| کد مطلب: ۳۵۴۷

بارش سجیل

بارش سجیل

درباره عکس‌های تیوب‌سواری

درباره عکس‌های تیوب‌سواری

ملموس‌ترین تجربه‌ام از برف‌بازی بر می‌گردد به حدود بیست و هفت- هشت سال پیش. ما دهه شصتی‌ها سراسر زمستان چشم‌مان به آسمان بود که برف نو ببارد. همین که شب آسمان رو به سرخی می‌رفت دفتر و دستکمان را جمع می‌کردیم و خدا خدا می‌کردیم که آسمان یک دل سیر اشک سفید بریزد. حدود چهار و پنج صبح وقتی دعایمان گرفته بود و کوچه‌ها و پشت بام‌ها سفید شده بود، مرحله دوم را کلید می‌زدیم، دوباره دست به دامن خدا می‌شدیم که به دل مسئولان مملکتی بیاندازد که خیابان‌های لغزنده برای بچه‌های آن سن و سال خطرناک است. آن روزها خبری از تعطیلات آلودگی و آموزش از راه دور و ... نبود. برف تنها در صورتی باعث تعطیلی می‌شد که بارش‌اش به قاعده سجیل از آسمان باشد. چه می‌شد که بخت یاری‌مان می‌کرد و رئیس شورای تامین استان، وزیر آموزش‌ و پرورش، وزیر کشور و معاونت‌های مربوطه بچه‌های هم‌سن‌وسال ما داشتند و بچه‌ها آویزان پدر می‌شدند و التماس و درخواست می‌کردند و آقایان فکر نمی‌کردند اگر یک روز ما را تعطیل کنند آسمان به زمین می‌رسد. بالاخره در خوف و رجای رفتن به مدرسه وقتی بغض‌مان را با چای شیرین می‌شستیم رادیو اعلام می‌کرد مدارس تهران و حومه تعطیل است. شنیدن صدای اخبارگو همچون پیام معشوقی بود که باد صبا برای بچه‌مدرسه‌ای‌ها به ارمغان می‌آورد. بالاخره ناله‌ی شبانه عشاق به گوش معشوق رسیده بود و دم‌صبحی گوشه‌چشمی کرده بود. حالا نوبت عاشقان دلداده بود که سرخوش از این پیام خودشان را در برف و گل بپلکانند. ما بچه‌های دهه‌شصت که درکی از آلپاین و اسنوبرد نداشتیم و تنها چیزی که از برف‌بازی می‌دانستیم گوله برف بود و تیوب‌سواری. عکس خبرگزاری مهر را که دیدم پرت شدم به همان روزها.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی