| کد مطلب: ۱۱۰۸

ریشه‌های غیراقتصادی تورم در ایران

آخرین خبرهای اقتصادی ایران و دنیا

بررسی نظریه اخیر هادی صالحی اصفهانی و تفاوت‌های آن با نظریه‌های لیبرالبه طور طبیعی نخبگان ترجیح می‏دهند سیاستگذاران را از میان حلقه‏های نزدیک به خود که مورد اعتماد هستند، انتخاب کنند، اما این امر امکان به‌کارگیری سیاستگذاران کارآمد را محدود می‏کند

تورم بیش از پنج دهه گذشته به یکی از چالش‏های مزمن در اقتصاد ایران تبدیل شده است؛ معضلی که اگرچه سال‏هاست بیشتر کشورهای دنیا از آن عبور کرده‏اند و مانند یک بیماری ریشه‏کن شده با آن برخورد می‏کنند، اما در اقتصاد ایران احتمالا این اجماع‌نظر در میان اقتصاددان‏ها و سیاستگذاران اقتصادی وجود دارد که تورم دست‌کم یکی از سه مساله جدی در اقتصاد کشور است.

رویکرد صالحی اصفهانی به تورم

به تازگی دکتر هادی صالحی‌اصفهانی، استاد دانشگاه «ایلینوی» در مقاله‏ای که در روزنامه «دنیای اقتصاد» منتشرشده از منظری متفاوت به علل و ریشه‏های تورم در ایران پرداخته و رهیافت قابل تاملی را برای خروج از آن ارائه کرده است. نقطه متمایز بحث این اقتصاددان در جایی است که به نقش و انگیزه و توانایی‏های سیاستگذاران و همین‌طور شرایط خاص

اجتماعی - سیاسی جامعه اشاره می‏کند. صالحی‌اصفهانی در مقدمه بحث خود به نظریه‏های رایج و متداول در باب بروز علل تورم می‏پردازد. براین‌اساس یک دیدگاه رایج منشاء تورم را خلق بیش از حد پول و نقدینگی در اقتصاد می‏داند و دیدگاه دیگر نقش کسری بودجه دولت، تورم انتظاری و تغییرات عرضه را در کنار رشد پول تاثیرگذار می‏داند. در این دیدگاه بروز تورم نتیجه مازاد تقاضای کل بر عرضه کل در اقتصاد است. در کنار این‏ها افزایش تورم انتظاری نیز می‏تواند به ایجاد مازاد تقاضا منجر شود. در این بین معمولا سریع‏ترین راهی که از سوی نخبگان و سیاستگذاران برای مهار تورم توصیه می‏شود کاهش رشد نقدینگی و کسری بودجه است، چراکه به اعتقاد این گروه شوک‏های عرضه معمولا خارج از کنترل سیاستگذار است و از سوی دیگر تورم انتظاری چنانچه محدودیت‏‏های لازم بر رشد نقدینگی و کسری بودجه اعمال شود، قاعدتا نباید بالا برود. اما صالحی‌اصفهانی نسبت به این گزاره ابراز تردید می‏کند و می‏گوید: «ممکن است بسته به شرایط، مدیریت کاهش رشد نقدینگی و کسری بودجه بسیار پیچیده و مشکل باشد. مهمترین جنبه این پیچیدگی وجود عوامل بسیار متعدد و بعضا غیرقابل پیش‏بینی است که باید در روند اجرای ثبات‏سازی با آن‏ها مقابله کرد.» در این دیدگاه نقش و کیفیت سیاستگذار از اهمیت ویژه‏ای برخوردار است. در واقع جدا از اینکه چه برنامه سیاستی از سوی نخبگان سیاسی یا اقتصادی طراحی شود، خود سیاستگذار و مجری سیاست دارای عاملیت است. چنین امری در ارتباط مستقیم با انتظارات تورمی است. در شرایطی که مردم نسبت به آینده زندگی و اقتصاد بدبین شوند و تورم برای مدت طولانی به سطوح بالا برسد، مردم نسبت به توانایی دولت و سیاستگذار پولی برای ثبات‏سازی و حل مشکل دچار تردید می‏شوند. در نتیجه این اتفاق، اعتماد مردم به سیاستگذار نیز کاهش پیدا می‏کند. صالحی‌اصفهانی این بی‏اعتمادی را باعث دشواری یافتن راه‏حل‏هایی در مسیر تحقق سیاست‏های لازم برای ثبات‏سازی اقتصادی می‏داند. از این رو و در شرایطی که ثبات اقتصادی وجود نداشته باشد و در مقابل بی‏اعتمادی پررنگ باشد، پشتوانه دولت برای پیشبرد برنامه‏های خود تضعیف می‏شود و امکان به‌کارگیری سیاستگذار زبده هم از بین می‏رود و یا دست‌کم کاهش پیدا می‏کند. در این وضعیت نامتوازن آنچه در وهله اول دچار کج‏کارکردی می‏شود، فضای کلی حاکم بر اقتصاد کلان است و در نتیجه شاخص‏هایی مثل تورم، نرخ ارز، سرمایه‏گذاری و حتی رشد اقتصادی دچار نوسان می‏شود. صالحی‌اصفهانی با طرح این پرسش که چطور می‏شود از سیاستگذاران زبده و باانگیزه برخوردار بود؟ تصریح می‏کند که به طور معمول نخبگان سیاسی کشور سیاستگذاران را تعیین می‏کنند. اما یک جنبه مهم این نقش نحوه برخورد نخبگان با معضل انتخاب بین وابستگان آنها و افراد متخصص غیروابسته است. به گفته این اقتصاددان؛ به طور طبیعی نخبگان ترجیح می‏دهند که سیاستگذاران را از میان حلقه‏های نزدیک به خود که مورد اعتماد هستند، انتخاب کنند، اما این امر امکان به‌کارگیری سیاستگذاران کارآمد را محدود می‏کند. این اتفاق در شرایطی تبدیل به یک بحران می‏شود که حلقه نزدیکان محدود و تنگ باشد و امکان شکل‏گیری تیم قوی اقتصادی وجود نداشته باشد. بنابراین چنین جوامعی تقریبا گرفتار بی‏ثباتی و عملکرد ضعیف اقتصادی در بلندمدت می‏شوند.

تمایز با اقتصاددانان لیبرال

البته این دیدگاه در مقابل طیف دیگری از اقتصاددان‏های اصطلاحا لیبرال در ایران قرار دارد که چندان سهمی برای سیاستگذار خوب و بد یا تاثیر شرایط اجتماعی - سیاسی بر نرخ تورم یا دیگر شاخص‏ها قائل نیستند. این اقتصاددان‏ها بر این باورند که اگر ریل‏گذاری صحیحی برای اقتصاد تعریف شود، حتی سیاستگذار و تصمیم‏ساز خطاکار و ناکارآمد هم می‏تواند در این ریل درست عمل کند. به اعتقاد آن‏ها اقتصاد یک علم مانند علم فیزیک است که در همه نقاط دنیا یکسان عمل می‏کند. اگر عوامل تورم مثل رشد نقدینگی و خلق پول کنترل نشود، فرقی نمی‏کند که ایران باشد یا ونزوئلا یا کشوری در اروپا یا آفریقا، تورم بالا می‏رود. آن‏ها تصمیمات سیاستگذاران در ایران را با این استدلال مورد نقد قرار می‏دهند که مسئولان اقتصادی در ایران مدام از شرایط خاص و ویژه اقتصادی صحبت می‏کنند و از اجرای آنچه این اقتصاددان‏ها به عنوان اصلاحات اقتصادی مانند سیاست‏های تعدیلی و آزادسازی نام‏برند اجتناب می‏کنند. در مقابل اما آنچه دکتر صالحی‌اصفهانی مورد اشاره قرار می‏دهد در مقابل دیدگاه این گروه از اقتصاددان‏ها قرار دارد که کیفیت شخص سیاستگذار را نادیده می‏گیرند. در چارچوب این نگاه، لازمه ثبا‏ت‏سازی اقتصادی بهره‏مندی نخبگان از سیاستگذار با مهارت و هوشمندی است که انگیزه لازم را برای نجات اقتصاد داشته باشد. از این رو باید راه‏هایی برای یافتن چنین افرادی پیدا کرد. برای این کار دولت و نخبگان باید از انتخاب سیاستگذارانی که در یک دایره بسته به عنوان خودی تعریف می‏شود، خارج شوند. به گفته صالحی‌اصفهانی «نخبگان باید به این نتیجه برسند که بروز بحران برای خودشان و کل جامعه خطراتی دارد که کمتر از مخاطرات به کار گماردن غیرخودی‏ها به عنوان سیاستگذار نیست.» بنابراین در عین حال که نقش سیاستگذار برای پیشبرد اهداف و برنامه‏ها تعیین‌کننده است، باید زمینه‏های اجتماعی، فرهنگی و ساختارهای نهادی را که قرار است تصمیمات در آن اجرایی شود مدنظر قرار داد.

مصداق‌های بی‌ثباتی‌های تورم‌زا

در ایران اما مصادیق این بی‏اعتمادی و بی‏ثباتی در سیاست اقتصادی‏‏ دولت‏های مختلف طی سال‏ها و دهه‏های گذشته تا به همین امروز به چشم آمده است. در دولت اول حسن روحانی تلاش زیادی شد تا از طریق کاهش یارانه‏ها و حذف برخی دهک‏ها از پرداخت مستقیم یارانه نقدی، تورم کنترل شود، چراکه نقدینگی بالا و چاپ پول زیادی را به دولت تحمیل می‏کرد. دولت روحانی حتی از مردم خواست که داوطلبانه از یارانه نقدی انصراف دهند، اما درصد بسیار اندکی حاضر به این کار شدند و اکثریت مردم، حتی دهک‏های بالا حاضر به انصراف از یارانه 45 هزار تومانی خود نشدند. در ماجرای افزایش قیمت بنزین در سال 98 هم جامعه نسبت به تصمیم سران سه قوه واکنش اعتراضی نشان داد و با تصمیم حاکمیت در آن برهه همراهی نکرد که منجر به اعتراضات گسترده در شهرهای مختلف شد. مصداق اخیر این بی‏ثباتی اما خود را در قالب عدم اعتماد میان مردم و سیاستگذار به خوبی نشان داده است. سیاست دولت ابراهیم رئیسی در خصوص حذف بخشی از یارانه‏های کالاهای اساسی و حذف ارز دولتی که در واقع نوعی آزادسازی قیمتی به حساب می‏آید، با اعتراضات گسترده همراه شد. این سیاست که منجر به افزایش یکباره قیمت کالاهای ضروری مردم شد و حتی باعث شد تورم ماهانه در خردادماه رکوردشکنی کند، با اعتراض بخش‏های زیادی از جامعه روبه‌رو شد. این در حالی است که دولت اعلام کرده است که سال آینده برای نان و سوخت تصمیم‏گیری خواهد کرد که به اعتقاد برخی ناظران و کارشناسان احتمالا باید منتظر گرانی‏های دیگری برای سال آینده بود. طبیعتا در جامعه‏ای که ثبات اقتصادی وجود داشته باشد، اعتماد نسبت به سیاستگذاران هم بالا می‏رود و تصمیمات و اصلاحات اقتصادی راحت‏تر قابل انجام است، اما در جامعه‏ای که تصمیمات روزمره در فضای سیاستگذاری اقتصادی غالب باشد و از طرفی بی‏اعتمادی از سوی مردم به سیاستگذار جاری باشد، اجرای سیاست‏های اقتصادی با هزینه‏ زیاد انجام می‏شود. صالحی‌اصفهانی راه‏حل خود برای رفع مشکل تورم در ایران را اینگونه جمع‏بندی می‏کند: «باید قبول کرد که وقتی شرایط خوب نیست حل مساله ثبات‏سازی اقتصادی مشکل است و نیاز به افرادی زبده با مهارت و هوشمندی و انگیزه کافی برای نجات اقتصاد دارد. باید راه‏هایی برای یافتن و جذب چنین افرادی پیدا کرد.»

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی