| کد مطلب: ۷۴۹

جمهوری اسلامی در قلب اروپا

جمهوری اسلامی در قلب اروپا

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

ایران در بوسنی به دنبال چه بود؟

نیمه ابتدایی دهه هفتاد، برای ایرانی‌‌ها نام بوسنی و هرزگوین بسیار آشنا بود. اما امروز کمتر خبری از این کشور اروپایی می‌‌شنویم. علی عزت‌بگوویچ رئیس‌جمهور بوسنی به فاصله چندماه به تهران سفر ‌‌کرد و براساس خاطرات هاشمی‌رفسنجانی، بارها با هم گفت‌وگوی تلفنی داشتند. تهران 22 شهریور 1372 هم میزبان بگوویچ بود. هاشمی در پایان این سفر به خبرنگاران گفت: «در مجموع وضع بدی است، آنچه امروز از شرایط بالکان به‌دست می‌‌آید، آزمایشی شده برای آن قطعه از تاریخ ما و متأسفانه مایه شرمندگی بشریت است.» اما ما در بوسنی به دنبال چه بودیم؟ سرنوشت بوسنی چه شد؟ دستاورد ایران از حضور در بوسنی چه بود و چرا دیگر خبری از این کشور نیست؟

شبه‌جزیره بالکان، در دوره‌‌های مختلف دروازه ورود مسلمانان به اروپا بوده، اما مهم‌‌ترین دوره تاثیرگذاری آنان در بالکان، در دوران تسلط عثمانی بوده و مسلمانان بوسنی‌وهرزگوین عمدتاً بقایای این دوره هستند. در دوران عثمانی، شخصیت‌‌های بوسنیایی، مانند سایر اروپایی‌‌های مسلمان‌شده در این امپراتوری، جایگاه مناسبی داشته‌اند؛ احمد افندی‌بیاضی‌زاده و حسن‌بن سنان‌بیازیچ، هر دو به منصب مهم قاضی شهر مکه منصوب شدند و فضل‌الله‌بن عیسی‌بوسنوی، سال‌‌ها مفتی شهر دمشق بود. علاء‌الدین علی دادا، از سوی سلطان مراد‌‌خان سوم، به عنوان ناظر بازسازی مقام ابراهیم در مسجدالحرام گماشته شد. اما با شکست عثمانی و واگذاری بالکان به امپراتوری اتریش-مجارستان، روزگار سخت مسلمانان شروع شد. آنان به رهبری حاج صالح ولایتویچ، معروف به حاج‌ لویو، با امپراتوری اتریش-مجارستان جنگیدند، اما سرکوب شدند. روند تحولات جهانی تا مدت‌‌ها امکان نقش‌‌آفرینی را از مسلمانان بالکان سلب کرد، آن‌‌ها در موج ملی‌‌گرایی نژادی ابتدای قرن نوزدهم و جنگ جهانی اول، بخشی از اتحادیه اسلاوجنوبی محسوب می‌‌شدند و در پادشاهی یوگسلاوی و جمهوری فدرال‌سوسیالیستی و جمهوری فدرال یوگسلاوی، یک موجودیت فدرال تحت سلطه و بدون ماهیت مذهبی و قومی به حساب می‌آمدند. مسلمانان در همه این چارچوب‌‌ها، نقش طبقه پایین‌دست صرب‌‌ها و کروات‌‌ها را داشتند. تا اینکه در دهه نود میلادی، تلاش خود برای استقلال را با جمهوری مسلمان بوسنی آغاز کردند، اما اسلاوهای جنوبی تحمل نداشتند زیردست‌‌های سابق مستقل شوند و کشتار از همین‌جا شروع شد. صرب‌‌ها به رهبری اسلوبودان میلوشوویچ، به دنبال تاسیس صربستان بزرگ بودند. وقتی در سال 1984، سارایوو میزبان المپیک زمستانی شد، ورزشکاران جهان، تصورش را هم نمی‌‌کردند هفت سال بعد این شهر زیبا تبدیل به کشتارگاهی ویرانه شود.

مسلمانان چشم‌آبی

آیت‌‌الله خامنه‌‌ای رئیس‌‌جمهور وقت ایران، اول اسفند 1367 به یوگسلاوی سفر کرده بود. در حاشیه سفر، بازدیدی از شهر مسلمان‌‌نشین سارایوو نیز داشت و ضمن بازدید از کتابخانه و مرکز اسلامی قاضی خسروبیگ و نسخ قدیمی قرآن و کتب قدیمی فارسی این کتابخانه، با حسین موژیک، رهبر مسلمانان یوگسلاوی گفت‌‌و‌‌گو و برای جمعی از مسلمانان سخنرانی کرد؛ نخستین ارتباط جدی جمهوری اسلامی ایران با مسلمانان بالکان اینگونه شکل گرفت. علی‌اکبر ولایتی درباره این سفر می‌‌گوید: «وقتی ما به بلگراد مرکز یوگسلاوی رفتیم، یکی از درخواست‌‌هایمان این بود که حتما با سفر آقا به سارایوو - مرکز بوسنی - که مردم‌شان مسلمانند، موافقت کنند. برای مقامات یوگسلاوی هم آسان نبود که بپذیرند یک رهبر بلندپایه مذهبی ولو در کسوت رئیس‌جمهور برود و از جایی بازدید کند که برای آنها مثل لانه زنبور است.» شاید همین سفر باعث شد تا آیت‌‌الله خامنه‌‌ای در دوران رهبری خود توجه ویژه‌‌ای به موضوع جنگ بوسنی نشان دهند و شخصیت سیاسی ارشد و تاثیرگذاری چون احمد جنتی را به عنوان نماینده خود در امور بوسنی منصوب کنند. ایران در جنگ بوسنی پا را از حمایت سیاسی و انسان‌دوستانه فراتر گذاشت و در عرصه نظامی نیز به جمهوری بوسنی کمک تسلیحاتی و مستشاری کرد. یک مسئول نظامی عالی‌‌رتبه غربی در سال 1996 به نیویورک‌‌تایمز گفته است، زیرساخت‌‌هایی که سپاه در بوسنی ایجاد کرده، به‌‌منظور انتقال رزمندگان بوسنیایی به ایران و آموزش آنان در این کشور هم استفاده شده، موضوعی که از آن به عنوان «بزرگ‌‌ترین تهدید علیه غرب» یاد می‌‌شد. روزهای تلخی برای غربی‌‌ها بود، چراکه به گفته کلینتون، کشورهای اروپایی نمی‌‌توانستند حضور یک کشور اسلامی در داخل اروپا را بپذیرند، چه رسد به حضور و نفوذ یک کشور مسلمان مخالف و متمرد، چون جمهوری اسلامی ایران. تاکنون از محمدرضا نقدی، مرتضی آوینی، حسین‌الله کرم، سعید قاسمی و نادر طالب‌زاده به عنوان چهره‌‌های شناخته‌شده نیروهای ایران در بوسنی نام برده شده و مشخص است که در این میان محمدرضا نقدی یک مقام ارشد نظامی است. منابع آمریکایی حضور حدود پنج هزار نیروی سپاه پاسداران و چهارصد نفر از نیروهای حزب‌الله لبنان در جنگ بوسنی را گزارش کرده‌اند؛ آنها نیروهای سپاه پاسداران را «شامل جنگجویانی قدرتمند»، «مانند نیروهای واکنش سریع» که «حمله‌‌های برق‌‌آسایی را ترتیب می‌‌دادند» معرفی کرده‌‌اند. به گفته این منابع زیرساخت‌‌هایی که «سپاه» ایجاد کرد، برای حمایت‌‌های لجستیک و انتقال نیرو و «ورود داوطلبان با تابعیت‌‌های گوناگون مانند داوطلبان افغان، چچنی، یمنی و الجزایری» و سازمان‌‌دهی‌‌شان برای نبرد مورد استفاده قرار ‌‌گرفت. هاشمی‌رفسنجانی در خاطرات دهم مرداد 1370 می‌‌نویسد: « آقایان [احمد] وحیدی، شمس [= محمدرضا نقدی] و ابطحی از سپاه آمدند. گزارش سفر به بوسنی‌وهرزگوین و بردن اسلحه با پرواز هواپیمای 747 را دادند. اوضاع جنگ و زندگی مردم را گفتند؛ تأثرانگیز است و به نظر می‌‌رسد کسی به داد مسلمانان آنجا نخواهد رسید. سلاح، نفت، مشاوره نظامی و حضور نمایندگان سیاسی ما را خواسته‌‌اند... شورای عالی امنیت ملی جلسه داشت. تصمیم گرفتیم به بوسنی‌وهرزگوین کمک شود.» حضور مسلمانان و ایران وسط اروپا، موضوع غریبی بود؛ آنقدر که حتی علی‌اکبر ولایتی نیز نمی‌‌تواند تعجب خود را در سفر به یوگسلاوی پنهان کند: «این مجموعه [مسجد خسروبیگ سارایوو] یک مدرسه طلبگی هم داشت که مواقعی که آقا وارد آن شدند، عده‌‌ای از همین طلبه‌‌های بوسنیایی و روحانیون آنجا آمده‌‌اند به استقبال آقا. ما تا حالا روحانی مسلمان به این شکل و شمایل و قدهای بلند و موهای بور ندیده بودیم. جمع بدیعی درست کرده بودند.» این مسجد، چیزهای غریب دیگری هم داشت. اولین مسجد در جهان که در سال 1898 چراغ برقی را به خود دید. سعید قاسمی فرمانده مستشاری ایران در جنگ بوسنی می‌‌گوید: « این چیزی که در سوریه اتفاق افتاد، قبل از آن در بوسنی اتفاق افتاده بود.» این نخستین تجربه ایران در این شکل و ابعاد بود، اما ایران در بوسنی تنها نبود. سیدحسن نصرالله نیز در سال 2013 اعترافی شبیه به سعید قاسمی داشت: «ای برادران! ما با بهترین مردان‌مان به بوسنی‌وهرزگوین رفتیم. آنجا پادگان نظامی در اختیار داشتیم... احتمالاً برای اولین بار است که دراین‌باره و با این صراحت سخن می‌‌گوییم، جنگیدیم و شهدایی را تقدیم کردیم. برای دفاع از چه کسی؟ از مسلمانان اهل سنت در بوسنی». سخنان دیگر سعید قاسمی، اعتراض هلال احمر و سپاه را برانگیخت؛ آن جایی که گفته بود: «حالا دیگر همه می‌‌دانند، ما هلال‌احمری‌‌هایی بودیم که برای آموزش نظامی نیرو‌‌های مجاهدین (به بوسنی) رفته بودیم. این را، چون آمریکایی‌‌ها در کتاب‌‌هایشان نوشته‌‌اند و مدارکی در این زمینه دارند (می‌‌گویم)، خود این خانم کریستین (امانپور)... این بی‌‌شرف (امانپور) جاسوس سی‌‌ان‌‌ان و بی‌‌بی‌‌سی بود که اطلاعات را لو داد.» هلال احمر در واکنش به سخنان قاسمی، بیانیه‌‌ای صادر و از قاسمی به خاطر اعتراف به سوءاستفاده از لباس هلال احمر شکایت کرد.

بوسنی چطور به دامن ایران افتاد

علی عزت‌بگوویچ، رئیس‌جمهوری مسلمان بوسنی در رقابت با جمهوری کروات بوسنی و جمهوری صرب از کمک‌‌های ایران استقبال کرد، در حالی که روی خوشی به هم‌پیمانان آمریکا مانند ترکیه و عربستان نشان نداد. عزت‌بگوویچ در سال 1941 در تاسیس تشکیلاتی به نام «مسلمانان جوان» که تحت تاثیر تشکیلات اخوان‌المسلمین بود، مشارکت کرد و هر چند در سال 1970 در کتاب «بیانیه اسلامی»، پاکستان را کشوری نمونه برای تقلید انقلابیون مسلمان در سراسر جهان معرفی کرد، اما آشکارا تحت تاثیر انقلاب اسلامی ایران بود. او سال 1982 به خاطر اعزام هیاتی برای شرکت در سالگرد انقلاب اسلامی ایران، به 14سال زندان محکوم شد. «بیانیه اسلامی» نوشته‌ی عزت بگوویچ، همچنان منبع مناقشه است. صرب‌‌ها که مخالف عزت ‌‌بگوویچ بودند، اغلب این اعلامیه را به عنوان نشانه‌‌ای از قصد او برای ایجاد یک جمهوری اسلامی به سبک ایران در بوسنی نقل می‌‌کردند. خود او بعداً بارها اصرار کرد که اظهارات در مورد ایجاد یک دولت اسلامی فرضی است و نباید در وضعیت بوسنی اعمال شود. او شانس آورد که پنج سال بعد در پی گشایش سیاسی در یوگسلاوی سابق از زندان آزاد شد و با تاسیس حزب «اقدام دموکراتیک» توانست در انتخاباتی نسبتاً آزاد به ریاست‌جمهوری بوسنی برسد و پس از مدتی با واکنش تند صرب‌ها مواجه شد. او با اصرار بر رفراندوم استقلال از یوگسلاوی، خشم صرب‌‌ها را برانگیخت. در همه‌پرسی استقلال 63درصد از مردم بوسنی شرکت کردند و صرب‌های بوسنی این انتخابات را تحریم کردند. صرب‌‌ها که حمایت صربستان و قدرت نظامی برتر یوگسلاوی سابق را در اختیار داشتند، درگیری نظامی را آغاز کردند و به قتل‌عام و نسل‌کشی بی‌رحمانه‌ای دست زدند. صرب‌ها متحد روس‌‌ها به شمار می‌‌رفتند و طبیعی بود که مخالفان آنها توجه غرب و آمریکا را جذب کنند. اما کمک به شکل‌گیری یک کشور مسلمان در داخل اروپا امری بود که مورد خواست غربی‌‌ها نبود. دولت بگوویچ، در مدت چهار سال جنگ از هر کسی که فکرش را بکنید کمک خواست: از اسامه بن‌لادن رهبر القاعده تا بیل‌کلینتون رئیس‌جمهور آمریکا! اما بیش از همه کمک ایران بود که به کارش آمد و توانست در جبهه‌‌های جنگ موازنه را به نفع بوسنیایی‌‌ها برگرداند. به قول یک دیپلمات غربی، اگر کمک‌‌های ایران نبود اصلا مسلمانی در بوسنی باقی نمی‌‌ماند که لازم باشد ما توافق دیتون را امضا کنیم! ایران علاوه بر کمک‌‌های مالی، امدادی، تسلیحاتی و جنگجو، ارتش بوسنی را آموزش داد که در موازنه جنگ تاثیرگذار شود. اما توافق دیتون که در نوامبر ۱۹۹۵ در پایگاه نیروی هوایی رایت-پترسون در نزدیکی دیتون، اوهایو در آمریکا تنظیم شد، بر پیچیدگی بوسنی‌وهرزگوین افزود؛ یک کشور با سه رئیس‌‌جمهور و سه زبان و سه مذهب! کروات‌‌های کاتولیک و صرب‌‌های ارتدوکس و بوسنیایی‌‌های مسلمان هرکدام رئیس‌جمهور خود را دارند و شورای ریاست‌جمهوری بوسنی متشکل از این سه نفر است. مسلمانان در خوشبینانه‌‌ترین حالت یک‌سوم قدرت را کسب کردند و عملاً تسلطی بر کشور ندارند. هاشمی‌رفسنجانی در خاطرات خود می‌‌نویسد: «[آقای حسن موراتوویچ]، نخست‌‌وزیر بوسنی و هرزگوین آمد. گزارشی از پیشرفت اجرای صلح دیتون داد و اظهار رضایت کرد. تأکید داشت که به‌‌‌‌رغم مخالفت آمریکا، مصمم‌‌اند که با ایران کارکنند... تقاضای وقت خصوصی کرد و گفت، آمریکا و یهودیان، در جنگ کمک زیادی‌‌کردند و اینک می‌‌خواهند که بوسنی، اسرائیل را به رسمیت بشناسد؛ نظر ما را خواست.» موقعیت سخت بوسنی در گزارش همین دیدار روشن است، یک سو آمریکا و سوی دیگر ایران. سال‌‌ها بعد 4 آبان 1395، وقتی باقر عزت بگوویچ، پسر علی عزت‌‌بگوویچ به عنوان رئیس شورای ریاست‌جمهوری كشور بوسنی‌وهرزگوین به ایران آمد در دیدار با هاشمی‌رفسنجانی او را «قهرمان صلح جهان اسلام» یاد كرد و گفت: «یكی از آرزوهایم سفر به ایران و دیدار با جناب‌‌عالی بود كه خدا را شكر، شما را دیدم». از بوسنی فقط همین دیدارها و خاطره‌‌ای برای ایران مانده است.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی