز کم نمیآورد و وعده ازدواج میدهد و اینقدر آش را هم میزند که کل تیم ملی شاکی میشوند و تهدید به کنارهگیری میکنند. لوئیس باز کم نمیآورد و از قول فدراسیون علیه هرموسو شکایت تنظیم میکند. به اینجای کار که میرسد فیفا جلسه میکند و نقداً لوئیس را سه ماه تعلیق میکند تا بعد تکلیفش
را مشخص کند. به اینجای قصه که رسیدم معنی بوسه گران شدن را خوب فهمیدم.