فروپاشی شوروی و گشایش محیط ژئوپلیتیکی ایران
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
جهانگیر کرمی در گفتوگو با هممیهن تشریح کرد:
فروپاشی شوروی و گشایش محیط ژئوپلیتیکی ایران
جهانگیر کرمی، دانشیار مطالعات اوراسیا در دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران معتقد است که عملکرد گورباچف که باعث فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد، گشایشهایی ژئوپولتیک برای ایران ایجاد کرد. کرمی معتقد است با فروپاشی شوروی یک تهدید تاریخی از سر ایران رفع شد.روی کارآمدن گورباچف در شوروی همزمان با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود. سیاست گورباچف در این زمینه چه بود و چه تفاوتی با رهبران پیشین شوروی داشت؟
گورباچف سال 1366 تا 1372 در شوروی حکومت میکرد و سیاست او در این دوره، در مورد جنگ ایران و عراق در مقایسه با دورههای قبل از آن، یعنی دوره برژنف و آندروپوف و چرنینکو تغییری عمده نداشت و همان سیاستها کموبیش ادامه یافت. شوروی در ظاهر اعلام میکرد که در این جنگ بیطرف است، اما در عمل با توجه به وابستگی حکومت صدام به شوروی و همینطور وجود مجموعهای از قراردادهای نظامی و توافقات راهبردی بین شوروی و عراق، سلاحهای مورد درخواست حکومت عراق را تأمین میکرد و در عین حال، همیشه هم تأکید میکردند که این جنگ بیهوده و به نفع آمریکا و غرب است و باید خاتمه پیدا کند و در عمل هیچ اقدام مهمی هم برای خاتمه جنگ نداشتند. ولی حمایتهایشان از عراق ادامه داشت و در مورد ایران هم همیشه میگفتند که حاضریم به شما سلاح بفروشیم، منوط به اینکه ایران موضع خود در قبال جنگ افغانستان، یعنی حمایت از گروههای مجاهد را در مقابل ارتش شوروی تغییر دهید که ایران هم تا پایان جنگ سیاستش در مورد افغانستان را تغییر نداد و در نتیجه، شوروی هم به ایران هیچ سلاحی نفروخت. در مورد افغانستان، ایران سیاستش حمایت از مردم و مجاهدین افغانستان در مقابل ارتش شوروی بود.
پس از پایان جنگ ایران و عراق، آیا این روابط تغییر کرد و زمینه و نتایج تغییر چه بود؟
در سال 1367 که جنگ ایران و عراق خاتمه پیدا کرد و از سال بعد، به تدریج ارتش شوروی هم از افغانستان خارج شد. این دو رویداد، زمینهای برای تغییر در روابط ایران و شوروی ایجاد کرد و در سال 1367 امامخمینی(ره) نامهای به گورباچف نوشت و این نامه مقدمهای برای آغاز روابط جدید ایران و شوروی شد. با سفر هاشمیرفسنجانی به شوروی «قرارداد جامع همکاریهای 10ساله ایران و شوروی» منعقد شد و این همکاریها آغاز شد؛ منتها با توجه به اینکه سالهای 1370 تا 1372 شوروی درگیر بحران داخلی و فروپاشی بود، عملا اتفاق ویژهای در روابط صورت نگرفت و نهایتاً شوروی فروپاشید. همان قرارداد و همان مبنای سال 1369 مقدمهای برای آغاز روابط در دوره جدید و البته با مختصات و شرایط خاص سالهای دهه 1370 شد.
آیا میتوان دوران حکومت گورباچف را دوران پایان جنگ سرد تلقی کرد و اگر آری، پایان آن قواعد دوران جنگ سرد چه تأثیری بر روابط ایران و شوروی و نگاه ایران به همسایه شمالیاش داشت؟
سال 1985 (1364) که گورباچف اصلاحاتش را شروع کرد، یکی از اصول مهم این اصلاحات در کنار اصل بازسازی اقتصادی و فضای باز سیاسی، اصل اندیشه جدید سیاست خارجی بود که براساس آن رقابت با غرب خاتمه و روابط شوروی و غرب براساس مجموعهای از توافقات و معاهدات بهبود پیدا کرد. در حقیقت پایان جنگ سرد را باید همین سال 1985 دانست و اینکه 1991 را پایان جنگ سرد میدانند، شاید خیلی دقیق نباشد، چون آن سال دیگر شوروی فروپاشید و شورویای وجود نداشت. به هر حال پایان جنگ سرد برای ایران دوره جدیدی بود. در ایران حتی مجادلهای در بین جریانات سیاسی به وجود آمد، بهطوریکه وقتی ارتش شوروی برای مخالفت با اصلاحات شوروی و بازگرداندن شوروی به وضع پیشین، در اوت 1991 علیه گورباچف و برای بازگشت شرایط به پیش از اصلاحات کودتا کرد، به ایران پیشنهاد دادند که کودتا را به رسمیت بشناسید. این کودتا به وسیله دولتهایی مثل عراق، لیبی و سوریه به رسمیت شناخته شد، ولی دولت ایران که آن زمان مرحوم هاشمیرفسنجانی رئیسجمهور بود، نپذیرفت و قبول نکرد و کودتا هم سه روز بیشتر دوام نداشت. به هر حال، پایان جنگ سرد برای ایران از نگاه عدهای به معنای ایجاد یک نظام تکقطبی به رهبری آمریکا بود که شرایط را برای ایران دشوار میکرد و یک عده دیگری هم چنین اعتقادی نداشتند و معتقد بودند فرصتهای جدیدی ایجاد میشود. بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی، یکسری فرصتها و یکسری تهدیدات برای ایران ایجاد شد. تهدید این بود که نظام بینالمللی جدید تکقطبی شد و آمریکا سیاستهای یکجانبهای را دنبال کرد و در همان وادی امر، ایران را تحریم اقتصادی کرد و سیاست مهار دوجانبه از طرف دولت کلینتون علیه ایران و عراق همزمان اعمال شد. این مشکلی بود که ایران در این نظام بینالمللی پساجنگ سرد و پساشوروی داشت. اما فرصتهایی هم برای ایران ایجاد شد که محیط ژئوپلیتیک ایران به تدریج باز شد. خروج ارتش شوروی از افغانستان و فروپاشی شوروی و استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز فضای منطقهای را برای ایران باز کرد. در جنگ آمریکا و عراق هم در سال 1991 صدام تضعیف شده بود و در سال 2003 سقوط کرد. همه اینها گشایشی اساسی در محیط ژئوپلیتیک ایران بود و ایران به یک قدرت بزرگ منطقهای تبدیل شد. به نظر من، بزرگترین رویداد ژئوپلیتیک برای ایران در قرن بیستم فروپاشی شوروی بود. چون سایه سنگین همسایه شمالی را که برای دو قرن بالای سر ایران بود، دور کرد. چه روسیه تزاری در قرن نوزدهم و چه شوروی در قرن بیستم بر فراز مرزهای سههزار کیلومتری ایران از افغانستان تا مرز ترکیه حاضر بودند و این تهدید عملا در سال 1372 دور شد و به چندصد کیلومتر دورتر از مرزهای ایران رفت. با کاهش نفوذ منطقهای شوروی در جنوب آسیا، فضا برای بازیگری ایران فراهم و قدرت منطقهای ایران بالفعل شد. طبیعتاً مخاطرات جدیدی هم در حوزه جنوب آسیا و اوراسیایی و هم در حوزه خاورمیانه ایجاد شد، ولی در مجموع این تحول بزرگ بنیان خیلی از اقدامات و خیلی از سیاستهای ایران قرار گرفت. این تحول بزرگ، یعنی فروپاشی شوروی و دور شدن سایه تهدید شوروی، که دو قرن بر سر ایران بود و در مراحلی مثل جنگهای ایران و روس در اوایل قرن نوزدهم و همینطور در جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم منجر به اشغال بخشی از سرزمین ایران شده بود، از میان رفت. جالب است که شاه سابق هم در جایی گفته بود، اگر به اختیار خودم بود، کشورم را در همسایگی شوروی قرار نمیدادم؛ و زنده نماند تا ببیند شوروی فروپاشید و روسیه از همسایگی زمینی ما رفت.