ایران و مرغ تخم طلا
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
نخستین روسی که رویای سلطه نداشت
وجود روسیه تزاری و میراثدارش، اتحاد جماهیر شوروی در شمال مرزهای ایران، برای بیش از سه سده تاریخ ایران را تحت تاثیر خود قرار داد و نهتنها استقلال و حاکمیت و اقتدار ایران را با چالش مواجه کرده بود، هرگونه بازیگری و نقشآفرینی برای ایران را در منطقهای گستردهای بلاموضوع کرده بود. از وقتی پترکبیر در شمال قفقاز پای به قلمرو ایران نهاد و گرجیها را علیه ایران شوراند و در عمل برای رسیدن به آبهای گرم ایران قدم برداشت، این چالش برای نزدیک به سه سده آغاز شد. هر چند امروز میدانیم وصیتنامه منسوب به پترکبیر برای رسیدن به آبهای گرم خلیجفارس دروغین و جعل لهستانیها و برای ترساندن انگلیسیها بوده، اما روسها در واقع به این سیاست تجاوزکارانه عمل کردند. روسهای تزاری بارها از مرزهای شمالی ایران گذشتند و بخش بزرگی از آسیای مرکزی و قفقاز را از حاکمیت و سیطره تاریخی ایران خارج کردند و شوروی نیز بر همین سیاق در جنگ جهانی دوم با اشغال شمال ایران و تلاش برای ایجاد حکومتهای خودمختار دستنشانده در تبریز و مهاباد، راه تزارها را ادامه داد. اما میخائیل سرگئیویچ گورباچف را باید خلاف عادت روسها دانست. آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی که میراثدار تجاوزکاری و سلطهطلبی روسها بود، راهی دیگر طی کرد و از این جهت خاطره ناخوشایندی از او در اذهان ایرانیان نقش نبسته است. او نخستین رهبر روس بود که پس از سه سده رویای رسیدن به آبهای گرم خلیج فارس و سلطه عملی یا سیاسی بر ایران را نداشت. هر چند گورباچف نیز به سیاق رهبران پیش از خود، کمک تسلیحاتی و نظامی به رژیم صدام حسین در جنگ تحمیلی به ایران کرد اما پایان این جنگ و آغاز روابط متعادل میان ایران و شوروی در زمان او رقم خورد. ایران برهمین اساس پیمان 10ساله همکاریهای جامع ایران و شوروی را با گورباچف منعقد کرد. همین پیمان مقدمه و سرآغاز همکاریهای مشترک و حتی استراتژیک میان ایران و روسیه و تفاهم برای همکاریهای جامع 20ساله شد. گورباچف آغازگر راهی شد که ایران بتواند به روسیه نه به عنوان ابرقدرتی سلطهگر و همسایهای سلطهجو نگاهی متعادلتر داشته باشد و حتی بتواند برای همکاریهای مشترک روی این کشور حساب باز کند. اینکه ایران تا چه میزان توانسته از تحول صورتگرفته بهره بگیرد و مانع بازگشت نگاه سلطهجویانه روسها به روابط دو کشور شود، مساله جداگانهای است، اما قطعاً امروز ایران به همسایه شمالی خود به عنوان یک تهدید امنیت ملی نگاه نمیکند. حتی ایران فرصت این را داشت که پس از فروپاشی شوروی با جلب نگاه مثبت روسها به بازیگری موثرتر در جمهوریهای تازهاستقلالیافته تبدیل شود که متاسفانه تقابل ایران و روسیه در این دوران، عرصه را برای رقبای غربی و منطقهای چون ترکیه و اسرائیل باز کرد و همزمان فرصت را از ایران و روسیه گرفت. منطقه آسیای مرکزی و قفقاز از بیشترین اشتراکات تاریخی و فرهنگی با ایران برخوردار است و چنانچه ایران ارزش میراث گورباچف در فروپاشیدن شوروی را میدانست، میتوانست بخش بزرگی از جایگاه پیشین ازدسترفته را بازیابد. برای ایران، میراث گورباچف در منطقه و جهان میتوانست مصداق مرغ تخم طلا باشد که ایران خود مرغ را از دست داد و به دستاوردهای کوچک و متزلزل دل خوش کرد و یک بزنگاه مهم تاریخی را از دست داد. ماه عسل ایران در ماترک کشورهای استقلالیافته از شوروی فصل کوتاهی بود و امروز از نفوذ ایران در این میراث هیچ باقی نمانده است. هر چند گورباچف رهبری ناتوان و مضمحلکننده یک ابرقدرت قلمداد و معرفی شده است، اما در واقع او اصلاحگری بود که دیر کارش را شروع کرد؛ زمانی که کار از کار گذشته بود. او سیاستی تجاوزکارانه و سلطهجویانه را اصلاح کرد و چندین جنگ و تجاوزکاری را پایان داد و دوران سیاه جنگ سرد که زندگی مردم جهان را زیر ابرهای تیره خود فروبرده بود، پایان بخشید و برای ما و همه مردم جهان آغازگر عصری جدید بود.