| کد مطلب: ۸۰۰

خواسته اصلی مقتدی

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

آنچه در این ستون می‌خوانید، دیدگاه‌های رسانه‌‌های خارجی است که صرفا جهت اطلاع‌رسانی منتشر می‌شود و این دیدگاه‌ها موضع روزنامه «هم‌میهن» نیست.

سال 2003، پس از سقوط بغداد، آمریکا آخرین کارت خود را بازی کرد. مقامات آمریکایی امیدوار بودند که از طریق همکاری با عبدالمجید الخویی، فرزند آیت‌الله‌العظمی ابوالقاسم الخویی فقید، که در عراق بسیار مورد احترام است، بتوانند راهی به میان مرجعیت عراق باز کنند. خویی یک هفته پس از بازگشت به نجف، به زیارت مرقد امام علی(ع) مشرف شد. او برای احترام به قداست مرقد، گروه امنیتی و مسلح خود را پشت دروازه‌‌های حرم جا گذاشت. در داخل حرم، گروهی از حامیان مقتدی صدر، کوچکترین فرزند شهید آیت‌الله‌العظمی محمدصادق صدر که در عراق بسیار مورد احترام است، به او حمله کردند و او را تا سر حد مرگ کتک زدند. اگرچه مقتدی صدر، نام خانوادگی خاندانش را به ارث برده، اما به لحاظ معنوی و تقوی در حد پدر و پدربزرگش نبود. مقتدی برخلاف دو برادرش که مانند پدرش توسط نیروهای امنیتی صدام حسین کشته شدند، هرگز طلبه چندان خوبی نبود. البته او خطیب بااستعدادی بود، اما در مقایسه با همسالانش، در الهیات دستی بر آتش نداشت. پدرش نیز مدت‌‌ها قبل از مرگش، دست از او شسته بود. اگرچه مقتدی صدر در تقوی و درون‌اندیشی دستی نداشت، اما به جای آن در امور سیاسی بسیار زیرک بود. بعد از اشغال عراق توسط آمریکا، او در محله‌‌های فقیرنشین بغداد پایگاهی برای خود ایجاد کرد و به این ترتیب رفته‌رفته به یک نیروی سیاسی قدرتمند تبدیل شد. حتی زمانی که حوزه نجف و کربلا به او بی‌‌محلی می‌‌کرد، سیاستمداران عراقی با او وارد گفت‌‌وگو و مذاکره می‌‌شدند. تقریبا همه جناح‌‌های عراق از یک منطق در رابطه با صدر پیروی می‌‌کردند. آنها معتقد بودند که به هر حال صدر به توده‌‌ها الهام بخشیده، اما در عین حال نتوانسته آنها را کنترل کند. جناح صدر در ذات خود ایجادکننده شکاف بود. تهران اما استراتژی دیگری برای مدیریت صدر داشت. استراتژیست‌‌های ایرانی، هرگز تمام تخم‌‌مرغ‌‌های خود را در یک سبد قرار نمی‌‌دهند. حتی زمانی که سپاه پاسداران از صدر حمایت می‌‌کرد، از گروه‌هایی مانند سپاه بدر نیز حمایت می‌‌کرد. هر زمان که کنترل صدر خیلی سخت می‌‌شد، تهران به سادگی حمایتش را از رقبای صدر بیشتر می‌‌کرد. شاید صدر از این نوع حمایت ایران دلخور و ناراحت شده باشد و شاید رفتارهای اخیرش با هدف بود که ایران را وادار کند تا حمایت بیشتری از او صورت دهد. البته از چند سال پیش، صدر سعی کرد حامیان دیگری برای خود دست‌وپا کند. او با محمد بن‌سلمان، ولیعهد سعودی و مقامات امارات متحده عربی دیدار کرد. با این حال، باور اینکه صدر تغییر کرده، بی‌معنی است و باور اینکه او به دنبال عراقی فاسد، لیبرال یا حتی بی‌طرف است نیز بی‌معنی است. بلکه برای درک صدر، باید جاه‌‌طلبی درونی او را درک کرد. او نقش مخالف را بازی می‌‌کند، نه صرفا به این دلیل که فساد سیستم او را آزار می‌‌دهد، بلکه به این دلیل که دادوستد سیاسی عراق، با برنامه‌‌های گسترده‌‌تر او تداخل دارد. به همین ترتیب، خصومت کنونی او با ایران کمتر به اختلافات اساسی با تهران مربوط می‌‌شود. موضوع، عدم تمایل صدر به تقسیم قدرت است. در ایران مبنای کلامی حکومت، ‌‌در مفهوم ولایت فقیه گنجانده شده است. صدر آرزوی رهبری دارد، اما می‌‌داند که هرگز نمی‌‌تواند نفوذ پدرش یا آیت‌الله‌‌های فعلی مستقر در نجف را به دست آورد، زیرا او فاقد جایگاه تقواست. برای دو دهه، نخبگان سیاسی عراق صدر را تحت کنترل داشتند. با این حال، در سراسر طیف سیاسی بغداد، امروز اتفاق نظر این است که نظم پس از 2003 شکست خورده است. سیستم در حال فروپاشی است. در چنین شرایطی، صدر خطرناک‌‌تر می‌‌شود. اینجاست که باور کاخ سفید، وزارت خارجه و سازمان سیا مبنی بر اینکه می‌‌توانند صدر را هدایت یا کنترل کنند، بسیار خطرناک است. آنها بر این باورند که بازی پیچیده‌‌ای را انجام می‌‌دهند، اما با فضا دادن یا حمایت از ائتلاف‌‌هایی که صدر در آنها حضور دارد، ساده‌لوحی به خرج می‌‌دهند. بغداد سال 2022 مانند تهران 1978 است. ضروری است واشنگتن بفهمد که وضعیت کنونی چقدر خطرناک است.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی