باشد از آن میانه یکی کارگر شود
درباره عکس منتشرشده از وریا غفوری بعد از آزادی

درباره عکس منتشرشده از وریا غفوری بعد از آزادی
از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان در این روزها، خبری به اندازه آزادی زندانیان برایم اهمیت ندارد. همین چند روز که خبر آزادی وریا میآمد و بعد تکذیب میشد، شبیه به بچهای شده بودم که غذای دلخواهش را جلوی صورتش میگیرند و به محض اینکه کامش را باز میکند دستدهنده عقب میکشد. دیروز اما بالاخره وریا غفوری بعد از کش و قوسهای فراوان با پادرمیانی معاون اول رئیسجمهور و نهاد ریاستجمهوری آزاد شد. چند ساعت بعد خبر آزادی پرویز برومند آمد. در خبر تکمیلی آمده بود: «احمدرضا عابدزاده، کریم باقری و علی فتحاللهزاده با حضور در دفتر دادستان... قرار بازداشت را تبدیل و دستور آزادی او را با قرار وثیقه صادر کردند.»
باور کنید از روی شما و خودم خجالت میکشم. اینقدر که این چند وقت در این ستون ناله کردم. بگذارید به حساب اینکه از آن میانه یکی کارگر شود. میدانم که الحسود لایسود، واقعیت این است که حسودی نمیکنم، اما به جماعتی که کسی را دارند غبطه میخورم. روزنامهنگاران چه گناهی کردهاند که کسی پی کارشان را نمیگیرد؟ چرا کسی برایشان ریش گرو نمیگذارد؟ چه میشد که برای بچههای ما هم کسی مثل آقای مخبر یا عقاب آسیا پیش دادستان میرفت و قرار بازداشت را به وثیقه تبدیل میکرد. اگر وریا و برومند به گردن این مملکت حق دارند که دارند، روزنامهنگارها هم کم برای این خاک و بوم زحمت نکشیدهاند. خبرنگاران، کم در حیاط ریاستجمهوری یک لنگهپا نایستادهاند. این خبرنگار است که در سرما و گرما در استادیومها حرف ورزشکاران را به گوش مردم میرساند. این روزنامهنگار است که درد همه را درد خودش میداند. این خبرنگار است که با این همه فشار، پای کار مردم نشسته است. حالا که این کار پسندیده را شروع کردهاید به فکر روزنامهنگارها هم باشید.