گفتمان ایران دفاعی است
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
ارزیابی احمد زیدآبادی از فضای کنونی میان تهران و تلآویو
گفتمان ایران دفاعی است
سارا ریاضی: تهران نزدیک به دو هزار کیلومتر با تلآویو فاصله دارد، اما خصومت میان دو طرف بسیار نزدیکتر از این فاصله است. اسرائیلیها از اقدامی برای ضربه زدن به ایران استفاده کردهاند و ایران نیز تلاش کرده پاسخ متناسب به این اقدامات ارائه کند. برای روشن شدن ماهیت این خصومت و سیر تاریخی سطح منازعه با اسرائیل از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون، با احمد زیدآبادی فعال سیاسی و رسانهای اصلاحطلب گفتوگو کردیم. زیدآبادی دانشآموخته رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران است و رساله دکترای او با عنوان «دین و دولت در اسرائیل» به مساله اسرائیل پرداخته است.آیا منازعه با اسرائیل به بخش جداییناپذیر از ماهیت نظام سیاسی تبدیل شده است؟ منظور اینکه آیا به نظر شما با تغییر سیاست نزاع و حرکت به سمت نوعی تعامل، نظام معنایی جمهوری اسلامی دچار فروپاشی خواهد شد؟
بحث ذات و ماهیت در سیاست معنا ندارد؛ سیاست امری سیال است، در شرایط مختلف هم برای تطبیق خودش، تغییراتی را قبول میکند. این فرض که جمهوری اسلامی ماهیتش بر نفی اسرائیل بنا شده باشد با نگاهی به تحولات از ابتدای انقلاب تاکنون رد میشود. انقلاب اسلامی قطعا سبقه ضدصهیونیستی داشته ولی اوایل انقلاب، صهیونیست ذیل امپریالیسیم تعریف میشد. سوال اینجاست که اساسا همین مایههای ضدامپریالیستی چقدر در ساخت ماهیت جمهوری اسلامی نقش داشته که بخواهد مبحث حاشیهای آن، ذیل آن نقش داشته باشد. مشکل این است که در جمهوری اسلامی برخی موضوعات دستاویز منازعات سیاسی شده و از جایگاه طبیعی خود خارج شدهاست. در دوره اصلاحات، اصولگرایان قرارشان بر این بود که حرکتهای اصلاحطلبان را در همه عرصهها ناکام بگذارند و یک سلسله فعالیتهایی انجام دادند و در این مسیر هم بسیاری از آیتمهایی که اساسا ابزار سیاست بودند را به عنوان امور تا ابد نامشروع معرفی کردند. مواردی از قبیل مذاکره با آمریکا یا مساله تسامح و تساهل در این مسیر در رده تابوها قرار گرفتند. یکی از این مباحث هم مساله منازعه با اسرائیل بود. جریان اصولگرا این سیاست را به عنوان یک مساله حیاتی مطرح کردند که به وسیله آن برای اصلاحطلبان مشکل درست کنند. حالا اصلاحطلبان رفتهاند دنبال کارشان و آنها ماندهاند با سلسله مفاهیمی که همه ابزارهای دیپلماتیک را از کار انداخته است. حکومت برای اداره کشور اصول بنیادینی از جمله حفظ تمامیت ارضی، تعقیب منافع ملی، ارتقای سطح زندگی مردم و رشد اقتصاد و حفظ پرستیژ بینالمللی دارد. این اصول بین همه کشورها مشترک است. وقتی کسی ورای این مشترکات، امری را به عنوان ذات خود مطرح کند، از شیوه کشورداری فاصله گرفته است. من معتقد نیستم که جمهوری اسلامی چنین رویهای را در پیش گرفته باشد. از این جهت بهزعم من اگر جمهوری اسلامی نوع تعارضش را با اسرائیل از سطح گفتمان نابودی اسرائیل به سمت مجبور کردن اسرائیل به رعایت قطعنامههای شورای امنیت و اصول و قواعد حقوق بینالملل تغییر دهد، هیچ اتفاقی برای نظام معناییاش نمیافتد و باعث تزلزل یا سقوطش نخواهد شد.
یعنی میفرمایید تضاد با اسرائیل، دال مرکزی پارادایم ایران نیست و میتوانیم شیفت سیاسی داشته باشیم؛ اما مشخصا مسئولان سیاست خارجی نظام مثل جواد ظریف معتقدند ما انتخاب کردیم جور دیگری زندگی کنیم و همین انتخاب هم تبعاتی دارد که باید بپذیریم؟ یکی از این انتخابها تعارض دائمی با اسرائیل است.
یک وقتی شما در مورد یک پدیده به نام جمهوری اسلامی حرف میزنید، یک زمان درباره جناحی خاص. در مورد جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام سیاسی، شعار منازعه با اسرائیل در زمان جنگ مطرح نبود. بعد از جنگ هم این شعار عملا از دستور کار دولت آقای هاشمی خارج شده بود. در دوره اصلاحات تلاش بر این بود که فرمولی طراحی شود که با اسرائیل به توافق برسیم. حتی در دوره احمدینژاد هم که نفی هولوکاست مطرح شد، اقدام خاصی برای عملیاتی شدن این منازعه انجام نشد. اگر قرار بود شعار نابودی اسرائیل، دال مرکزی گفتمان جمهوری اسلامی باشد، همان موقع که حرف نابودی اسرائیل مطرح شد، میگفتند بحث نابودی اسرائیل با ابزار نظامی مطرح نیست، بلکه ما پیشبینی میکنیم اسرائیل نابود شود. یعنی هیچ تجویزی در کار نبود و توصیف امر واقع کردند. بعد هم گفتند راهحل این است که رفراندومی با حضور ساکنین منطقه برگزار شود. نظام به عنوان یک کلیت، درباره این مساله و خیلی مسائل دیگر رفتار یکنواختی نداشته و بالا و پایین داشته است.
غیر از ماجرای خرید اسلحه از اسرائیل در زمان جنگ، آیا جمهوری اسلامی تعامل دیگری با اسرائیل داشته که آن را دال بر وجود فراز و فرودهایی در رابطه با سیاست منازعه با اسرائیل در نظر گرفت؟
این رسوایی به این خاطر بود که کل پروژه محرمانه بود. از طرفی بین خرید اسلحه از یک طرف و اینکه بخواهید سطح خصومت را از نقطه A به نقطهB منتقل کنید، تفاوت زیادی وجود دارد. یعنی حتی امروز هم اگر یک کشور عربی بخواهد از اسرائیل اسلحه بخرد، مساله بحرانخیز میشود. الان ادبیات دولتمردان جدید هم به سمت نابودی اسرائیل نیست. از زمان ریاستجمهوری ابراهیم رئیسی تاکنون من از هیچ یک از دولتمردان شعار نابودی اسرائیل را نشنیدم. تنها چیزی که مطرح است این است که اسرائیل اشغالگر است و تهدیدی علیه ماست. یعنی ادبیات بیشتر جنبه دفاعی دارد.
یعنی هرگونه تغییری در این تعریف منوط به کنار رفتن این افراد از صدر امور است؟ این درحالی است که نهادهایی که زمینهساز این تغییرات بودند از کار افتادهاند. نهادهایی نظیر انتخابات...
هنوز راههایی هست و جمهوری اسلامی به مقتضای فلسفه بقا، از این راهها استفاده خواهد کرد. همین امروز گفتمان غالب این نیست که بخواهیم با ابزارهای نظامی اسرائیل را نابود کنیم و ادبیات حاکمیت دفاعی است. مسئولان میگویند اسرائیلیها تهدیدی علیه ما هستند و نیروهای ما را ترور میکنند و میگویند اگر قرار باشد اسرائیل غلطی کند ما پاسخ میدهیم. معمولا زمانی که در یک نظام سیاسی قدرت یکپارچه میشود، در درونش تنوع فکری صورت میگیرد و با هم سر بعضی مسائل مهم دچار اختلاف میشوند. اگر اختلافات جدی شود ممکن است تندروها، میانهروها را حذف کنند یا برعکس. هنوز ما تا رسیدن به آن نقطه فاصله داریم و دعوای اصلی سر پذیرش برجام است. اگر برجام پذیرفته شود به تبع آن اختلافات داخلی تشدید خواهد شد. به نظر من با پذیرش برجام تندروها تضعیف میشوند و ممکن است بخواهند مقابلهجویی کنند. در این وضعیت حاکمیت به سمت نیروهای میانهرو میرود و بقیه سیاستها هم به تبع آن تعدیل میشود.
آرایش منطقه نشان میدهد رسیدن به این توافق دور از ذهن است. بلوک ضدایرانی ناتوی عربی دوباره در دستور کار قرار گرفته و عادیسازی روابط اعراب با اسرائیل هم مزید بر علت شده. این وضعیت چه پیامی دارد؟
ناتوی عربی در واقع آمادگی منطقه برای عدم امضای برجام است. چون برجام امضا شود راه برای تفاهم باز میشود. اگر توافق امضا نشود تنش بالا میگیرد و در این بالا گرفتن تنش، تهدیدهای متقابلی شکل میگیرد که کشورهای منطقه خودشان را برای آن شرایط آماده کردهاند. از نظر من امروز منطقه آرایش خاصی ندارد. از سالها پیش روند عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل آغاز شده. در مقطعی این روند پرشتاب بوده و الان متوقف شده است. همه منطقه منتظرند ببینند آیا برجام امضا میشود یا نمیشود. سعودیها هم هنوز تکلیفشان با ایران روشن نیست. قرار است مذاکره امنیتی بغداد، سیاسی شود. زبان عربستانیها هم ملایمتر شده است. این یعنی شاید راهی برای حل مشکل باز شود. ولی چون معلوم نیست برجام امضا شود یا نه، سعودیها مراقبند. عدم امضای برجام یعنی ایران به دنبال غنیسازیهای بالاتر است. آن موقع است که ناتوی عربی شکل میگیرد. الان هنوز چیزی شکل نگرفته است. هنوز قطریها و اماراتیها با ایران رابطه دارند و حتی مصریها راه را برای تفاهم با ایران باز گذاشتهاند. تقابل ایران با کل جبهه اعراب هنوز دور از دسترس است، هرچند در چشمانداز باید به آن توجه کرد.